بازگشت

ويژگيهاي ابدال در حديث ثقلين


سيوطي در کتاب الحاوي مي گويد: برخي از نادانان کساني را که به بزرگان و اولياء (اللّه ) مشهور گشته اند انکار کرده اند. در حالي که احاديث و آثار براثبات آنان وارد شده است، و اَبدال، نقيبان، نجيبان،



[ صفحه 118]



اَوتاد و اَقطاب از آنان به حساب مي آيد و انکار اين گونه کسان که اهل عنادند در اين زمينه قابل اعتنا نيست.

از ابوالزناد و نيز از ابي الدردا، نقل شده است که انبيا اوتاد (ستونهاي استوار) زمين بودند، آنگاه که نبوت خاتمه يافت، خداوند بَدَل آنها گروهي از امت محمد را جايگزين ساخت که به آنان «اَبدال» گفته مي شود. برتري اينان بر مردمان (تنها) به خاطر کثرت روزه، نماز و تسبيح بر مردمان نيست، بلکه از آن روست که اخلاق نيکو دارند، به راستي پارسايند، نيک نيت اند، دلهايشان سالم است. به خاطر خشنودي خدا و جلب رضاي او، خيرخواه همه مسلمانانند و بردبارند و دلسوز، بي آن که خود را در ذلت افکنند متواضعند، کسي را لعن نمي کنند و نمي آزارند، به (حقوق) زير دستان خود دستبردي نمي زنند، آنان را حقير و ناچيز نمي انگارند، بر زبردستانشان حسادت نمي ورزند، خود را ناتوان نمي نمايانند، به ديگران زاري و التماس نمي کنند، خود رأي و خودپسند نيستند، حب دنيا در دل ندارند، نه امروز در وحشتند و نه فردا در غفلت.

از زاذان روايت شده که مي گويد: «ما خَلَتِ الأرضُ بعد نوح من اثني عشر فصاعدا يَدْفع اللّه ُ بهم عن اهل الأرض». زمين پس از نوح از دوازده نفر و بيشتر از آن خالي نگشته است، خداوند به آنان (بلاها را) از ساکنان زمين دور مي کند.

سهل بن عبداللّه مي گويد: «صارت الأبدال اَبدالاً بأربعة: قلّةِ الکلام، و قلّةِ الطعام و قلة المنام و اعتزال الأنام». اَبدال به چهار چيز اَبدال



[ صفحه 119]



شده اند؛ به کم گويي، ميل اندک به غذا و خوراک، کم خوابي و دوري از مردم.

باري، از اين روايات درباره اَبدال پيداست که آنان انسانهاي کامل و فراتر از افراد معمولي اند. و به روشني مي توان دريافت که اين صفات و آثار به طريق اَولي در عترت منظور در حديث ثقلين موجود است. و به خاطر همين محوريت است که بايد به آنها چنگ زد، و هدايت را در آنان جُست. و به اين ترتيب عترت و اهل البيت (به معناي خاص کلمه) بسي بلند مرتبه تر از اَبدال است. و ثقليت و گرانمايه بودن آنان نيز بدان خاطر است که آن ها تحقق بخش حقايق قرآني اند، و کتاب خدا را چنانکه شايسته است تفسير مي کنند.

آنچه درباره بيعت و پيوست اَبدال به مصداقي روشن از عترت، يعني مهدي (ع) آمده، دليلي روشن بر اين مطلب است. حذيفه به نقل از پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم در مسأله مهدي و ظهور وي نقل مي کند:

«فتخرج الأبدال من الشام و أشباههم، و يخرج إليه النجباءُ من مصر، و عصائبُ اهل المشرق و اشباههم، حتّي يأتوا مکّه، فيُبايع له بين الرُکنِ والمقام، ثم يخرج متوجّها الي الشام، و جبرئيل علي مقدّمته، و ميکائيلُ علي ساقته، يَفرَحُ به اهل السماء و اهل الأرض، والطيرُ و الوحوش، و الحتيان في البحر، و تزيدُ المياهُ في دولته، و تمدّ الأنهار، و تُضعفُ الأرضُ أُکُلِها، و تُستَخرجُ الکنوز کُلُّها».

اَبدال و همانند آنان از شام (خارج مي شوند و قيام مي کنند) و نجبا از مصر، و نيز گروههايي از شرقي ها. اينان در مکه بهم مي رسند، و با



[ صفحه 120]



مهدي (که از فرزندان پيامبر است) بين رکن و مقام بيعت مي کنند. در اين هنگام مهدي (ع) به طرف شام روانه مي شود، در حالي که جبرئيل پيشاپيش و ميکائيل پشت سر اوست (در زمان ظهور و حکومت او) اهل آسمان و زمين، پرندگان، حيوانات وحشي و موجودات دريايي، شاد مي شوند (شادماني همه را فرا مي گيرد). در دولت او آبها فراوان مي گردد و رودخانه ها در بستر دشتها مي گسترد، زمين خوردنيها (و رستنيها) يش را چند برابر مي کند، و همه گنجهايش را خارج مي سازد.