بازگشت

داوري قرآن درباره سخن پيامبر و اطاعت از او


«وَ ما يَنْطِق عن الهَوي، إنْ هو اِلاّ وَحيٌ يُوحي». (پيامبر) از روي هوا (بيهوده و براساس هواي نفس و گرايشهاي نادرست و غير الهي) سخن نمي گويد، گفتار او همان چيزي است که به او وحي شده است.

«مَنْ يُطع الرَّسولَ فَقَدْ اَطاعَ اللّه ». هر که از رسول پيروي کند، همانا از خداوند اطاعت کرده است.

«وَ اِنْ تُطيعوه تَهْتَدوا». اگر از پيامبر اطاعت کنيد، هدايت مي شويد، و راه درست را مي يابيد.

«فَلْيَحْذَرِ الّذين يُخالفون عن أمره اَنْ تُصْيبَهم فتنةٌ او تُصيبَهُم عذابٌ أليم». کساني که دستور و راهنمايي هاي پيامبر را بر نمي تابند، و با آنچه آن حضرت مي گويد و مي خواهد، مخالفت مي کنند، بترسند از اين که ممکن است آنان را فتنه اي يا عذاب دردناکي فرا گيرد.

حديث آنچه را در قرآن به اجمال مطرح شده، روشن مي سازد، اطلاقات آن را مقيد مي کند، عام آن را تخصيص مي دهد، احکام آن را



[ صفحه 9]



به تفصيل باز مي گويد، و مشکلات آن را توضيح مي دهد. از اين رو حديث را مي توان شارح اصول شريعت و قرآن دانست.

آنان که از پرتو درخشان احاديث، هدايت بجويند، در دگرگونيهاي روزگار از راستي و سعادت محروم نمي مانند، کساني که به اين اصل اساسي چنگ زنند، به حياتي مبارک و پاکيزه دست مي يابند. «و ذلک الاقتصار علي الکتاب رأيُ قومٍ لاَخلاقَ لهم». (مردماني که تنها کتاب را براي دينداري کافي بدانند، و به آن بسنده کنند، و به سنت پيامبر ـ اقوال، افعال و... ـ بي اعتنا باشند، بهره درست از دين ندارند)، چه بسا اين کار آنان را به تأويلات نابجا وا دارد، ادعاهاي باطل را مطرح سازند، در هواهاي نفساني فرو افتند، بي دليل (قانع کننده و استوار) به طرح مسائلي بپردازند، و از منطق سالم و صحيح دور شوند. و اين بدان خاطر است که گفتار و کردار پيامبر بر اساس نص صريح قرآن حق است. «فماذا بَعْدَ الحقّ الاّ الضَّلال» و پس از حق چيزي جز گمراهي نيست.