نهاد قضاوت
قضاوت از مناصب مهم در حکومت اسلامي و از اموري است که در زمان پيامبرصلي الله عليه وآله و پس از آن، بدان اهتمام بسياري داشتند. رسول اکرم صلي الله عليه وآله در کنار امور اجرايي و نظامي، خود به کار قضاوت نيز رسيدگي مي کرد و در موارد ضروري، تصدّي آن را به برخي از اصحاب از جمله امام علي عليه السلام واگذارمي نمود. گسترش قلمرو حکومت اسلامي، امر قضاوت را نيز متحوّل ساخت و امام علي عليه السلام براي ايالات و شهرهاي ديگر، قاضياني را منصوب مي کرد و در اين مسأله دقّت و وسواس زيادي به خرج داد؛ به طوري که افراد نالايق را از کرسي قضاوت پايين کشيد و نظام شايسته سالاري را در نظام قضايي خود پديد آورد.
در دولت حضرت مهدي عليه السلام نيز قضاوت و دادگري جايگاه ويژه اي خواهد داشت و مردم با قضاوت و حکمي بي نظير و آرماني رو به رو خواهند شد. از روايات به دست مي آيد که به ترتيب خود حضرت مهدي(عج)، سپس حضرت عيسي و پس از او، قاضيان و عالمان، امر قضاوت و داوري را در دست خواهند گرفت:
قضاوت امام مهدي(عج)
در عصر عدل و فضيلت ها، خود حضرت مهدي(عج) امر قضاوت را برعهده خواهد گرفت و قضاوتي بي نظير، عادلانه و عالمانه از خود نشان خواهد داد. امام صادق عليه السلام مي فرمايد: «منادي ندا در مي دهد: اين مهدي است که چون داود و سليمان قضاوت مي کند و در قضاوت کردن، احتياجي به دليل و شاهد ندارد» [1] و نيز آمده است: «...ندا مي دهد: اين مهدي است که همچون داود، حکم مي کند و به شاهد نيازي ندارد». [2] .
قضاوت و داوري حضرت عيسي
در بخش هاي پيشين (ديدگاه مسيحيت) ذکر شد که مسيحيان معتقدند حضرت عيسي پس از بازگشت، به داوري بين شريران و نيکان خواهد پرداخت. در آنجا اين ديدگاه تا حدودي پذيرفته و صحيح دانسته شد. اين مسأله در روايات ما نيز به نوعي بيان شده است: «عيسي بن مريم در ميان امّت من، داور (قاضي) دادگري خواهد بود، کينه و عداوت را از ميان مردم بردارد...» [3] و نيز: «...در ميان شما عيسي بن مريم به عنوان داوري عادل، نزول مي کند». [4] .
قضاوت صالحان و عالمان
در حکومت جهاني حضرت مهدي، عده اي از زبدگان و دانشمندان فاضل، امر قضا وداوري را در دست خواهند گرفت ودر اين راه از عنايات وامدادهاي غيبي خداوند نيز بهره خواهند برد. امام صادق عليه السلام مي فرمايد: «...[عده اي] که به همراه قائم بيرون مي آيند، فرماندهان، قاضيان، حاکمان شرع و فقيهان دين هستند که خداوند با دست قدرت خود به شکم و پشت آنان مي کشد؛ ديگر هيچ حکمي بر آنها دشوار نمي نمايد». [5] .
«بعد از آن به کوفه بر مي گردد و 313 مرد را به اطراف و اکناف عالم مي فرستد و دست [مبارکش]را در ميان شانه ها و بر سينه هاي ايشان مي کشد. پس آنان از برکت آن، هرگز در مقام حکم کردن و قضاوت در ميان مردم عاجز و خسته نمي شوند و هيچ سرزميني نمي ماند، مگر اينکه کلمه طيبه «لا اله إلّا اللَّه» در آنجا به آواز بلند گفته مي شود». [6] .
امام علي عليه السلام درباره ياران خاص حضرت مهدي(عج) مي فرمايد: «...آنان (ياران خاص امام) از بسترها و قبايل خود ناپديد و در شب و روز به سوي مکه برده مي شوند. اين هنگام شنيدن صداي [صيحه آسماني] است. آنان، نجبا، قاضيان و حاکمان بر مردم اند». [7] .
امام صادق عليه السلام مي فرمايد: «چون قام آل محمّدصلي الله عليه وآله قيام کند؛ از پشت کعبه، 27 مرد و امير مي آورد که 25 تن از قوم موسي عليه السلام باشند که حکم به حقّ کنند و به حقّ متمايل اند و هفت تن از اصحاب کهف...». [8] و در روايتي از امام صادق عليه السلام از «قضات» به عنوان ياران خاص حضرت نام برده شده است. [9] .
پاورقي
[1] «يأمر منادياً فينادي: هذا المهدي يقضي بقضاء داود وسليمان لايسأل علي ذلک بيّنة»: محمّد بن علي بن بابويه (شيخ صدوق)، کمال الدين، ج 2، ص 671؛ محمّد بن ابراهيم نعماني، الغيبة، ص 313، ح 5؛ ميرزا حسين نوري، مستدرک الوسائل، ج 17، ص 365، ح 9؛ محمّد بن علي بن بابويه (شيخ صدوق)، خصال، ج 2، ص 649.
[2] «وإذ تقول: هذا المهدي، يحکم بحکم داود لايريد بيّنة»: محمّد بن حسن حرّ عاملي، اثبات الهداة، ج 3، ص 547، ح 539؛ محمّد بن ابراهيم نعماني، الغيبة، ص 315، ح 7.
[3] «ويکون عيسي بن مريم في امّتي حکَماً مُقسطاً....ترفع الاشجان والتباغض»: مصطفي آل سيد کاظمي، بشارة الإسلام، ص 279؛ سليمان قندوزي حنفي، ينابيع المودّة، ج 2، ص 523؛ محمّد بن محمّد طبري، بشارة المصطفي، ص 258.
[4] «ينزل فيکم ابن مريم حکماً عدلاً...»: محمّد باقر مجلسي، بحار الأنوار، ج 52، ص 382.
[5] «لکن هذه الّتي يخرج اللَّه فيها القائم وهم النجباء والقضاة والحکّام والفقهاء في الدين، يمسح اللَّه بطونهم وظهورهم فلاتشتبه عليهم حکم...»: محمّد بن جرير طبري، دلائل الامامة، ص 307 و 309؛ لطف اللَّه صافي، منتخب الاثر، ص 612، ح 4.
[6] «ثمّ يرجع إلي الکوفه فيبعث الثلاث مائة والبضعة عشر رجلاً إلي الآفاق کلّها فيمسح بين اکتافهم وعلي صدورهم فلا يتعايون في قضاء ولا تبقي أرض إلّا نودي فيها شهادة أن لا اله إلّا اللَّه....»: محمّد بن مسعود عياشي، تفسير عياشي، ج 2، ص 58؛ محمّد باقر مجلسي، بحار الأنوار، ج 52، ص 345.
[7] «من المفقودين عن فرشهم وقبائلهم، السائرين في ليلهم ونهارهم إلي مکّه وذلک عند استماع الصوت... وهم النجباء والقضاة والحکّام علي الناس»: محمّد بن جرير طبري، دلائل الامامة، ص 307؛ لطف اللَّه صافي، منتخب الاثر، ص 596، ح 8؛ مصطفي آل سيد کاظمي، بشارة الإسلام، ص 208.
[8] «إذا قام قائم آل محمّد استخرج من ظهر الکعبة، سبعة و عشرين رجلاً، خمسة وعشرين من قوم موسي الّذين يقضون بالحقّ وبه يعدلون وسبعة من اصحاب الکهف و....»:محمّد بن مسعود عيّاشي، تفسير عيّاشي، ج 2، ص 32، ح 90؛ محمّد باقر مجلسي، بحار الانوار، ج 52، ص 346، ح 92.
[9] لطف اللَّه صافي، منتخب الاثر، ص 612؛ محمّد بن جرير طبري، دلائل الامامة، ص 307.