بازگشت

تقسيمات حديث


براي حديث تقسيمات زيادي ذکر شده است. بعضي از آنها به 82 قسم مي رسد: حديث متواتر، مشهور، صحيح، حسن، ضعيف، مرسل، مرفوع، مسند، موقوف، مقطوع، شاذ، منکر، معروف، متروک، مضطرب، متفق، ناسخ و...

در يک تقسيم کلي، حديث را به سه قسم تقسيم کرده اند: 1. صحيح 2. حسن 3. ضعيف. زيرا حديث يا مقبول است و يا مردود،



[ صفحه 10]



حديثي که بالاترين صفات قبول را داراست، حديث صحيح ناميده مي شود. حديث حسن برخي از اين ويژگيها را دارد، و حديث مردود ضعيف است.

در نگاه ديگر، حديث به خبر واحد و خبر متواتر تقسيم مي شود. متواتر آنست که گروهي آن را نقل کنند، و تعداد آنها به اندازه اي باشد که بطور عادي اتفاق آنها بر کذب محال گردد. انگيزه هاي نقل خبر دروغ از آنان نفي شود، و در آنچه خبر مي دهند پوشيده گويي و شبهه روا نباشد. چنين خبري موجب علم است، و انسان به صدق آن يقين مي يابد. خبر واحد آنست که به حد تواتر نرسد، و علم قطعي به صدور آن پديد نيايد.

ابن تيميه مي گويد: مقصود از متواتر هر خبري است که علم آور باشد. و علم گاه از کثرت مخبران حاصل مي شود، و گاه به خاطر ويژگيهايي که راويان دارند (متدين هستند، ضابطند) پديد مي آيد. و گاه خبري قرائني را در بردارد که از مجموع آنها علم به دست مي آيد، (از اين رو) در تواتر عدد معتبر نيست.

وي مي گويد: خبري را که ائمه حديث پذيرفته اند، و به تصديق آنان رسيده است، و يا به موجب آن عمل کرده اند، نزد جماهير خلف و سلف (نسل اندر نسل عالمان) مفيد علم است. و اين اخبار متواتر معنوي است. ولي برخي چنين خبري را مشهور و مستفيض مي نامند، و خبر را به متواتر، مشهور و خبر واحد تقسيم مي کنند.



[ صفحه 11]



با توجه به اين اشاره کوتاه درباره حديث و اين که خبر متواتر، مستفيض، و واحد، هر سه اعتبار دارد، مي توان گفت: حديث ثقلين از احاديث بسيار معتبر است، زيرا:

1ـ حديث ثقلين از احاديث متواتر است، و در صدور آن از پيامبر نمي توان ترديد داشت. اين حديث را 34 نفر از اصحاب به طرق گوناگون روايت کرده اند. و به مناسبتهاي مختلف پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم آن را يادآور شده است. تعداد محدثان بزرگ اهل سنت که اين حديث را نقل کرده اند، از سده دوم هجري تا قرن چهاردهم هجري به 187 تن مي رسد. بعضي از بزرگان مانند حافظ محمد بن طاهر مقدسي (ابن قيسراني)، متوفاي سال 507 هجري در اين زمينه رساله اي مستقل نگاشته است.

2ـ حديث ثقلين به تصريح کساني چون حاکم، ابن حجر و سيوطي از احاديث صحيح است. که در تعريف آن گفته شده: «الصحيح ما اتّصَلَ سندُه بِعُدول ضابطين بلا شذوذٍ و لا علّة خَفيّة». حديث صحيح آنست که در سلسله سند آن راويان عادل قرار دارد، کساني که بدرستي خبر را ضبط مي کنند و انتقال مي دهند، فرد شاذ در



[ صفحه 12]



سند حديث وجود ندارد، و احتمال علت پنهاني و پوشيده در آن نمي رود.

بزرگاني چون ابن تيميه حديث متواتر را از اقسام حديث صحيح ميداند. بنابراين به فرض حديث ثقلين متواتر نباشد از احاديث صحيح و معتبر دانسته مي شود.

3ـ حديث ثقلين در صحيح مسلم آمده است که درباره آن عالمان بزرگ چنين اظهارنظر کرده اند:

ابن تيميه مي نويسد:

«فکثير من متون الصحيحين متواترُ اللفظ عند أهل العلم با الحديث و ان لم يَعرف غيرُ هم أنه متواتر، و لهذا اَکْثر متون الصحيحين مما يَعلم علماءُ الحديث علما قطعيا انّ النبيّ صلي الله عليه و آله وسلم قاله.». بسياري از احاديثي که در صحيح بخاري و مسلم آمده است، نزد عالمان حديث متواتر لفظي است، هر چند ديگران آنها را متواتر ندانند. و از اين رو عالمان حديث يقين دارند که بيشتر روايات اين دو کتاب از پيامبر صادر شده است.

ابن صلاح مي گويد:

«انّ ماروياه او أحدهما فهو مقطوعٌ بصحّته، والعلمُ القطعي حاصل فيه،...». آنچه را بخاري و مسلم و يا يکي از اين دو روايت کند، صحت آن قطعي است. و علم قطعي به صحت آن حاصل مي شود.

ابن حجر مي نويسد:



[ صفحه 13]



«هما أصحّ الکُتُب بعدَ القرآن بِاِجماع مَن يُعَتّد به». اجماع استواري وجود دارد که (صحيح بخاري و مسلم) صحيح ترين کتابها بعد از قرآن است.

حافظ ابوعلي نيشابوري مي گويد:

«ما تَحْت أديم السماء أَصَحّ مِن کتاب مسلم في علم الحديث». در زير آسمان صحيح تر از کتاب مسلم در علم حديث، پديد نيامده است.

مسلم خود در کتابش مي نويسد:

«أوردتُ في هذا الکتاب ما صحّ و أَجمَعَ عليه العُلماء». آنچه را صحيح است و علما بر آن اجماع دارند، در اين کتاب گرد آوردم.

4ـ به فرض حديث ثقلين از احاديث آحاد باشد، خبر واحدي است که مورد پذيرش عالمان است، و افاده علم به صدور مي کند.

ابن تيميّه مي نگارد: «و خبرُ الواحد المتلقّي بالقبول يُوجب العلمَ عند جُمهورِالعلما، مِن اَصحاب أبي حنيفه و مالک و الشافعي و احمد، و هو قولُ اکثر اصحاب الاشعري کالاسفرائيني و ابن فورک،...». خبر واحدي که مقبول دانسته مي شود، نزد جمهور عالمان موجب علم است. کساني مانند اصحاب ابوحنيفه، مالک، شافعي، و احمد آن را علم آور مي دانند. نظر بيشتر اصحاب اشعري مانند: اسفرائيني و ابن فورک نيز همين است.

5ـ و نيز اگر آنچه گذشت ناديده انگاشته شود، و حديث ثقلين از احاديث «حسن» به حساب آيد، باز هم اهتمام به آن لازم است؛ زيرا: در اصطلاح ترمذي، حديث حسن، روايتي است که در ميان راويان



[ صفحه 14]



آن کسي به کذب متهم نشود، و نيز شاذ مخالف با احاديث صحيح نباشد. ابن کثير مي گويد: «و کتاب الترمذي اصل في معرفة الحديث الحسن»، کتاب ترمذي در شناخت حديث حسن اصل است.

پيداست که حديث ثقلين در صحيح ترمذي آمده است.

بعضي از متأخران درباره حديث حسن چنين اظهار نظر کرده اند: «الحديثُ الذي فيه ضعفٌ قريب محتمل، هو الحديث الحسن، و يَصْلَحُ للعمل به». حديث حسن، حديثي است که در آن ضعف احتمالي وجود دارد، و صلاحيت دارد به آن عمل شود.

6ـ همچنين مي توان ادعا کرد که الفاظ اساسي حديث ثقلين در قرآن به کار رفته است و مضمون آن از کتاب الهي استفاده مي شود و نيز اگر کسي اين حديث را از احاديث «حوض» به حساب آورد، ادعاي گزافي نکرده است. زيرا در برخي از نقلها در آغاز آن وصف حوض آمده است. و در بسياري از آنها جمله «وَ لَنْ يَفْتَرقا حتي يَرِدا عَلَيّ الحوض» وجود دارد. روشن است که احاديث حوض، نزد عالمان حديث، تواتر لفظي و معنوي دارد، و حتي کساني که خبر متواتر را در سنت نفي کرده اند، احاديث حوض را مستثنا دانسته اند. اين



[ صفحه 15]



شواهد، همه به نحوي صدور و مضمون حديث ثقلين را تقويت مي کند و بر اعتبار آن مي افزايد، و آدمي را از بي توجهي به آن برحذر مي دارد.

به اين ترتيب روشن مي گردد که حديث ثقلين، از احاديث مسلم و قطعي است. و اکنون در اين رساله سخن از اين حديث است، در سنت نبوي و دو چيز گرانمايه بجا مانده از پيامبر، که عصاره همه دين و تعاليم الهي به حساب مي آيد.

سخن در تمسک است، تمسک به قرآن و عترت، و هدايت يابي در پرتو اين دو، شناخت کتاب خدا و عمل به آن و درک عظمت عترت و نقش محوري کتاب و عترت در نجات و سعادت آدمي و بقا و قوام جامعه هاي انساني.

در قرآن آنچه زندگي درست را براي آدمي فراهم مي سازد، و به او قوام مي بخشد، و نيازهاي اصليش را برمي آورد، و فطرت انسان را زنده مي سازد، و او را به کمال مي رساند؛ آمده است. صراط مستقيمي که مسلمان با پيمودن آن تعالي مي يابد، در قرآن نمايانده شده است. اين کتاب در زمينه خلقت هستي، و انسان، ارزشهايي که زندگي بسامان در دنيا و فرجامي نيک در آخرت را به همراه دارد، اصول و احکامي که به زندگي فردي و اجتماعي جهت درست مي دهد، حقايق و واقعيتها را مي نماياند، و عمل به آن به سعادت انسان در هر دو جهان مي انجامد.

اين کتاب علم و هدايت، در سخن پيامبر ثقل اکبر ناميده شده



[ صفحه 16]



است، و پيامبر مردمان را به تمسک به آن فرا خوانده است، چنانچه در ديگر احاديث نيز از مردمان خواسته شده که به قرآن چنگ زنند و از آن جدا نگردند. در صحيح مسلم جابر از پيامبر نقل مي کند:

«و أنّي قد ترکتُ فيکم ما لَن تَضِلّوا بعده اِن اعْتَصَمْتُم به، کتاب الله، و أنتم مَسئولون عنّي فما أنتم قائلون». همانا من در ميان شما چيزي را بر جاي مي گذارم، که اگر به آن چنگ زنيد، هرگز گمراه نشويد. و آن کتاب خدا (قرآن) است. و شما درباره من (و آنچه بر جاي نهاده ام) بازپرسي مي شويد، پس چه خواهيد گفت (اگر نسبت به من و قرآن کوتاهي کرده باشيد)؟

پيامبر در حديث ثقلين و احاديث فراوان ديگر، قرآن را مانند ريسماني معرفي کرده است، که رابط بين انسان و خداست. و راه هموار براي حرکت به سوي بي نهايت و عوالم بي پايان الهي.

همچنين در اين حديث پيامبر مردم را به شناخت و پيروي از يک شي ء گرانمايه ديگر، که ثِقل اصغر ناميده شده، دعوت مي کند. چيز نفيسي که عِدل قرآن است، و به منزله همتاي قرآن دانسته مي شود. و اين بدان معناست که ويژگيها و امتيازات کتاب خدا، در اين ثِقل نفيس، که پيامبر آن را اهل بيت و عترت خود مي داند، موجود است. و همچون قرآن بيانگر بسياري از چيزها و حقايق و اصول است. و تمسک به آن انسان را نجات مي دهد، و غفلت از آن گمراهي و تباهي مي آورد.

حديث ثقلين نکات درس آموز و مهمي را در بردارد. و چنانچه



[ صفحه 17]



عالمان و محدثان سنت از آن استفاده کرده اند. خبر از گسست ناپذيري قرآن و عترت، تا روز قيامت مي دهد.

علامه مناوي در توضيح حديث مي نويسد:

«و في رواية انّ اللطيف اَخْبَرَ ني أَنّهما «لن يفترقا» اي الکتاب و العترة، أي يستمرّ امتلا زمين «حتي يرد اعَلَيَّ الحوض» أي الکوثر يوم القيامة. زاد في رواية «کهاتين» و أَشارَ بأَصْبَعَيْهِ، و في هذا مع قوله أولاً انّي تارکٌ فيکم، تلويحٌ بل تصريحٌ بأنهما کَتوأمين خَلَّفَهما، وَ وَصّي أمتّهَ بِحُسن مُعاملتهما، و ايثار حَقَّهما علي اَنْفُسِهم و اسْتِمساک بهما في الدين». در روايتي آمده است که پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم فرمود خداي لطيف مرا خبر داد که قرآن و عترت همراه همند، و اين تلازم ادامه دارد تا اين که در حوض کوثر در قيامت بر من وارد آيند. در روايتي اضافه شده که پيامبر دو انگشت خود را کنار هم نهاد و گفت: مانند اين دو. اين جمله از روايت و نيز صدر آن که مي فرمايد من دو چيز گرانمايه بر جاي مي گذارم، اشاره دارد، بلکه تصريح است به اين که پيامبر قرآن و عترت را به صورت ملازم با هم، در ميان امت گذاشته است. و به مردمان سفارش کرده که با اين دو به نيکي رفتار کنند، و بر خودشان مقدم بدارند، و در دين به اين دو چنگ زنند.

و نيز براساس اين حديث، در هر زماني و در هر نسلي از امت اسلامي فردي از اهل بيت وجود دارد، و عالمان بزرگ اهل سنت اين حقيقت را بازگو کرده اند.

مناوي مي نگارد:



[ صفحه 18]



«قال الشريف: هذا الخَبَر يفِهم وجودَ مَن يکونُ أهلاً للتمُّسک به من أهل البيت، والعترةِ الطاهرة في کلِّ زمنٍ الي قيامِ الساعة، حَتّي يَتَوجَّهَ الحَثُّ المذکور الي التمسک به، کما أن الکتاب کذلک، فَلِذلک کانوا أمانا لِأهلِ الأِرْض، فااذهَبُوا ذَهَبَ أهلُ الأرض». شريف (سمهودي) گويد: اين خبر (حديث ثقلين) مي فهماند که فردي از اهل بيت و عترت، که اهليت براي تمسک دارد، تا زمان قيامت، وجود دارد. همان گونه که قرآن چنين است. در غير اين صورت، فراخوان پيامبر به تمسک به اهل بيت معناي درست نمي يابد. و از اين روست که اهل بيت براي ساکنان زمين سبب ايمني و بقايند، و آن گاه که از ميان بروند (و فردي از عترت در زمين نماند) اهل زمين نابود مي شوند. ابن حجر نيز مي نويسد:

«و في أحاديثِ الحثِّ علي التَمَسّک بِأَهلِ البيت اِشارةٌ الي عَدَم انْقِطاع مستأهلٌ منهم لِلتمسّک به الي يَومِ القيامة...». در احاديثي که مردمان را بر مي انگيزد که به اهل بيت متمسک شوند. و به دامان عترت چنگ زنند. اشاره است به اين که همواره فردي از آنان که شايستگي براي تمسک دارد، تا روز قيامت موجوداست.

اين مضمون را علامه عجيلي، شهاب الدين دولت آبادي، کمال الدين جهرمي، نيز بازگو کرده اند. و نيز علامه زرقاني، و مولوي حسن زمان، سخن نورالدين سمهودي در «جواهر



[ صفحه 19]



العقدين» را در اين زمينه، در کتابهاي خود آورده اند. و اين همه استواري مطلب را دو چندان مي سازد.

و از آن جا که پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله وسلم اين خبر را مي دهد، و بارها آن را به مناسبتهاي مختلف بازگو مي کند، روشن مي گردد که جدائي ناپذيري قرآن و عترت از حقيقتي استوار حکايت دارد، و واقعيتي است که هرگز تخلف نمي پذيرد. و «کُلُّ علمٍ و کُلّ قولٍ رَدَّ علي مُخالِفَةِ النبي صلي الله عليه و آله وسلم، فهو زَنْدَقَةٌ و شَيْطَنَة»، هر علم و سخني که به مخالفت با گفته پيامبر بينجامد، بي ديني و شيطنت است.

اکنون رساله حاضر به تبيين برخي از نکات اين حديث گرانمايه مي پردازد. انگيزه اصلي اين است که عظمت حديث ثقلين نمايان شود. و بررسي هاي بيشتر در اين باره ادامه يابد. براستي اين سئوال بسي اساسي و مهم است که چرا پيامبر بارها و در هنگام رحلت با تأکيد، بار ديگر مردمان را به تمسک به قرآن و عترت دعوت مي کند، و نجات و هلاکت را دائر مدار پيروي از اين دو، و يا روي برتابي از آنها مي داند.

اين کتاب روشن مي سازد که ثقل اصغر و همتاي قرآن، موعود آخرالزمان است. او کسي است که دگر بار اسلام را حيات مي بخشد، به کتاب و سنت پيامبر عمل مي کند، تفرقه را برمي اندازد، دين واحد را در جهان مي گستراند، همگان را به آيين توحيد و اعتصام به «حبل الله» فرا مي خواند. و حکومتي را بر پا مي دارد که اهل آسمانها و زمين و همه موجودات عالم خشنود مي گردند، و زمين را که پر از ظلم و



[ صفحه 20]



ستم گشته است، آکنده از عدل و داد مي سازد.

اين يگانه روزگار که رسول گرامي آمدن او را بشارت داده، مردي از اين امت، و از نسل پيامبر و از اهل بيت و عترت آن حضرت است. او کسي است که پيامبر در اين حديث تأکيد کرده که مسلمانان به دامنش چنگ زنند، از او جدا نگردند، در اطرافش گردآيند، به او محبت ورزند، و در گستره هدايتهايش راه جويند.

پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم مسائل بسياري در زمينه مسائل آخر الزمان و مهدي گفته است:

از صورت و جمال مهدي،

از سيرت، اخلاق و صفات آن پيشوا،

ازعلم وجود و کرمش،

از چگونگي داوري و قضاوت او،

از اصلاحاتي که در زمان حکومت مهدي پديد مي آيد،

از کساني که با او بيعت مي کنند،

از عيسي که از آسمان فرو مي آيد، و پشت سر مهدي نماز مي گذارد،

از نداي آسماني و آيات سماوي،

از آشوبها و فتنه ها و علاماتي که پيش از ظهور مهدي رخ مي دهد،

از محل ظهور و ياران آن حضرت و ويژگيهاي آنها،

از اين که ملائکه مهدي را ياري مي رسانند،

از اين که چگونه زمينه هاي قيام او پديد مي آيد،

از برکاتي که هنگام ظهور مهدي جهان را فرا مي گيرد،

از شرف و منزلت مهدي،



[ صفحه 21]



از مدت خلافت او،

و...

اين مسائل همه در کتابهاي خاصي که عالمان اهل سنت درباره مهدي نوشته اند، و تعداد آنها نزديک به 50 کتاب مي رسد، آمده است. «عرفُ الوردي»، «عقدالدرر»، «البرهان»، «المشرب الوردي»، نمونه هايي از آنهاست.

باري؛ حديث ثقلين از همراهي عترت و گسست ناپذيري آن از قرآن خبر مي دهد، و اين که در هر زماني فرهيخته اي از خاندان پاک پيامبر وجود دارد. و اين کتاب نيز اشاره اي است کوتاه به بزرگي منزلت قرآن و عترت، و نقش اساسي اين دو در حيات آدمي. و يادآوري مصداقي روشن از عترت، که همان مهدي است، و در سنت پيامبر پيشينه اي استوار دارد. هر چند برخي از روشنفکر نمايان بر نفي آن اصرار مي ورزند؛ و با انديشه اي واژگون به اين مسأله حياتي مي نگرند، و راهنماييهاي درست و سعادت ساز را در ساخت و پردازهاي ذهني خود مي جويند. و از آن جا که شهامت نفي اصل دين و سنت را ندارند، با مهارتهاي موذيانه، در سنت زدايي و زندگي غيرديني مي کوشند، آنچه را اصول کلي است و به گرايشهاي نفساني آنها آسيب نمي رساند، برمي گيرند و آنچه را که به مذاقشان تلخ مي آيد، و سازگار با اميال لذت جويانه خود نمي بينند، و سلطه طلبيها و تجاوز گريهايشان را محدود مي سازد، توجيهات ناروا مي کنند. و بر آنند تا دينداران را با خود همسو سازند تا در فضاي بي ديني زمينه هاي تأمين خواسته هاي شهواني بيشتر و گسترده تر برايشان فراهم آيد، و آدميان از انديشه مدينه آرماني و در عين حال عيني و



[ صفحه 22]



قابل تحقق اسلامي باز مانند، و در راستاي خواسته هاي بحق و فراموش شده انسان نکوشند.

اميد که اين کتاب مورد توجه دانش پژوهان و معتقدان به آينده روشن و درخشان جهان در پرتو اصول و هدايتهاي ديني، قرار گيرد. و عظمت قرآن و عترت در دلها بدرخشد و با آمدن فردي از عترت و تحقق مدينه فاضله اسلامي به دست مهدي، آدمي به خواسته هاي به حق خود برسد. و ديگر بار اسلام بر سراسر گيتي حاکم گردد.

حديث ثقلين با فريادي بلند و روشن تمسک به قرآن و عترت را مطرح مي سازد و همه را به سوي اين دو فرا مي خواند و راه هدايت و رستگاري را در ظلمتهاي زمانه و تجاوزگريهاي انسان، در پرتو هدايت قرآن و عترت مي داند. و فرمان پيامبر است که خود مي گويد: «فاذا أَمَرتُکم بِشَي ءٍ فَأتْوا منه ما اسْتَطَعْتُم». هر گاه شمار ا به چيزي فرا خواندم، تا حدي که مي توانيد آن را انجام دهيد (نهايت تلاش خود را بکار بنديد).

بر مسلمانان است که در حد توان به دعوت پيامبر درباره تمسک به قرآن و عترت جامه عمل بپوشانند. از ناپاکيها و نارواها خود را تزکيه کنند، از هدايت الهي هدايت جويند و براي فراهم آمدن زمينه احياي مجدد اسلام به دست عترت پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم، مهدي (ع) بکوشند. و آنچه را بايسته است براي ظهور مصلح آخرالزمان انجام دهند. و در حالت آماده باش بسر برند، تا نداي آن مهدي همه جا طنين افکن شود و روزگار پرشکوه آن حضرت که عزت بخش مسلمانان و احياگر



[ صفحه 23]



اسلام و قرآن است، فرا رسد. و رنجها، نامردميها و کمبودها و بي حرمتيهاي مظلومان جهان پايان يابد. و آن مصلح حقيقي هر چيزي و هر کسي را در جايگاه بايسته اش قرار دهد. و همه طاغوتها، زبردستان و زور گويان و زياده خواهان را براندازد.

بنياد فرهنگي حضرت مهدي موعود (عج)