بازگشت

مقصود از غيبت امام


لازم به توضيح است که مراد از غيبت امام زمان عليه السلام آن



[ صفحه 90]



نيست که حضرتش از جامعه انساني بيرون رفته و در عالمي جدا زندگي مي کند که هيچ کس او را نمي بيند، [1] بلکه مقصود آن است که ديده مي شود ولي به شخص و عنوانش او را نمي شناسند، [2] چنان که در خبر است که يرونه و لا يعرفونه [3] مردم او را مي بينند ولي نمي شناسندش يا فيري الناس و يعرفهم و يرونه و لا يعرفونه [4] امام مردم را مي بيند و مي شناسد ولي آنها او را مي بينند اما نمي شناسند. و لذا در بعضي روايات آمده که چون امام آشکار شود مردم گويند ما او را پيش از اين ديده بوديم. آري مهدي منتظر غايب و ناشناخته است ولي در ميان اجتماعات مسلمين رفت و آمد دارد، و به ياري و کار گشايي شيعيانش مي پردازد و درماندگان را کمک و هدايت مي فرمايد و بخصوص در اماکن متبرکه و مراسم حج حاضر مي شود ولي شناخته نمي شود، [5] او در اين ويژگي همانند حضرت يوسف عليه السلام است



[ صفحه 91]



که به صريح قرآن برادرانش وي را نشناختند.


پاورقي

[1] صدوق نام نايب اول و دوم حضرت و تعدادي از وکلاي آنها را که در بغداد، کوفه، اهواز، قم، همدان، ري، آذربايجان و نيشابور بوده اند ذکر مي کند که امام زمان (ع) را ديده اند. رک: کمال الدين، 442، حديث 16.

[2] المهدي، 177.

[3] منتخب الاثر، 301، در اين خبر که ابوبصير از حضرت صادق (ع) نقل مي کند ويژگي امام غايب همانند حادثه حضرت يوسف (ع) است که برادرانش او را ديدند ولي نشناختند. اين خبر با اضافاتي در کتاب الغيبه نعماني (ص 163، حديث 4) نيز نقل شده.

[4] کمال الدين، 440، حديث 8.

[5] همان ماخذ، و همان حديث، نيز المهدي، 177 - 178.