بازگشت

کيفيت انتخاب سومين نايب امام غايب


دانستيم نخستين و دومين نايب خاص امام غايب به معرفي و توثيق امام حسن عسکري عليه السلام انجام کرفت و سپس توسط حضرت حجه ابن الحسن عليه السلام نيز تاييد گرديد، و کراماتي هم از آنان ديده شد که مشهور خاص و عام گشت. علم و تقوي و امانت و ديانت اين پدر و پسر از زمان امام دهم - علي بن محمد هادي عليه السلام - در بين شيعه معروف و خالي از هر گونه خدشه و ترديد بود، بدين جهت شايستگي کامل آن دو براي اين مقام روحاني و انتصابشان به نيابت امام غايب مورد قبول عموم واقع شد. اکنون گوييم ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي که از صحابه خاص امام حسن عسکري (ع) و از وکلا و کارگزاران محمد بن عثمان بود از سال 305 به امر امام غايب به نيابت حضرتش منصوب شد. اينک به نقل روايات تاريخي در اين مورد مي پردازيم:



[ صفحه 45]



1- نخستين خبري که شيخ الطائفه الاماميه ابوجعفر طوسي در اين باره نقل مي کند با سلسله سند معتبري است که به ابوعبدالله جعفر بن عثمان مدائني منتهي مي شود. وي در مقابر قريش - که گوشه اي از صحن کاظمين است - داستاني را شرح مي دهد که خلاصه اش اين است: رسم من بر اين بود که چون پولي نزد محمد بن عثمان عمري مي بردم به گونه اي با او سخن مي گفتم که هيچ کس نمي گفت. مي گفتم: اين پول که فلان مبلغ است مال امام است. او مي گفت: آري، آن را بگذار. من باز تکرار مي کردم: مي گوييد که مال امام است؟ او پاسخ مي داد: بلي مال امام است، بعد آن را مي گرفت. آخرين باري که نزدش رفتم با من چهارصد دينار بود. بنابر رسمي که داشتم با وي سخن گفتم. او گفت: پول را نزد حسين بن روح ببر. تاملي کردم و گفتم: بر طبق معمول آن را از من بگير. سخنم را از سر انکار نپذيرفت و گفت: برخيز - خدا ترا عافيت دهد - و آن را به حسين بن روح بده. چون آثار خشم را در چهره اش ديدم، بيرون رفتم و بر مرکبم سوار شدم. اما مقداري که راه پيمودم به شک افتادم و بازگشتم. در زدم، خادم آمد و پرسيد کيست؟ خود را معرفي کردم و اجازه ورود خواستم. گويا اطمينان به سخنم و بازگشتم نداشت و لذا باز نام مرا پرسيد. گفتم: برو اجازه بگير که ناگزير بايد او را ملاقات کنم. رفت و



[ صفحه 46]



خبر بازگشت مرا به وي داد. محمد بن عثمان که به اندروني خانه رفته بود بيرون آمد و بر تختي نشست، بطوري که پايش بر زمين بود. به من گفت: چه چيز به تو جرات بازگشت داد؟ چرا آنچه گفتم امتثال نکردي؟ گفتم: به آنچه امر کردي جسارت ننمودم. در حال خشم به من گفت: برخيز برو - خدا ترا عافيت دهد - همانا ابوالقاسم حسين بن روح را به جاي خود برگزيدم، و به مقام نيابت نصب کردم. گفتم: به فرمان امام اين کار را کردي؟ گفت: برخيز - خدا ترا عافيت دهد - همان طور که مي گويم عمل کن. ديدم چاره اي جز اجراي دستورش ندارم، بدين جهت نزد حسين بن روح رفتم. ديدم در اتاق تنگي نشسته. ماجرا را برايش تعريف کردم. مسرور شد و خدا را شکر کرد. دينارها را به وي تسليم کردم، و بعد از آن هميشه آن چه سهم امام نزدم جمع مي شد به او مي دادم. [1] در اين واقعه هم آثار امانت و ديانت دومين نايب خاص امام آشکار است، و هم دقت وسواس آميز و خدا ترسي يکي از شيعيان، که کار دين را بخصوص در امور مالي سرسري نمي گرفته، و براي رساندن سهم امام به نايبان واقعي حضرت کوشش لازم مي کرده، تا اين اموال که بايد در



[ صفحه 47]



مواردي که موجب ترويج دين و مصلحت عمومي شيعيان است صرف گردد بيجا از بين نرود و بغير رضاي امام مصرف نگردد. [2] .

2- جعفر بن احمد بن متيل قمي روايت مي کند که محمد بن عثمان عمري حدود ده نفر وکيل و کارگزار در بغداد داشت که از جمله آنها ابوالقاسم حسين بن روح بود. ميزان نزديکي و خصوصيت همه اين وکيلان به وي بيشتر از حسين بن روح بود، تا اين حد که اگر کاري داشت يا به واسطه اي نياز داشت به دست کسي غير از او انجام مي داد، زيرا با وي چنين خصوصيتي نداشت. اما با وجود اين چون زمان فوتش فرا رسيد حسين بن روح را به جانشيني خودش و نيابت امام برگزيد و به او وصيت کرد.

3- شيخ طوسي از مشايخ خود نقل مي کند که مي گفتند: ما شک نداشتيم که اگر مرگ محمد بن عثمان فرا رسد جانشين او جز جعفر بن احمد بن متيل قمي يا پدرش نخواهد بود. زيرا مي ديديم چقدر با جعفر بن احمد خصوصي است و در منزلش بسر مي برد، بدان حد که شنيدم محمد بن عثمان به علتي خاص در اواخر عمر جز غذايي که در منزل آنها فراهم شده نمي خورد. اما چون فوتش نزديک شد و حسين بن روح را جانشين خود کرد، همه پذيرفتند و هيچ يک از شيعيان انتخاب او را نفي و انکار نکرد و همه با او و يارانش همانند محمد بن عثمان يار و ياور بودند، و [مهمتر آن که] جعفر بن احمد هم تا زنده بود مانند دوران نيابت ابوجعفر عمري در دستگاه حسين بن روح در کارها انجام وظيفه مي کرد و جزو يارانش



[ صفحه 48]



بود [زيرا باور داشتند که] هر کس بر حسين بن روح طعنه زند همانا بر ابوجعفر و حضرت حجت صلوات الله عليه طعنه زده است. [3] .

4- با آن که در سالهاي آخر عمر، محمد بن عثمان برخي کارهاي مربوط به نيابت از امام غايب را به حسين بن روح محول مي کرد، و بتدريج اعتماد خود را به او و شايستگي او را براي اين مقام به شيعيان مي فهماند در عين حال چون بيماري اش شدت يافت، بزرگان و شخصيتهاي مهم شيعه [4] در منزلش گرد آمدند و مرجع خود را بعد از او جويا شدند. او صريحا اعلام نمود که: من از طرف حجت خدا مامور شدم اين ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي را به جانشيني خود و سفارت بين شما و صاحب الامر (ع) معرفي نمايم، که او مردي امين و کاملا مورد وثوق است، در کارهايتان به او رجوع کنيد، و در امور مهم بر او اعتماد نماييد، همانا که ماموريت خود را ابلاغ نمودم. [5] .

5 - جعفر بن احمد متيل - همان دوست صميمي محمد بن عثمان - مي گويد: من در حالت احتضار محمد بن عثمان بالاي سرش بودم و با وي سخن مي گفتم، و حسين بن روح در پايين پايش بود. بعد به من توجه کرد



[ صفحه 49]



و گفت: ماموريت يافتم که به ابوالقاسم حسين بن روح وصيت کنم. [چون اين سخن را شنيدم] از بالاي سرش بلند شدم و دست ابوالقاسم را گرفتم و در جاي خودم نشاندم، و خود پايين پايش نشستم. [6] .


پاورقي

[1] کتاب الغيبه، 223 - 224 نويسنده تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم نوبختي را اهل قم مي داند که به بنوبخت مقيم قم وابسته بوده، و در زمان نخستين سفير امام غايب به بغداد مهاجرت کرده (ص 192).

[2] همان ماخذ، 224 - 225.

[3] ماخذ پيشين، 225.

[4] در متن نام اين اشخاص ذکر شده: ابوعلي بن همام، ابوعبدالله بن محمد الکاتب ابوعبدالله باقطاني، ابوسهل اسماعيل بن علي نوبختي و غير اينان از معاريف.

[5] کتاب الغيبه، 226 - 227 اين خبر از طريق ديگر هم با اندک تفاوت نقل شده است.

[6] ماخذ پيشين، 226.