بازگشت

سعادت ديدار


«وَلَوْ أَنَّ أَشْياعَنا ـ وَفَّقَهُمُ اللّهُ لِطاعَتِهِ ـ عَلَي اجْتِماع مِنَ القُلُوبِ فِي الْوَفاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَما تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقائِنا، وَلَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعادَةُ بِمُشاهَدَتِنا عَلي حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَصِدْقِها مِنْهُمْ بِنا، فَما يَحْبِسُنا عَنْهُمْ إِلاّ ما يَتَّصِلُ بِنا مِمّا نُکْرِهُهُ وَلانُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ، واللّهُ الْمُسْتَعانُ، وَهُوَ حَسْبُنا وَنِعْمَ الْوَکِيلُ، وَصَلواته عَلي سَيِّدِنَا الْبَشيرِ النَّذيرِ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرِينَ وَسَلَّمَ». [1] .

و اگر شيعيان ما ـ که خداوند توفيق طاعتشان دهد ـ در راه ايفاي پيماني که بر عهده دارند همدل مي شدند، ميمنت ملاقات ما از ايشان به تأخير نمي افتاد و سعادت ديدار ما زودتر نصيب آنان مي گشت، ديداري بر مبناي شناختي راستين و صداقتي از آنان نسبت به ما. پس ما را از ايشان باز نمي دارد مگر آنچه از کردارهاي آنان که به ما مي رسد و ما را ناخوشايند است و از آنان روا نمي دانيم.

از خداوند ياري مي طلبيم و او ما را کفايت کرده و وکيل خوبي است و صلوات و سلام خدا بر آقاي بشارت دهنده و بيم دهنده ما، محمّد و خاندان پاک او باد.


پاورقي

[1] «احتجاج»، ج 2، ص 499؛ «بحارالانوار»، ج 53، ص 177 ـ 178، به نقل از احتجاج.