بازگشت

پيامبران و امتها


«کانَ مِنْ تَقْديرِ اللّهِ جَلَّ جَلالُهُ وَلُطْفِهِ بِعِبادِهِ وَحِکْمَتِهِ: أَنْ جَعَلَ أَنْبِيائَهُ مَعَ هذِهِ الْمُعْجِزاتِ في حال غالِبينَ وَأُخْري مَغْلُوبينَ وَفي حال قاهِرينَ وَأُخْري مَقْهُورينَ وَلَو جَعَلَهُمُ اللّهُ في جَميعِ أَحْوالِهِمْ غالِبينَ وَقاهِرينَ وَلَمْ يَبْتَلِهِمْ وَلَمْ يَمْتَحِنْهُمْ، لاتَّخَذَهُمُ النّاسُ آلِهَةً مِنْ دُونِ اللّهِ عَزَّ وَجلَّ، وَلَما عُرِفَ فَضْلُ صَبْرِهِمْ عَلَي الْبَلاءِ وَالْمِحَنِ وَالاِْخْتِبارِ.

وَلکِنَّهُ جَعَلَ أَحْوالَهُمْ في ذلِکَ کَأَحْوالِ غَيْرِهِمْ، لِيَکُونُوا في حالِ الْمِحْنَةِ وَالْبَلْوي صابِرينَ وَفي حالِ اْلعافِيَةِ وَالظُّهُورِ عَلَي الاَْعداءِ شاکِرينَ، وَيَکُونُوا في جَميعِ أَحْوالِهِمْ مُتَواضِعينَ غَيْرَ شامِخينَ وَلا مُتَجَبِّرينَ وَلِيَعْلَمَ الْعِبادُ أَنَّ لَهُمْ عَلَيْهِمُ السَّلامُ إِلهاً هُوَ خالِقُهُمْ وَمُدبِّرُهُمْ، فَيَعْبُدُوهُ وَيُطيعُوا رُسُلَهُ، وَتَکُونَ حُجَّةُ اللّهِ ثابِتَةً عَلي مَنْ تَجاوَزَ الْحَدَّ فيهِمْ، وَادَّعي لَهُمُ الرُّبُوبِيَّةَ، أَوْ عانَدَ وَخالَفَ، وَعَصي وَجَحَدَ بِما أَتَتْ بِهِ الاَْنْبِياءُ وَالرُّسُلُ، وَلِيَهْلَکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَيِّنَة وَيَحْيي مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَة». [1] .

از تقدير خداوند بلند مرتبه و لطف او نسبت به بندگانش و از حکمت تدبير حکيمانه او بود که پيامبرانش را با اين همه معجزات، گاهي پيروز و گاهي شکست خورده، گاهي داراي سلطه و گاهي تحت سلطه قرار داد.

و اگر خداوند آنان را در تمام موقعيّتها، پيروز و مسلّط قرار مي داد و به بلا و آزمايشي دچارشان نمي ساخت، چه بسا مردم آنان را به عنوان معبوداتي مستقل از خداي عزّوجلّ اختيار مي کردند و از طرفي، فضيلت شکيبايي خود پيامبران بر بلاها و سختي ها و آزمايشات الهي معلوم نمي گشت.

امّا خداوند در اين مورد، موقعيّت پيامبران را مانند موقعيّت بقيّه مردم قرار داد، تا در حال شدّت و بلاء شکيبا باشند و در حال رفاه و غلبه بر دشمنان شکر گزار باشند و در تمام مراحل و احوالشان، تواضع و فروتني پيشه کنند، و گردن فراز و ستم پيشه نباشند، و بدان منظور که بندگان خدا بدانند که پيامبران نيز خدايي دارند که آفريننده و تدبير کننده امور آنهاست. در نتيجه، مردم به عبادت خداوند و اطاعت از رسولانش رو آورند، و بدان جهت که حجت بر آنکس که درباره پيامبران زياده روي کرده و پروردگارشان بشمارد يا با آنان عناد ورزد ومخالفت نمايد و نافرماني کند آنچه را انبيا و پيامبران آورده اند انکار نمايد، ثابت باشد ـ وراه عذر بر او بسته شود ـ و تا هرکس هلاک و گمراه مي شود از روي دليلِ روشن ـ و با اتمام حجّت ـ باشد و هرکس زندگي مي يابد ـ و هدايت مي شود ـ از روي دليل روشن و يا برهاني آشکار باشد.


پاورقي

[1] «کلمة الإمام المهدي (عليه السلام)»، بيروت، مؤسسة الوفاء ص 529، به نقل از الاحتجاج، ابو منصور احمد بن علي بن ابي طالب الطبرسي، ج 2، ص 285 ـ 288.