بازگشت

جواب مسائل اعتقادي


توقيعاتي که از ناحيه مقدس امام غايب (ع) صادر شده، شماري از آنها در پاسخ پرسشهايي است که راجع به مسائل عقيدتي و ايماني است. اين سوالات غالبا در موضوع امامت و غيبت امام مي باشد که در آن زمان مساله روز و مايه اختلاف فرقه هاي مسلمين بوده است. و برخي تا امروز هم مورد بحث و گفتگوست، اينک ترجمه چند توقيع نقل مي شود: 1 - شيخ الطائفه محمد بن حسن طوسي از ابوجعفر محمد بن علي بن بابويه نقل مي کند که گفت: گروهي از شيعه در اين موضوع اختلاف کردند که خداي - عز و جل - آفريدن و روزي دادن را به ائمه - صلوات الله عليهم - تفويض کرده. عده اي گفتند: اين محال است و چنين نسبتي به خداي تعالي جايز نيست، زيرا جز خدا بر خلق اجسام قادر نيست. دسته اي ديگر گفتند: [چنين نيست] بلکه خداي تعالي ائمه را بر اين کار توانا کرده است، و [آفرينش را] به آنان واگذار کرده، از اين رو



[ صفحه 93]



مي آفرينند و روزي مي دهند. در اين مساله بشدت با يک ديگر نزاع مي کردند. يکي از آنان گفت: شما را چه شده؟ چرا به ابوجعفر محمد بن عثمان عمري مراجعه نمي کنيد که از او بپرسيد، تا در اين باب حق را برايتان روشن کند، که راستي [اکنون] او راه به سوي صاحب الامر - عجل الله فرجه - است. آن گروه به [حل مساله توسط] ابوجعفر راضي شدند، و به پيشنهادش جواب قبول دادند، پس مساله را نوشتند و به سويش فرستادند. از طرف حضرت برايشان توقيعي آمد که رو نوشت آن اين است: بدرستي خداي تعالي است که اجسام را آفريد و روزيها را تقسيم کرد، که او جسم نيست و در جسم هم حلول نکرده ليس کمثله شي ء و هو السميع العليم هيچ چيز مانند او نيست و اوست شنوا و دانا. اما ائمه - عليهم السلام - از خداي تعالي سوال مي کنند، پس او مي آفريند و مي خواهند پس او روزي مي دهد، براي اجابت کردن در خواستشان و بزرگداشت حقشان. [1] چنان که ملاحظه مي شود پاسخ امام به نزاع کنندگان بسيار سنجيده و عميق است، زيرا در حالي که تضادي با اصل توحيد اسلامي ندارد، و شريکي براي آفريدگار پيش نمي آورد، مقام رفيع و حق والاي ائمه را در بارگاه الهي و استجابت دعايشان را مي رساند. 2- شيخ طوسي مي نويسد: گروهي به من خبر دادند از ابومحمد تلعکبري به استادش از شيخ موثقي در مدينه السلام [بغداد] که گفت:



[ صفحه 94]



ابن ابي غانم قزويني با جماعتي از شيعيان درباره جانشين امام حسن عسکري عليه السلام مشاجره کرد. ابن ابي غانم مي گفت حضرت عسکري (ع) درگذشت و جانشيني ندارد. شيعيان در اين باب نامه اي نوشتند و به ناحيه [= سوي صاحب الزمان] فرستادند و حضرت را از موضوع مشاجره با خبر کردند. جواب نوشته شان به خط آن حضرت - که بر او و پدرانش سلام باد - رسيد: [2] بسم الله الرحمن الرحيم. خدا ما و شما را از گمراهي و فتنه ها بر کنار دارد، و به ما و شما روح يقين ببخشد، و ما و شما را از بدي و عذاب قيامت پناه دهد. همانا از ترديد گروهي از شما در دين با خبر شدم، و از شک و سرگرداني که در واليان امورشان دارند به من پيغام رسيد. اين اطلاع ما را - به خاطر دلسوزي نسبت به آنان نه خودمان - غمناک و اندوهگين کرد، زيرا که خدا با ماست و ما هيچ نياز به غير او نداريم، و حق با ماست پس کسي که از ما کناره گيري کند هيچ ما را به وحشت نمي افکند. ما پرورش يافته پروردگارمان هستيم و خلق پرورده هدايت مايند. اي شمايان! شما را چه شده که در [بيابان] ترديد رفت و آمد مي کنيد و در حال سرگرداني واژگونه مي رويد. آيا نشنيديد که خداي عز و جل مي گويد: اي کساني که ايمان آورده ايد خدا را اطاعت کنيد، و هم رسول و اولوا الامر را فرمانبرداري نماييد. [3] آيا آنچه در آثار راجع به ائمه گذشته و موجود آنان آمده نمي دانيد، که از آنچه هست و آنچه حادث



[ صفحه 95]



مي شود خبر داده. آيا نديديد خداوند چگونه براي شما پناهگاههايي قرار داد که به آنها پناه ببريد [و از خطرات مصون مانيد]، و نشانيهايي که به وسيله آنها راه راست را بيابيد. از زمان حضرت آدم تا وقتي که امام در گذشته - حسن عسکري عليه السلام - ظاهر شد، هر گاه پرچمي غايب مي شد پرچمي ديگر ظاهر مي گشت [امامي ديگر مي آمد]، و چون ستاره اي افول مي کرد ستاره اي ديگر طلوع مي کرد. چون خدا او [حضرت عسکري عليه السلام] را به سوي خود برد، پنداشتيد که خدا ديگر دينش را باطل کرد، و سببي که ميان او و خلقش هست کسست. نه! چنين نبوده و نمي باشد تا قيامت بر پا شود، و امر خداي سبحان ظاهر گردد، در حالي که آنان کراهت دارند. همانا امام گذشته - حضرت حسن عسکري (ع) - کاملا مطابق روش پدرانش - عليهم السلام - زيست و سعادتمندانه درگذشت، و وصيتش درباره ماست و علم او نزد ماست، و ماييم که فرزند و جانشين وي مي باشيم. [در ادعاي] مقام او جز ستمگر گناهکار کسي با ما نزاع نمي کند، و غير ما هر کس ادعاي آن را کند منکر کافري است. و اگر نبود اين که امر خداي تعالي مغلوب [خواست کسي] نشود، و سرش ظاهر و علني نگردد، حق ما برايتان چنان آشکار مي شد که خردهايتان از آن روشن شود و شکهايتان نابود گردد، ولي هر آنچه خدا خواسته مي شود، و براي مدت هر چيز نوشته و وقت خاصي است. پس از خدا بترسيد و تسليم ما شويد، و امر را به ما برگردانيد... [4] .



[ صفحه 96]



اين توقيع - بخصوص که به خط حضرت تحرير شده - از چند جهت قابل توجه و تامل است زيرا: در عين اين که نشان لطف و محبت خاص امام را نسبت به پيروانش بيان مي کند، استغناي حجت خدا را از همه کائنات و توجه صرفش را به آفريدگار آشکارا مي رساند. پس از استشهاد به آيه قرآن مجيد که اطاعت اولوا الامر را در رديف اطاعت رسول قرار داده، سنت جاري الهي را درباره وجود پيشواي عالم معصوم در هر زمان ذکر مي فرمايد. و همچنين کساني را که بو دروغ ادعاي مقام معنوي امامت و حجت خدا بودن را مي نمايند ظالم و کافر مي شمارد، که واقعا بزرگترين ظلم و حقيقت پوشي ادعاي مقامي است که گوينده شايستگي آن را نداشته باشد و مايه گمراه کردن مردم شود.



[ صفحه 97]




پاورقي

[1] کتاب الغيبه، 178.

[2] فورد جواب کتابهم بخطه عليه و علي آبائه السلام.

[3] سوره نساء، قسمتي از آيه 59.

[4] کتاب الغيبه، 172 - 173.