بازگشت

ابوجعفر محمد بن علي قمي ملقب به صدوق


ابوجعفر محمد بن علي بن حسين بن بابويه قمي معروف به ابن بابويه و ملقب به صدوق (هميشه راستگو). سال وفاتش 381 هجري است و چون مدت عمرش را هفتاد و اند سال نوشته اند بنابر اين تولدش حدود سالهاي 302 تا 310 در شهر قم و در زمان غيبت صغري مي باشد. در نوجواني حضور دومين و سومين نايب خاص امام غايب رسيده و طبعا بسياري از اخبار را از ناقلان نخستين و بدون واسطه شنيده، و مهمتر آن که او خود به دعاي ولي عصر عليه السلام زاده شده، و چنان که در خبر آمده وجودي پر برکت بوده که خداوند به وسيله او به مردم خير رسانده است. [1] عنايات ولي عصر (ع) پيوسته شامل حالش بوده، چنان که خود در مقدمه کتاب کمال الدين مي نويسد: انگيزه تصنيف اين کتاب نيز توصيه اي بوده



[ صفحه 20]



که امام زمان (ع) در خواب به او کرده و خواسته اند کتابي در موضوع غيبت تاليف کند که در آن، دوران پنهان زيستي پيامبران از امتشان ذکر شده باشد. [2] از امتيازات زندگي صدوق اين که وي براي تکميل معلومات خود به مسافرتهاي علمي پرداخته، و از زادگاهش قم به مراکز علمي کشور پهناور اسلامي کوچ کرده است، تا از مجلس فقيهان و محدثان بهره گيرد و به روش سماع و شنيدن مستقيم از استاد حديث آموزد، و سپس خود به افاضه و تعليم پردازد. او با اين هدف مقدس از قم به شهرهاي ري استر آباد، جرجان، نيشابور، مشهد الرضا (ع)، مروالرود، بغداد، کوفه مکه، مدينه، همدان، بلخ، ايلاق، سمرقند، فرغانه سفر کرد و به تعلم و تعليم پرداخت. [3] در آن عصر مساله روز مجامع ديني، غيبت فرزند امام حسن عسکري عليه السلام و شبهاتي بود که از گروههاي مختلف و فرقه هاي مذهبي عليه شيعه دوازده امامي مي شد. او براي جوابگويي به مخالفان در معرکه بحث آزاد گام نهاد و جهاد علمي خود را آغاز کرد، و با ادله عقلي و نقلي به دفع شبهات و اثبات حقانيت مذهب شيعه اماميه پرداخت و چنان نيکو از عهده بر آمد که زبان زد همه گشت، و قدرت استدلال او و استواري مباني تشيع مبرهن گرديد. در بخش اول کتاب کمال الدين نمونه اي از مناظرات و احتجاجات او نقل شده. در پاسخ به اشکالهايي که در اطراف موضوع غيبت امام مي شود با ناووسيه [4] و واقفه [5] و زيديه [6] و



[ صفحه 21]



ديگر منکران به بحث پرداخته و درستي مذهبي اهل البيت را اثبات کرده، کوتاه سخن آن که صدوق پرچمدار فقه شيعه و پيشواي محدثان و مدافع مذهب اماميه و صاحب سيد تاليف خرد وکلان مي باشد که معروفترين آنها عبارتست از: من لا يحضره الفقيه (دومين کتاب از کتب اربعه حديث شيعه) کمال الدين و تمام النعمه، عيون اخبار الرضا عليه السلام، علل الشرايع، کتاب الخصال، کتاب التوحيد، کتاب الاعتقادات. اما کتاب مورد نظر:


پاورقي

[1] کمال الدين، 502.

[2] ماخذ پيشين،3.

[3] کمال الدين، مقدمه، 6 - 11.

[4] ناووسيه جماعتي از شيعيان علوي هستند که پس از وفات امام ششم - جعفر صادق عليه السلام - گفتند آن حضرت وفات نيافته بلکه غيبت کرده، و بازگشتن وي را به عنوان مهدي بايد انتظار کشيد. (خاندان نوبختي).

[5] واقفه فرقه اي هستند که رحلت حضرت موسي بن جعفر عليه السلام را انکار کردند، و آن حضرت را قائم و مهدي دانستند که زنده است و تا دنيا را از عدل پر ننمايد رحلت نخواهد کرد (خاندان نوبختي).

[6] زيديه کساني بودند که بعد از حضرت سجاد - علي بن حسين عليه السلام - در کوفه با فرزند او زيد (در ايام خلافت هشام بن عبدالملک) بيعت کردند. زيد چون از شاگردان واصل بن عطاء معتزلي بود در اصول اعتقادي پير و اعتزال گرديد و پيروان او همه معتزلي شدند. کيسانيه دسته اي که امامت را حق محمد حنفيه پسر ديگر علي بن ابي طالب عليه السلام (که مادرش حضرت زهرا (ع) نبود) مي دانستند و به او گرويدند، و کيسان لقب مختار بن ابي عبيد ثقفي بود که بر اين فرقه رياست داشت. کيسانيه محمد حنيفه را وصي پدر خود و مختار را عامل او مي شمردند (خاندان نوبختي، 5 - 51).