ثقلين
واژه ثقلين ريشه قرآني دارد «ثِقال»، «الثَقَلان»، «ثَقُلَت»، «أثْقال» و «ثَقيل» و... در آيات قرآن بکار رفته است:
«هو الذي يُرسل الرياحَ بُشرا بين يدي رَحْمَتِه حَتّي اذا اَقَلَّتْ سَحابا ثِقالاً». پروردگار شما کسي است که از باب بشارت به رحمتش (بر جانداران) بادها را مي فرستد تا ابرهاي سنگين (و متراکم را شکل دهند) و جابجا سازند.
«اِنفِروا خِفافا و ثِقالاً». (در راستاي تحقق اهداف ديني و استواري دين و حکومت ديني در جامعه در دسته ها و يا در حالت) سبک و سنگين (آساني و دشواري، خواه جوان و سبکبال و آسوده خاطر و توانمند، و خواه تهيدست و عائله دار و دل نگران مال و خانواده و سالمند) هجرت کنيد (و بپاخيزيد).
واژه ثقال در سوره رعد نيز استعمال شده است.
«سَنَفْرُغُ لکم اَيُّه الثَقَلان». اي دو چيز گرانمايه به زودي به شما مي پردازيم (و فارغ از هر شغلي به شما رسيدگي مي کنيم).
«فمِن ثَقلَت موازينه فاولئک هم المفلحون». کساني رستگارند که (حاصل زندگي، عمر و تلاشهاي فردي و اجتماعي آنها) باري سنگين (و اندوخته اي بايسته و ارزشمند) است.
[ صفحه 64]
«يَسْئَلونک عَنِ السّاعة... ثَقُلَتْ في السماوات و الأرض، لا تَأْتِيکم الاّ بغتةً». از ساعت (لحظه فرا رسيدن رستاخيز قيامت) از تو مي پرسند... (بدان که واقعه رستاخيز) در آسمانها و زمين گران و سنگين است، و عظمت دارد و جز ناگهاني واقع نشود.
«فامّا من ثَقلَت موازينه، فهو في عيشة راضية». کسي که (در قيامت و روز حسابرسي) بارش سنگين (ارزشمند و در خور توجه) است، عيش و زندگي پسنديده و خشنود دارد.
«أنا سنلقي عليک قولاً ثقيلاً». به زودي بر تو قولي (کلمه ها و جمله هاي) سنگين (و بس مهم و ارزشمند و سرنوشت ساز) فرو افکنيم.
«و لَيَحْمِلُنّ اَثْقالَهم و اَثْقالاً مع اَثْقالِهم». کافران بار (و حاصل عملکردشان را که از آن ها جدا نشدني است) بر دوش کشند، و نيز همراه آن بارهايي (و تبعاتي از کارهاي ديگران را که به وسيله آنان به گمراهي و انحراف گراييده اند).
«وَ الأنعام خَلَقَها لکم... و تَحْمِل اَثْقالکم الي بلدٍ لم تکونوا بالغيه الاّ بِشِقِّ الأَنْفُس». خداوند چهار پايان را براي شما آفريد... اين حيوانات بارهاي سنگينتان را به شهرها حمل مي کنند، و اگر آنان نبودند شما نمي توانستيد جز با زحمت و رنج مشقت زا اين بارهاي گران را به شهرها ببريد.
راغب در ماده ثقل چنين مي گويد:
[ صفحه 65]
سنگيني و سبکي مقابل همند، هنگام... وزن و يا اندازه گيري، به طرفي که برتري دارد، سنگين گفته مي شود. اين ماده در اصل در اجسام به کار مي رود، و پس از آن در معاني استعمال مي گردد... ثقيل و خفيف بر دو وجه استعمال مي شود. به نحو مضايفه، و آن اين است که به چيزي سنگين و سبک گفته نمي شود مگر به اعتبار غير آن...
2. استعمال ثقيل در اجسامي که تمايل به فرود آمدن به پايين دارند مانند سنگ و کلوخ. و خفيف به اجسامي گفته مي شود که به صعود متمايلند مانند آتش و دود. مضمون کلام ابن منظور در اين زمينه چنين است:
ثِقَل (سنگيني) نقيض خفت (سبکي) است. جمع ثِقَل، ثِقال، و جمع ثِقْل اَثْقال است. به بار سنگين ثقل گويند... در نظر عرب دلاور قهرمان و بخشنده وزنه و باري است بر زمين، آنگاه که کشته شود يا بميرد زمين احساس سبکي مي کند.
به گناه نيز ثِقل گفته مي شود. و به هر چيز نفيس، ثَقَل، و ثقيل و ثاقل مي توان گفت. معناي ثقيل در آيه «انا سَنُلْقي عليک قولاً ثقيلاً» سنگيني عمل به آن است. زيرا حرام و حلال و همه اوامر خدا با قبول نوعي زحمت همراه است و بر انسان سنگين مي نمايد و ادا نمي گردد. و گفته شده که مراد واجبات الهي است. ثَقل به معناي کالا و کسان مسافر است و ثِقَل به معناي شدت يافتن مرض. ثَقَل به معناي ثِقل نيز آمده است. خداوند در قرآن جن و انس را ثَقَليْن ناميده، زيرا آن دو را
[ صفحه 66]
به وسيله قدرت تمييز و عقل بر ديگر جانداران برتري داده است.
پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم قرآن و عترت را «ثَقَلين» ناميده است تا به اين وسيله بزرگي قدر و جايگاه ارزشمند آن دو را بنماياند، و شأن و منزلت بالاي آن دو را يادآور گردد. عرب به هر چيز نفيس و خطير «ثَقَل» گويد.
صاحب کتاب مرقاة المفاتيح - که شرحي بر کتاب مشکاة المصابيح است - پس از ذکر حديث ثقلين، درباره واژه «ثقلين» چنين اظهار نظر مي کند:
«الثَقَلين بفتحتين أي الأمرين العظمين. سَمَّي کتابَ اللّه و اهل بيته بهما، لعظم قدرهما، و لأنّ العمل بهما ثقيل علي تابعهما... و قد شَبَّه بهما الکتاب و العترة. لأنّ الدين يَسْتَصْلِحُ بهما و يَعْمُرُ، کما عُمِرَتِ الدنيا بالثَقَلين اي الجن و الأنس) و کُلّ شي ءٍ له وزن و قدر متنافس فيه، فهو ثقيل». ثقلين (به فتح دو حرف نخست) به معناي دو امر بزرگ است، کتاب خدا و اهل بيت پيامبر از آن رو که قدر و ارزششان بزرگ است ثقلين ناميده شده اند، و نيز بدان خاطر که عمل به آن دو بر پيروان آنها ثقيل (و سنگين) است... اين که کتاب و عترت به دو چيز گرانقدر تشبيه گرديده، براي اين است که دين با کتاب و عترت صلاح مي يابد و آباد مي گردد، چنانچه دنيا با انس و جن به عمران مي گرايد. و هر چيزي که وزن و ارزشي (در خور توجه و نفيس) داشته باشد، به گونه اي که در راستاي دستيابي به آن بدون ضرر رساندن به ديگران تلاش و کوشش شود، ثقيل است.
[ صفحه 67]
و نيز به نقل از طيّبي مي گويد: «قال الطيبي في قوله، أني تارکٌ فيکم ثقلين... اشارةٌ الي أنّهما بمنزلة التُوأمَيْن الخلفين عن رسول اللّه صلي الله عليه و آله وسلم، و أنّه يُوصي الأمةَ بحُسْن المخالقة معهما و ايثارِ حَقّهما علي انفسهم کما يوصي الأبُ المُشفق الناسَ في حَقِّ أولاده...». طيّبي گفته است اين که پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم فرمود: من در ميان شما دو چيز گرانقدر بر جاي مي گذارم و مي روم... اشاره است به اين که کتاب و عترت به منزله دو فرزند همزاد و دو قلوي پيامبرند، رسول گرامي (همانند پدر دلسوزي که درباره فرزندانش وصيت مي کند) امت را سفارش کرده است که با اين دو به خوبي و نيکي رفتار کنند، و حق آن دو را بر خويش مقدم بدارند.