بازگشت

نجات از چنگ مأموران رضاخان پهلوي


مرحوم آية اللّه حاج شيخ مرتضي حائري مي نويسد:

«آقاي حاج شيخ عبداللّه مهرجردي از وعاظ مشهور خراسان است و من متجاوز از چهل سال است که ايشان را خوب مي شناسم؛ انسان فاضل و با محبتي است. او گفت: در زمان رضا شاه پهلوي در اواخر سلطنت او که خيلي بر اهل علم سخت گرفته بود، خصوصاً نسبت به مشهد مقدّس و تقريباً معافيت طلبگي نيز منسوخ شده بود، حتي خود نگارنده پس از فوت مرحوم والد، مشمول بودم و بيم احضار به نظام وظيفه بود، روي اين جهت آقاي حاج شيخ سابق الذکر به مرحوم آقاي شيخ حسن علي اصفهاني مراجعه مي کند که ايشان حاج شيخ معظم را راهنمايي معنوي نمايند. چون مرحوم حاج شيخ حسن علي اصفهاني مشهور به دستگيري معنوي بود. خلاصه، ايشان به آقاي اصفهاني معظم له مراجعه مي نمايند. حاج شيخ حسن علي اصفهاني پس از اِعمال قدرت خاص، مي گويند: حل کار شما از لحاظ اين که به نظام وظيفه نروي و معاف شوي، منوط به اين است که به قم و به مسجد جمکران بروي و به حضرت صاحب الامر (عليه السلام) متوسل شوي.

آقاي حاج شيخ عبداللّه مهرجردي به قم مي آيند و به مسجد جمکران مي روند و متوسل مي شوند. در نتيجه، خواب مي بينند که در مسجد يا حياط آن هستند و علي الظاهر خادمه اي به ايشان مي گويد که حضرت حجت (عليه السلام) در همين مجاور مسجد تشريف دارند و حاج شيخ مزبور را خدمت امام (عليه السلام) راهنمايي مي نمايد. مي گفت: در آن حال سيگار هم نکشيدم که خدمتشان رسيدم و عرض ادب و سلام کردم و در ضمن، اطراف مسئله شرب تتن که اصوليين و اخباريين در حرمت و حليّت آن اختلاف دارند، خدمتش صحبت کردم. البته مقصود من اظهار فضل بود که مثلا آقا بداند که من اهل فضل و تحصيل هستم. مثل اين که آقا خيلي اين اصلِ مثبت را تحويل نگرفت. يادم نيست خود آقا، يا من، صحبت معافيت از نظام را پيش کشيديم که فرمود: ما آن را تقريباً درست کرديم. از خواب بيدار شدم. از سابق يک معافيت يک ساله به عنوان مرض يا عذر ديگر که يادم نيست، داشتم. هر موقع که نياز به نشان دادن مي افتاد، همان برگ موقت که مدت ها وقتِ آن تمام شده بود را نشان مي دادم و رفع گرفتاري مي شد. تا چند سال اين طور بود تا آن که مشمول بخشودگي گرديد. چون رسم اين بود که مثلا بعد از ده سال، متولدين ده سال قبل را که به عللي موقّت از قبيل مرض يا کفالت به نظام نيامده بودند، معاف مي کردند و اين اعجاز است. براي آن که اولا برگ دولتي که بي تاريخ نيست و با يک نظر معلوم مي شود که وقت آن گذشته است و اگر بر فرض محال هم بي تاريخ باشد، مأمور مي گويد که اين برگ اعتبار ندارد. گذشته از آن، پرونده در اداره مربوطه بود و بايد هر سال اسم ايشان بيرون بيايد و ايشان را احضار نمايند. اين قصه را ايشان چند سال قبل براي من نقل کرد. پس از آن گفتم: وجود امام زمان (عليه السلام) نزد من مانند روز روشن است».