بازگشت

کمال الدين و تمام النعمه


تاليفي است ارزشمند و بزرگ که بيش از 680 صفحه



[ صفحه 22]



را در برگرفته، و در موضوع غيبت امام زمان (ع) مي باشد. مولف با حسن سليقه اي تمام مطالب را تنظيم کرده: نخست ضرورت وجود خليفه الله را بر زمين بيان مي کند و وجوب شناخت امام و پيشوا را شرح مي دهد، سپس به رد اشکال مخالفين و شيعيان چند امامي - مانند زيديه و واقفيه - مي پردازد، و مناظره اي را که خود با ملحدي در مجلس رکن الدوله ديلمي داشته نقل مي کند. بعد هفت باب از کتاب در توضيح غيبت پيامبران گذشته است تا خوانندگان را غيبت مهدي (ع) غريب و بي مانند جلوه ننمايد. بخش مهم ديگري از کمال الدين به ذکر احاديثي اختصاص داده شده که رسول اکرم و تک تک ائمه معصومين عليهم السلام خبر از وقوع غيبت امام قائم داده اند، و در بسياري از آنها به غيبت کوتاه مدت و دراز مدت هر دو تصريح شده، بطوري که براي محقق منصف جاي ترديد باقي نمي گذارد. چند فصل هم به شرح ولادت حجه بن الحسن (ع) و کساني که آن پيشواي پنهان را در خردسالي ديده اند و علت غيبت اختصاص دارد. سپس در بخشي مستقل به نقل توقيعات مي پردازد که مورد بحث ما واقع خواهد شد. در فصول آخر کتاب به داستان کساني که عمري دراز کرده اند، و ثواب انتظار و نشانيهاي خروج قائم و مباحثي از اين گونه پرداخته است و با نقل خطابه غراي علي بن موسي الرضا عليه آلاف التحيه و الثنا در مسجد جامع مرو راجع به امام و اهميت رهبري در شيعه، کتاب را حسن ختام مي بخشد. از قسمتهاي مهم و قابل توجه کمال الدين باب 25 تا 38 کتاب است، که شيخ صدوق در آنها به نقل رواياتي از رسول اکرم و حضرت



[ صفحه 23]



فاطمه و يازده امام معصوم مي پردازد که در آنها ضمن شرح ويژگيهاي مهدي موعود اين امت، به غيبت طولاني آن حضرت تصريح کرده اند. براي نمونه دو روايت از مجموع آن روايات فراوان برگزيده و نقل مي شود: 1 - از جابر بن عبدالله انصاري روايت شده که رسول خدا (ص) گفت: مهدي از فرزندان من است. نامش نام من و کنيه اش کنيه من است. در خلق و خلق شبيه ترين مردم به من است. او را غيبتي است و حيرتي که امتها در آن گمراه مي شوند. سپس مانند شهاب ثاقب [1] به سوي مردم مي آيد. زمين را بعد از آن که از جور و ظلم انباشته شده از عدل و قسط پر مي کند. [2] 2- محمد بن ابراهيم بن اسحاق گويد، ابوعلي بن همام گفت، از محمد بن عثمان عمري (دومين سفير امام) شنيدم که گفت، از پدرم (نخستين نايب خاص امام) شنيدم مي گفت: از ابومحمد حسن بن علي عليه السلام - وقتي که من در حضورش بودم - درباره اين خبر که از پدرانش روايت شده سوال کردند: قطعا زمين تا روز قيامت از حجت خدا بر خلقش خالي نمي ماند



[ صفحه 24]



و يقينا هر کس بميرد و امام زمان خود را نشناسد [از نظر اعتقادي] مرگش مانند مردن عصر جاهليت است (يعني در کفر و شرک). امام عسکري (ع) گفت: همانا اين خبر حق است همان طور که [روشنايي] روز حق است. به حضرت گفته شد: اي پسر پيامبر خدا! حجت و امام بعد از شما کيست؟ پاسخ داد: فرزندم محمد. او امام و حجت بعد از من است، هر کس بميرد و او را نشناسد [از جهت اعتقاد] مردنش همانند مردن زمان جاهليت است [يعني قبل از اسلام، زمان بت پرستي]. آگاه باش! قطعا او را غيبتي [از چشم مردم] است که جاهلان در آن حيران مي شوند، و پيروان باطل [از جنبه عقيدتي] در آن به هلاکت مي افتند، و کساني که [براي ظهورش] وقت تعيين مي کنند آن را دروغ مي شمرند. [در اين هنگامي کفر و فساد] او خروج مي کند، گويا من پرچمهاي سفيدي را مي بينم که بالاي سرش در نجف کوفه حرکت مي کند. [3] شيخ [4] .



[ صفحه 25]




پاورقي

[1] شهاب ثاقب: شعله اي مانند تير که شب در آسمان ديده مي شود و به صورت گلوله اي به سرعت از سويي به سويي مي رود (فرهنگ فارسي). تشبيه ظهور حضرت در زمان کثرت ظلم به حرکت شهاب در ظلمت قابل توجه است.

[2] کمال الدين، 286، حديث 1، و شبيه آن است حديث 4 و 5 که از طريق ديگر روايت شده، و صفحه 408 حديث 7 از امام حسن عسکري (ع).

[3] کمال الدين، 409، حديث 9.

[4] متاسفانه تبليغات سوء دشمنان موجب شده برخي واژه ها که مفاهيم عالي داشته است در عرف ما معني حقارت آميز پيدا کند، و از اين گونه است کلمه شيخ. براي روشن شدن ذهن عامه معاني آن از لغت نامه دهخدا نقل مي شود تا سبب آوردن آن پيش از نام علما آشکار شود: آن که سالمندي و پيري بر او ظاهر گردد يا از 51 سالگي تا آخر عمر، کبير و بزرگ قوم، مرد کثير العلم را گويند بواسطه تجربه بسياري که در طول عمر اندوخته، عالم فقيه، کسي که جامع شرايط استادي باشد، در اصطلاح محدثان راوي حديث باشد، استاد روايت، در اصطلاح صوفيه انسان کامل.