بازگشت

اهل بيت


اين واژه نيز در قرآن استعمال شده است:

«انّما يُريد اللّه لِيُذْهِبَ عنکم الرِّجسَ اهل البيت و يُطِهِّرکم تطهيرا».

همانا! خدا اراده کرده است تا پليدي را از شما خاندان دور سازد، و به شيوه اي ويژه شما را پاکيزه گرداند.

امام فخر رازي در تفسير آيه مي گويد: نکته لطيف در آيه اين است که گاهي عين پليدي زايل مي شود ولي محل پاک نمي گردد، معناي آيه اين است که خدا گناهان را از شما مي زدايد و لباس کرامت را به شما مي پوشاند. اين که خداي متعال خطاب به ضمير مؤنث را (با توجه به فراز پيشين) رها کرده و با ضمير مذکر خطاب آورده، براي آن است که زنان و مردان اهل بيت (هر دو را) شامل گردد.



[ صفحه 68]



در اين که اهل البيت چه کساني اند، اقوال مختلف است، بهتر آن است که گفته شود، اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم فرزندان آن حضرت و زنان او هستند، و حسن و حسين از آنان است، و نيز علي از ايشان است، زيرا وي به سبب معاشرت (و ازدواج) با دختر پيامبر و ملازمت با آن حضرت، از اهل بيت شده است.

در ذيل اين آيه رواياتي از پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم نقل شده است که مقصود از اهل بيت را روشن مي سازد، نمونه هاي زير از آن جمله اند:

1. عن عائشه؛ «خرج رسول اللّه غداة و عليه مِرْطٌ مُرَحَّل من شَعر اَسود فجاء الحسن بن علي فَأَدْخَلَه، ثم جاء الحسين فَدَخَلَ معه، ثم جائت فاطمة فأدخلها ثم جاء عليٌ فأدخله ثم قال: انّما يُريد اللّه ليذهب...». عايشه مي گويد: پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم سپيده دمي (از خانه) بيرون آمد، در حالي که جامه اي نادوخته و بافته شده از موي سياه که با تصاوير پالان شتر مزين شده بود، بر خود افکنده بود. حسن و حسين، فاطمه و علي، به ترتيب (يکي پس از ديگري) آمدند، پيامبر همه آنان را در زير آن جامه جاي داد، و آن گاه فرمود: انّما يريد اللّه ...

2. در صحيح ترمذي روايت شده است که پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم زمان نزول آيه تطهير در خانه ام سلمه بود، فاطمه، حسن و حسين را خواست و عبا را بر آنها پوشانيد و علي را نيز به درون عبا فرا خواند و آن گاه



[ صفحه 69]



گفت: «اللهمّ هؤلاء اهل بيتي فَأَذْهِب عنهم الرِّجْسَ و طَهِّرْهم تطهيرا...». پروردگارا اينان اهل بيت منند، پليدي را از آنان بزداي، و به نحوي خاص آنها را پاک گردان.

نزديک به همين مضمون، حديث از ام سلمه نيز روايت شده است.

3. در ذيل حديث ثقلين در بعضي از روايات چنين آمده است:

«فقلنا: مِن اهل بيته نِساؤه؟ قال: لا، و أِيْمُ اللّه أنّ المرأةَ تکون مع الرَجُل العصر من الدهر، ثمّ يُطَلِّقها فَتَرْجعُ الي أبيها و قومها. اهل بيتُه أَصْلُه و عُصْبَتُه الذين حُرِّموا الصدقةُ بعده». (راوي حديث مي گويد از زيد بن أرقم که حديث را از پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم نقل کرد پرسيدم) آيا زنان پيامبر از اهل بيت او هستند؟ گفت: نه، به خدا سوگند زن با مرد مدت زيادي زندگي مي کند، و آن گاه که مرد او را طلاق مي دهد، به سوي پدر و قوم خود بر مي گردد. اهل بيت پيامبر اصل او و فرزندان از نسل اويند، کساني که پس از پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم صدقه بر آنها حرام است.

در صحيح مسلم روايت به گونه ديگر نيز ذکر شده است: «فقال له حصين، و من اهل بيته يا زيد؟ أليس نِساؤه مِن اهل بيته؟ قال: نساؤه من اهل بيته و لکن اهل بيتُه من حُرّمَ الصدقةُ بعده، قال: و من هم؟ قال: هم آلُ علي و آلُ عقيل و آلُ جعفر و آل عباس. قال: کُلّ هؤلاء حرم الصّدقة؟ قال: نعم». حصين از زيد بن ارقم پرسيد، اهل بيت پيامبر کيست؟ آيا زنان پيامبر



[ صفحه 70]



از اهل بيت او نيستند؟ زيد پاسخ مي دهد: آري، زنان پيامبر از اهل بيت او به حساب مي آيند، و لکن أهل بيت (منظور در اين جا) کساني اند که پس از پيامبر صدقه بر آنها حرام است. حصين سؤال مي کند آنها کيانند؟ زيد مي گويد: آنان آل علي و آل عقيل و آل جعفر و آل عباس (منسوبين پيامبر) هستند حصين مي پرسد آيا بر همه اينها صدقه حرام است، و زيد جواب مي دهد: بلي.

نووي در توضيح اين قسمت از حديث مي گويد:

«المراد بالصدقة الزکاة و هي حرام علي بني هاشم و بني المُطّلب، و قال مالک: بنو هاشم فَقَط، و قيل: بني قصي، و قيل: قريش کلّه... في هذاه الرواية دليل علي اِبطال قول من قال قريش کلّها، فقد کان في نسائه قُرَشِيات؛ و هنّ عائشة و حَفْصَة و اُمّ سلمه و سوده و ام حبيبة... والمعروف في مُعْظم الروايات في غير مسلم أنه قال: نساؤه ليس (لن. ظ) مِن أهل بيته فَتَناول الرواية الأولي، علي أن المراد اَنَّهنّ من اهل بيته الذين يُساکِنونه و يَعُو لُهنّ و أَمَرَ بِاِحترامهم و اِکرامهم و سَمّاهم ثقلاً و وَعَظَ في حقوقهم، فنساؤه يَدْخُلنَ في هذا کلّه، و لا يَدخُلنَ فيمن حرم الصدقه...». مراد از صدقه زکات است، که بر فرزندان هاشم و مطلب حرام است، مالک گفته زکات تنها بر بني هاشم حرام است، و گفته شده فرزندان قصي و نيز گفته شده بر همه قريش... و اين روايت بطلان گفته کساني را مي رساند که زکات را بر همه قريش حرام مي دانند زيرا در ميان زنان پيامبر، عائشه، حفصه، ام سلمه، سوده و ام حبيبه همه قرشي اند، و براساس اين روايت صدقه بر آنها حرام است... و آنچه از بيشتر روايات استفاده مي شود اين



[ صفحه 71]



است که زنان پيامبر جزو اهل بيت پيامبر (به معناي خاص) به حساب نمي آيند. و مراد از روايتي که آنها را جزو اهل بيت آن حضرت دانسته، اين است که آنان عيال پيامبرند، با آن حضرت زندگي مي کنند، و پيامبر آنها را ثقل ناميده و از مردم خواسته با احترام و اکرام با آنان رفتار کنند، و حقوقشان را پاس بدارند. در اينجا همه زنان پيامبر داخلند، ولي از کساني نيستند که صدقه بر آنها حرام است.

منصور علي ناصف در شرح حديث عبا مي گويد: «هنّ أهل بيته اي الساکنات معه و يَعُو لهنّ و لکنهنّ لَسْنَ من اهل الذين حرمت الصدقة عليهم، لأنّها اوساخٌ فلا تليق بالأشراف، فسأله عن أهل البيت بهذا المعني فقال: آل علي و هؤلاء هم بني هاشم و عليه الجمهور...». زنان پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم اهل بيت اويند (بدين معنا که) با او زندگي مي کنند و عائله (خانواده) پيامبر به حساب مي آيند. و حضرت سرپرست آنهاست. ولکن آنان از کساني نيستند که صدقه برايشان حرام است، چه اين که صدقه (گي) آلودگي دانسته مي شود و بر بزرگان و نجيبان نمي زيبد. از وي سؤال شد که اهل بيت به اين معنا چه کساني اند؟ گفت: آل علي، و آنان همان بني هاشم اند. و جمهور عالمان بر همين عقيده اند.

ابو سعيد خدري از پيامبر روايت مي کند که فرمود: «نزل هذه الآيه في خَمسة فيّ و في علي و فاطمه و حسن و حسين». آيه تطهير درباره نفر نازل شده است؛ من و علي و فاطمه و حسن و حسين.

ابن جرير و ابن ابي حاتم از قتاده نقل مي کند که درباره اين آيه گفت: «هم أهلُ بيت طهّرهم اللّه من السوء، و اختصّهم برحمته». اينان اهل



[ صفحه 72]



بيتي اند که خدا آنان را از بدي پاک ساخته و مختص رحمتش کرده است.

در سنن ترمذي، و مسند احمد و مسند عبد بن حميد به نقل از انس آمده است: «انّ رسول اللّه کان يَمُرّ بباب فاطمة سِتّة اَشْهَر اذا خرج الي الصلاة الفجر، يقول: الصلاة يا اهل البيت! انما يريد اللّه ...». همانا پيامبر شش ماه هنگامي که براي نماز فجر (صبح) خارج مي شد، به در خانه فاطمه عبور مي کرد و مي گفت: نماز! اي اهل خانه، و آيه تطهير را مي خواند.

در حديث زير ويژگيهاي ديگري از اهل بيت بازگو شده است، و روشن مي سازد که اهل بيت همان عترت و ذريّه پيامبر است:

«قال رسول اللّه صلي الله عليه و آله وسلم: من سرّه اَنْ يحيي حياتي و يَموت مماتي و يَسْکُنَ جَنّةَ عدنٍ غَرَسها ربّي، فليو الِ عليّا من بعدي و ليوالِ وليّه و ليقتدي باهل بيتي من بعدي فانّهم عترتي، خُلِقوا من طينتي و رُزِقوا فَهْمي و علمي، فويلٌ للمکذّبين بفضلهم من امّتي، القاطعين فيهم صِلَتي، لا أنَالُهم اللّه ُ شفاعتي». (طبراني در کبير و رافعي در مسند خويش با بيان سند تا ابن عباس مي نويسد:) پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم فرمود: هر که دوستدار زندگي و مرگي همچون زندگي و مرگ من است، و مي خواهد در بهشت عدن - که پروردگارم آفريده - ساکن شود، بايد پس از من علي و دوستداران او را دوست بدارد، و به اهل بيتم اقتدا کند، همانا اهل بيت من همان عترت منند، آنان از طينت و سرشت من آفريده شده اند، و فهم و علم من را دارايند. واي بر کساني از اُمتم که فضل آنها را تکذيب کند، و رابطه خود را با من به وسيله قطع رابطه با آنان بِبُرد، خدا چنين کساني



[ صفحه 73]



را از شفاعتم محروم مي سازد.

از برخي روايات جايگاه محوري و اساسي اهل بيت را آشکارا مي توان دريافت. و خود شاهدي است بر اين که چرا آنان عدل قرآن و يکي از دو ثقل معرفي شده اند:

پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم: «حُرمت الجنةُ علي من ظَلَمَ أهل بيتي و آذاني في عترتي». بهشت حرام است بر کسي که بر اهل بيت من ظلم کند و (با اذيت و ستم به عترت) مرا بيازارد.

محمد بن مسلم بن أبي الفوارس رازي در کتاب اربعين خود (که در آغاز آن حديث ثقلين را آورده است.) از پيامبر نقل مي کند که فرمود:

«.. اَلا! و ان ّ اهل بيتي أمان اُمّتي فاذا ذَهَبَ أهل بيتي جاء أمتي مايوعدون، ألا! و انّ اللّه عصمهم من الضلالة و طَهَّرَهم من الفواحش، و اصطفاهم علي العالمين، اَلا! و انّ الله أوجب مَحبّتهم و أمر بمودّتهم، اَلا! و انّهم الشهداء علي العباد في الدنيا و يوم المعاد، اَلا! وانّهم اهل الولاية الدالون علي طُرُق الهداية، اَلا! و انّ اللّه فَرَضَ لهم الطاعةَ علي الفِرَق و الجماعة، فمن تمسّک بهم سَلَکَ و من حادَ عنهم هَلَکَ،...». هان! (بدانيد) اهل بيت من امان است براي امتم، آن گاه که زمين از آنها تهي شود، وعده الهي (قيامت) فرا مي رسد. همانا! خداوند آنان را از ضلالت مصون داشته و از پليدي ها پاک ساخته است، و بر همه عالميان برگزيده است. آگاه باشيد! که خدا محبت آنها را واجب کرده و مردمان را به دوستي آنان فرا خوانده است. در دنيا و آخرت بر بندگان گواهند. اهل بيت من اهل ولايتند و راهنمايان راههاي هدايت، همانا خداوند پيروي از آنها را بر همه



[ صفحه 74]



فرقه ها و گروهها واجب کرده است هر کس به آنان متمسک شود، راه درست را مي يابد و به مقصد مي رسد، و هر که از آنان روي برتابد هلاک مي گردد.

پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم: «اِسْتَوصوا بأهل بيتي خيرا، فانّي أُخاصِمَکم عنهم غدا و من اکن خصيمه اُخَصِّمُه، و من أُخَصِّمه دَخَلَ النار». درباره اهل بيتم به نيکي سفارش کنيد، همانا در فرداي قيامت شاکي کسي که به آنان بد رفتاري کند منم. و هر که طرف دعوايش من باشم، و با او خصومت کنم به دوزخ مي رود.

«و اجعلوا أهل بيتي منکم مکانَ الرأس من الجَسَد و مکانَ العَيْنَين من الرأس، و لا يَهتدي الرأسُ الاّ بالعينين». اهل بيت مرا نسبت به خود مانند سر براي بدن بدانيد، و آنان را همچون چشمان براي سر در نظر آوريد. سر بدون چشم (جايي را نمي بيند) و هدايت نمي شود. (اهل بيت نيز براي جامعه و امت اسلامي چنين اند.)

در دسته اي از احاديث اهل بيت کشتي نجات امت و مانع اختلاف آنان دانسته شده است:

«قال رسول اللّه صلي الله عليه و آله وسلم: اَلا اِنّ مَثَلُ اهل بيتي فيکم مثلُ سفينة نوح من رِکِبَها نجي و من تَخَلَّفَ عنها غَرِقَ». ابوذر مي گويد که) پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم فرمود: آگاه باشيد! همانا مثل اهل بيت من در ميان شما و نقش آنها مثل کشتي نوح است، هر که به آن درآيد نجات پيدا مي کند، و هرکس از آن تخلف ورزد (و به اهل بيت چنگ نزند) غرق مي شود و هلاک مي گردد.



[ صفحه 75]



«قال رسول اللّه صلي الله عليه و آله وسلم:... و أهلُ بيتي أمانٌ لِاُمّتي من الاختلاف (في الدين) فاذا خالَفَتْها قبيلةٌ من العرب (يعني في احکام اللّه ) اختلفوا. فصاروا حِزبَ ابليس». (ابن عباس روايت مي کند که) پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم فرمود: اهل بيت مانع اختلاف امتم (در دين) هستند. پس هر گاه قبيله اي از عرب (در احکام خدا) با اهل بيت مخالفت کند (و از آنان روي برتابد)، با هم اختلاف مي يابند و پراکنده مي شوند، و حزب شيطان مي گردند.

پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم: «النُجوم اَمانٌ لأهل السماء و اهل بيتي أمان لأمّتي». ستارگان باعث ايمني اهل آسمان اند، و اهل بيت من سبب در امان ماندن امّتم (از هلاکت و از لغزشها و انحرافها).

هيثمي اين حديث را در مجمع الزوائد نقل مي کند و مي گويد طبراني در «الأوسط» آن را نقل کرده و اسناد آن خوب است.

امام فخر رازي در اين زمينه بياني زيبا و لطيف دارد، وي مي گويد:

ما اکنون در درياي تکليف هستيم، و امواج (خروشان) شبهه ها و شهوتها بر ما فرود مي آيد، سفر در درياي (متلاطم) نيازمند دو چيز است:

1. کشتي بي عيب و سالم،

2. ستارگان نور افشان و آشکار،

هر گاه انسان در کشتي سالم و عاري از نقص بنشيند و نگاهش را به ستارگان درخشان اندازد (با توجه به حرکت و جايگاه ستارگان)، به



[ صفحه 76]



طور غالب اميد مي رود سالم به مقصد برسد.

در اين عبارات امام فخر رازي اهل بيت را چون کشتي عاري از نقص مي بيند، که در درياي خروشان و در ميان امواج شبهه و شهوت مي تواند مسافران را از خطرها نجات دهد. به کساني اميد مي رود به سلامت به مقصد برسند، که در کشتي اهل بيت سوار شوند، و به دامان آنان چنگ زنند.

احاديثي نيز از وجود کساني ممتاز و برجسته از اهل البيت در همه زمانها و نسلها خبر مي دهد:

در روايتي که ابن حجر در صواعق آن را شاهد گفته خود در اين زمينه قرار مي دهد، آمده است: «في کل ّ خَلَف عدولٌ من اهل بيتي». در هر نسلي (و در هر عصر و زماني) فردي (ممتاز و عادل که همسنگ و همطراز با فرد پيش از خود است)، از اهل بيت من وجود دارد.

راغب در مفردات مي نويسد:

اهل انسان در اصل کساني اند که با او در يک جا سکونت دارند، و به طور مجاز به کساني که داراي نسب يکسانند، اهل بيت انسان گفته مي شود. هر گاه اهل بيت به طور مطلق گفته شود، مراد خويشاوندان پيامبر است.

ابن طلحه شافعي در کتاب «مطالب السؤل» در مراد از «اهل البيت» مي نويسد:

اهل بيت منتسبان به جد نزديک پيامبر (جد بي واسطه) هستند. و قولي گويد کساني که با پيامبر در يک رحم مشترکند مراد است و نيز



[ صفحه 77]



گفته شده اهل بيت آنانند که به نسب يا سبب به پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم مي رسند. همه اين معاني در ائمه عليه السلام موجود است، نسب آنان به جد بي واسطه پيامبر (عبدالمطلب) مي رسد، با پيامبر در يک رحم مشترکند، و از حيث نسب و سبب به او متصلند، بنابراين آنها اهل بيت حقيقي پيامبرند و خواه معناي آل و اهل بيت يکي باشد و خواه با هم اختلاف داشته باشد، حقيقت معناي اين دو لفظ براي امامان عليه السلام ثابت است.

در شرح مشکاة آمده است: به طور غالب اهل منزل به صاحب آن و احوال او مطلعند. مراد از اهل البيت (در حديث ثقلين) اهل علم است، آنان که بر سيره پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم آگاهند و طريقه و شيوه آن حضرت را به خوبي مي شناسند، از حکم و حکمت پيامبر درک درست دارند، و به اين صفات است که صلاحيت دارند عدل و معادل کتاب خدا قرار گيرند.

ابو عبداللّه محمد بن درويش حوت بيروتي در کتاب اَسني المطالب، بياني دارد، که از آن معناي محدودتري از «اهل بيت» استفاده مي شود، وي مي نويسد:

عده زيادي از اهل جفر احاديثي را گرد آورده اند که از آينده خبر مي دهد، آنان با اين عوام فريبي مي خواستند خود را مطرح سازند، و کار خود را رواج دهند. در اين زمينه کتابهايي نوشته اند و به سيد ما علي (رض) نسبت داده اند، و نيز به اهل البيت مانند: زين العابدين، محمد باقر، جعفر صادق و موسي کاظم.



[ صفحه 78]



بيروتي در جاي ديگر درباره عدم صحت نسبت بعضي از آرامگاهها و مکانها به انبيا و غير آنان مي نويسد:

از مکانهاي دروغ، يکي محلي است که در قاهره به مشهد الحسين مشهور است، زيرا حسين (رض) به اتفاق در آن جا دفن نشده است... احتمال مي رود فاطميان آن را آباد کرده باشند، زيرا آنان اهل البيت را گرامي و بزرگ مي داشتند و خود را به حسين نسبت مي دادند...

بيروتي در اين دو بيان به طور روشن مصداق هاي اهل بيت را بيان مي کند، و مي گويد: اهل بيت کساني اند همانند؛ حسين بن علي، زين العابدين، محمد باقر، جعفر صادق، موسي کاظم.