بازگشت

شناخت نخستين نايب خاص امام غايب


نخستين نايب و سفير بين امام زمان و شيعيان در زمان غيبت صغري ابوعمرو عثمان بن سعيد عمري است. او را اسدي (در نسبت به قبيله اش) و سمان (در نسبت به شغلش يعني روغن فروش) هم خوانده اند، اما او اين روغن فروشي را براي اينکه به عنوان بازرگان شناخته شود نه شخصي که نايب و نماينده امام است - يعني از راه تقيه - انتخاب کرده بود [1] ، تا بتواند فعاليتهاي اجتماعي و مذهبي خود را انجام دهد، هر چند وسيله اي براي کسب معاشش نيز بوده است. عثمان بن سعيد از اصحاب امام علي نقي و امام حسن عسکري (ع) هر دو بوده، و از طرف آن دو امام کاملا مورد تاييد واقع شده، و به شيعيان معرفي گشته که شخصي مورد اعتماد و متقي و صديق است، و اينک ترجمه چند خبر در توثيق او:



[ صفحه 34]



1- عبدالله بن جعفر حميري گويد: ابوعلي احمد بن اسحاق برايم نقل کرد که از امام دهم پرسيدم در کارهايم به کي مراجعه کنم؟ از چه کسي معارف دينم را بگيرم و گفتار کرا بپذيرم؟ حضرت پاسخ داد: عمري مورد اعتماد من و ثقه است، آنچه از من به تو مي رساند درست است و از من است، و هر چه از من نقل کند و بگويد سخن من است، از او بشنو و فرمانبردارش باش که ثقله و امين است. [2] 2 - ابوعلي گويد: مانند همين سوال را از امام يازدهم نيز کردم، حضرتش جواب داد: عمري و فرزندش دو شخص ثقه و قابل اطمينانند. آن چه اين دو از طرف من به تو رسانند واقعا از جانب من است، و آنچه اين دو بگويند از من مي گويند و راست است، پس سخنشان را به سمع قبول بشنو و فرمانبردارشان باش که اين دو مورد وثوق و امين و درستکارند. [3] 3 - احمد بن علي بن نوح با ذکر راويان خبر، از محمد بن اسماعيل و علي بن عبدالله نقل مي کند که گفتند: در سامرا خدمت امام حسن عسکري (ع) وارد شديم. ديديم در حضورش گروهي از شيعه هستند. ناگاه بدر خادم امام وارد شد و گفت: اي آقا! در خانه گروهي (مسافر) گرد آلود آمده اند، حضرت فرمود اينان گروهي از شيعيان ما از يمن هستند. سپس به بدر گفت: برو



[ صفحه 35]



عثمان بن سعيد عمري را بياور. اندکي بعد عثمان وارد شد. امام به او فرمود: اي عثمان! بي شک تو وکيل من و مورد اعتمادي، و بر مال خدا امين هستي، برو از اين يمني ها مالي که آورده اند بگير. ما فرصت را غنيمت شمرده همگي گفتيم: بزرگوارا! سوگند به خدا که عثمان از شيعيان زبده و برگزيده شماست، و شما اطلاع ما را در اين باره که او وکيل شما و ثقه و امين بر مال خداست افزودي. حضرت گفت: آري چنين است، گواه باشيد که عثمان بن سعيد عمري وکيل من است و فرزندش محمد وکيل فرزندم مهدي است. [4] 4 - بر طبق حديثي که جعفر بن محمد مالک فزاري از گروهي شيعه مورد اعتماد نقل مي کند: در مجلسي که چهل تن از شيعيان براي کسب اطلاع درباره امام بعد از حضرت عسکري (ع) به حضورش رسيده بودند ايشان حضرت حجت را که کودکي ماه سيما و شبيه پدر بود به آنان نشان داد و افزود که شما پس از اين او را نمي بينيد، بنابر اين عثمان - که آنجا حضور داشت - آنچه مي گويد بپذيريد، که او جانشين امامتان است و نيابت به او واگذار مي شود. [5] 5 - ديگر از دلايل تقرب و خصوصي بودن ابوعمرو با امام حسن عسکري عليه السلام و اعتمادي که حضرتش به او داشت اين است که هنگام وفات آن حضرت عثمان بن سعيد براي غسل دادن امام حاضر شد و تمام کارها از کفن کردن و حنوط و دفن نمودن را مراقبت و انجام داد، و اين



[ صفحه 36]



ظاهرا بواسطه وصيت حضرت و ماموريتي بود که داشت. [6] 6 - اما مهمترين دليل در اين مورد آنست که توقيعات حضرت صاحب الامر عجل الله فرجه بر دست عثمان بن سعيد و پسرش محمد براي شيعيان به همان خطي مي رسيد که در دوران حيات امام حسن عليه السلام نوشته مي شد و مردم ديده و با آن آشنا بودند. بواسطه اين مزاياست که شيعه همواره به عدالت و امانت اين پدر و پسر معترف بود و به آنها اعتماد مي کرد. [7] اين اخبار که از افرادي ديندار و موثق و دانشمند نقل شد، براي حصول اطمينان به راستگويي و درست کرداري و پارسايي عثمان بن سعيد کافي است. خوشبختانه او اين سعادت را داشته که از زمان امام هادي (ع) در مصاحبت ائمه باشد و ديانت و عدالت خود را در طول سالها براي همه شيعيان به اثبات برساند، بطوري که مورد وثوق همه معاصرانش باشد. پس از آن نيز عموم محدثين و فقهاي ما او را نايب مطمئن و سفيري صادق و وکيلي امين شمرده اند، و ما نيز بر طبق سيره عقلا و روش تحقيقات تاريخي - که اتکاي به اخبار موثق از راويان صادق است - بايد بر اساس آن اخبار و مدارک به او اعتماد کنيم، که شواهد در اين مورد بيش از نمونه هاي تاريخي مشابه آن که پذيرفته شده است مي باشد و انکار آنها نشايد.



[ صفحه 37]



وفات عثمان بن سعيد در حدود سال 265 مي باشد. [8] قبرش در طرف غربي مدينه السلام - بغداد - در خيابان ميدان واقع است. شيخ طوسي مولف کتاب الغيبه گويد: من قبرش را در جايي که نامبرده شد ديده ام.



[ صفحه 38]




پاورقي

[1] کتاب الغيبه، 214.

[2] همان ماخذ، 146.

[3] همان، 146 - 147.

[4] همان، 215 - 216.

[5] همان، 217 (با تلخيص).

[6] ماخذ پيشين، 216.

[7] همان، 216.

[8] رک: تاريخ الغيبه الصغري، 404، تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم، 155.