بازگشت

شفاي بيمار سرطاني در شب پانزدهم شعبان






حافظ اين حالِ عجب با که توان گفت که ما

بلبلانيم که در موسم گل خاموشيم [1] .



در نيمه دوم سال 1376 خانمي 52 ساله به علّت ابتلا به دردهاي شديد استخوان و احساس توده اي در ناحيه سينه به پزشک مراجعه مي کند. بيمار، متأهل و مبتلا به بيماري قند وابسته به انسولين بود که با توجه به نوع عارضه و نتايج حاصل از معاينات به عمل آمده، تحت اقدامات تشخيص پزشکي قرار مي گيرد.

در قدم اوّل، پزشک معالج در عکس راديولوژي تنه، متوجه وجود توده هايي بر روي دنده ها و ستون فقرات کمري مي شود. بيمار به علّت شدّت دردهاي استخواني قادر به راه رفتن نبود و جهت تسکين درد از مرفين استفاده مي کرد.

پس از آن به سبب وجود توده اي در ناحيه سينه تحت آزمايش نمونه برداري «بيوپسي» از توده فوق قرار مي گيرد. آقاي دکتر پرويز دبيري که از اساتيد مجرّب پاتولوژي کشور به شمار مي رود، نتيجه بررسي هاي خود را اين چنين گزارش مي دهد:

نمونه ارسالي متعلّق به توده اي از نوع بدخيم و از گروه سرطان «کارسينوم ارتشاحي» مي باشد.

بعدها با انجام سي.تي.اسکن متوجّه مهاجرت سلول هاي سرطاني از منشأ سينه به ديگر قسمت هاي بدن، از جمله ستون فقرات، دنده ها، لگن، استخوان ترقوه و حتّي استخوان جمجمه مي شوند.

اکنون سرطان، بسياري از قسمت هاي بدن را در سياهي خود فرو برده است. استخوان هاي جمجمه نيز از اين سياهي در امان نمانده اند. ديگر اميد بسيار اندکي براي نجات بيمار وجود دارد. اوّلين گام درمان، بريدن سينه «ماستکتوني» است. در اين جا شدّت انتشار سلول هاي سرطاني به حدّي است که پزشکان معالج ضرورتي به انجام آن نمي بينند و قرباني در آخرين نفس ها تحت شيمي درماني و پرتو درماني قرار مي گيرد. کورسويي از اميد در دل ها روشن مي شود. آيا اين هر دو مي توانند گرمي حيات را به جسم نيمه جان يک مادر باز گردانند؟

عِلم پاسخ مي دهد که باتوجّه به شدّت آلوده شدن بدن به سلول هاي سرطاني، پاسخ منفي است؛ حتّي در صورتي که بيمار با دور بالاي داروهاي شيمي درماني تحت معالجه قرار گيرد. در اين ميان عارضه اصلي شيمي درماني، يعني از بين رفتن سلول هاي مغز قرمز استخوان، به وسيله مغز استخوان مرتفع مي گردد.

پاسخ به درمان معمولا بيش از شش ماه طول نمي کشد و پس از اين مدّت مجدداً سرطان عود مي کند. در اين جا از شيمي درماني و راديوتراپي تنها براي به تعويق انداختن زمان مرگ استفاده شده است. چرا که اکنون سلول هاي سرطاني با ورود به خون و مجاري لنفاوي همه بدن را زير سيطره خود در آورده اند و در هر صورت مرگ به سراغ بيمار خواهد آمد و بهبودي چيزي در حدّ غير ممکن مي باشد.

امّا... اکنون بعد از گذشت دو سال، او زنده است و با بدني سالم و دور از چنگال هاي سرطان در بين ما و شايد بهتر از ما بر روي اين کره خاکي زندگي مي کند.

در بررسي هايي که مورخ 17/9/78 از او به عمل مي آيد، هيچ گونه علائم و شواهدي دال بر وجود سلول هاي سرطاني مشاهده نمي گردد. چه بسا انسان هايي که با دنيايي از غم و اندوه انتظار مرگ او را مي کشيدند، امّا خود، اکنون در زير خاک آرميده اند. حضور جسماني او روي زمين همه آنهايي را که حيات را در فيزيولژي سلولي مي جويند به سخره مي گيرد و چراغي است براي همه آنهايي که در جستجوي خاموشي اند!

دکتر حسين عزيزي

مسئول فني درمانگاه مسجد مقدس جمکران

پزشک قانوني مرکز پزشکي قانوني استان قم

همسر فرد شفا يافته مختصري از چگونگي وقوع معجزه را چنين نقل مي کند:

بعد از اين که همسرم را در بيمارستان سيّد الشهداي اصفهان تحت معالجات شيمي درماني و پرتو درماني قرار دادند براي عمل به تهران نزد دکتر عبّاسيون و دکتر امير جمشيدي رفتيم. سپس به اصفهان برگشتيم و او را در خانه بستري کرديم. هيچ نتيجه اي نگرفتيم حتّي همسرم قادر نبود کوچک ترين حرکتي بکند.

آن روزها مصادف با ايّام نيمه شعبان، شب تولّد آقا امام زمان (عليه السلام) بود که به حضرت متوسّل شديم و طلب شفا کرديم.

آن شب، چند شاخه گل به خانه بردم و بالاي سر همسرم گذاشتم. همان شب بعد از اين که همسرم به حجة بن الحسن (عليه السلام) متوسّل مي شود، به خواب مي رود. وقتي از خواب بيدار مي شود، مي فهمد که کسي دستش را به روبان سفيد شاخه گل بسته است؛ آقا امام زمان (عليه السلام) او را شفا داده بود.

من هم بعد از توسّل به آقا، آن حضرت را در خواب ديدم که به من فرمود:

«عيال خود را به خانه من بياور!»

يک هفته بعد باز هم حضرت را در عالم رؤيا زيارت نمودم و عرض کردم که عيالم هنوز بيمار است. حضرت فرمود:

«هر چيزي که براي خوردن به او مي دهيد، با نام من باشد».

به حمدللّه با شفاعت منجي عالم بشريّت، همسرم مصرف همه داروها را قطع کرد؛ کسي که حتّي نمي توانست راه برود و همه دکترها از درمان او قطع اميد کرده بودند، شفاي کامل پيدا کرد. او در حال حاضر کارهاي روزمره خود را انجام مي دهد. [2] .

دکتر توانانيا درباره شفاي خانم م. پ در فرم اظهار نظر پزشکي نوشته اند:

«... باتوجّه به همه شواهد و گزارش آزمايشگاه پاتولوژي و همچنين گزارش سي.تي.اسکن و شواهد ديگر، بيمار، به سرطان بدخيم مبتلا بوده است. لذا از نظر طبّي اگر ايشان تا اين تاريخ (17/10/78) زنده باشد، هيچ توجيهي نمي تواند داشته باشد جز يک معجزه کامل.


پاورقي

[1] ديوان حافظ.

[2] دفتر ثبت کرامات مسجد مقدس جمکران، شماره 323 مورخه 30/9/78.