بازگشت

مدنيت غربي و اومانيسم آزادي يا بردگي


انديشه ي غربي براي فرار از تکرار تراژدي سياه «بردگي»، به بزرگ نمايي و «خدايي نمايي» بشر روي آورده است که از آن به «اومانيسم» يا «انسان محوري» تعبير مي شود و گمان مي کند که با قدرت بخشيدن به او مي تواند زمين را از لوث خودمحوري و ديکتاتوري و ستم پيشگي پاک کند غافل از آنکه مار در آستين مي پروراند و خواسته يا ناخواسته در حال تربيت و ايجاد «خودمحوري زمامداران مي باشد. از ديدگاه اسلام سيستم اومانيسم و انسان محوري نه تنها به ريشه کن شدن خود محوري و ظلم منتهي نمي شود بلکه به تکثير خودمحوري مي انجامد و اين بار آحاد مردم را به انسانهايي خودمحور و ظالم و مستبد تبديل مي کند. بشر به دست خويش و در چنگال خويش اسير مي شود و به خود ستم مي کند و به دست خويش ذبح مي شود. امام علي در اين باره مي فرمايند:

«يا أسري الرغبة اقصروا فان المعرج علي الدنيا لايروعه الا صريف أنياب الحدثان أيها الناس تولوا من أنفسکم تأديبها و اعدلوا بها عن ضراوة عاداتها» [1] .

يعني اي اسير طمع باز ايست که افراد متمايل به دنيا را جز حوادث سخت و صداي برخورد دندانهاي حوادث به خود نياورد. اي مردم خود عهده دار تربيت



[ صفحه 318]



نفس خويش باشيد و آن را از کشش عادتها باز داريد. و يا فرموده اند:

«عبد الشهوة أسير لا ينفک أسره» [2] .

يعني بنده شهوت اسيري ابدي است. و در جاي ديگر فرموده اند:

«لا ترخصوا لأنفسکم فتذهب بکم الرخص مذاهب الظلمة، و لا تداهنوا فيهجم بکم الادهان علي المعصية» [3] .

يعني نفس خود را آزاد نگذاريد که شما را به سوي ظلمت مي کشد و در اين راه کوتاهي نکنيد که مايه ي آلودگي شما به گناه مي شود. و يا فرموده اند:

«لا ترخص لنفسک في مطاوعة الهوي و ايثار لذات الدنيا؛ فيفسد دينک و لا يصلح، و تخسر نفسک و لاتربح» [4] .

يعني نفس خود را در پيروي از هواي نفس و ترجيح لذتهاي دنيا آزاد نگذار که هم دين تو را فاسد مي کند و هم به زيان جان تو است.

نتيجه سخن اينکه نظريه ي «مهار مردمي» از چاله به چاه افتادن است و هر چند شايد از بروز ديکتاتوري حاکمان ممانعت کند اما در نهايت به خودمحوري لجام گسيخته تري تبديل خواهد شد. دير يا زود همه انديشمندان و متفکران جهان با بحران انساني ديگري که بزرگتر و پيچيده تر از دو بحران «هرج و مرج» و «ديکتاتوري حکومتها» است مواجه خواهند شد و بشر خواهد ديد که نه «بي قانوني» کار ساز بود نه «ديکتاتوري قانوني» و نه «ديکتاتوري هواي نفس» و شايد در پي اين وضعيت باشد که بشر پس از پشت سرگذاردن قرنهاي سياه و تجربه هاي تلخ، بالاخره به اين نتيجه رسد که تنها راه سعادت، «مدنيت ديني» است و بدين سان زمينه ظهور بقية الله الأعظم (عج) فراهم شود. امام باقر عليه السلام



[ صفحه 319]



فرموده اند:

«دولتنا آخر الدول ولن يبق أهل بيت لهم دولة الا ملکوا قبلنا لئلا يقولوا اذا رأوا سيرتنا: اذا ملکنا سرنا مسير هولاء، و هو قول الله عزوجل: (و العاقبة للمتقين)» [5] .

يعني دولت ما آخرين دولت است. همه گروهها پيش از ما به حکومت مي رسند تا وقتي شيوه حکومت داري ما را ديدند نگويند: اگر ما هم به حکومت مي رسيديم همانند اينان رفتار مي کرديم، و اين همان سخن خداوند است که مي فرمايد: «آينده از آن پرهيزگاران است». و در روايتي از امام صادق عليه السلام نيز آمده است:

«ما يکون هذا الأمر حتي لا يبقي صنف من الناس الا وقد ولوا علي الناس حتي لا يقول قائل: انا لو ولينا لعدنا، ثم يقوم القائم بالحق و العدل» [6] .

يعني هنگامي امام زمان عليه السلام ظهور خواهند کرد که پيش از آن همه نظريه هاي بشري ناکارايي خود را اثبات کرده باشند تا کسي ادعا نکند که ما هم اگر قدرت مي يافتيم همينگونه عمل مي کرديم و در اين زمان است که بر پا کننده حق و عدل، قيام آزاديبخش خود را آغاز خواهد کرد. جالب توجه اينکه در اين حديث سخن از برپايي «حق» و «عدالت» به ميان آمده است که از شعارهاي اساسي مدنيت غربي است و با توجه به صدر اين دو حديث که از ناتواني ديگر نظريه ها در برقراري عدالت واقعي سخن به ميان آمده است، مي توان فهميد که برپايي «حق» و «عدالت» تنها در سايه «مدنيت ديني» قابل تحقق است. از اين روي است که بررسي مدنيت اسلامي در دولت کريمه ي حضرت ولي عصر (أرواحنا فداه) اهميت مي يابد و به همين جهت در فصل دوم پيرامون اين مهم صحبت خواهد شد.



[ صفحه 320]




پاورقي

[1] نهج البلاغه، کلمات قصار 359، نثر الدر، ج 1، ص 327.

[2] غررالحکم، ح 6300.

[3] نهج البلاغه، خطبه 86، شرح نهج البلاغه ابن أبي الحديد، ج 6، ص 453.

[4] غرر الحکم، ح 10400.

[5] غيبت شيخ طوسي، ص 472، ح 493.

[6] غيبت نعماني، ص 274، ح 53.