بازگشت

نظارت مردمي


آنچه تا بدينجا بيان داشتيم، تنها گوشه اي از وظايف حکومت و حقوق شهروندي در مدنيت اسلامي بود که بايد از سوي حکومت پاس داشته شده و از آن دفاع شود.



[ صفحه 375]



نکته مهمتري که در مدنيت اسلامي وجود دارد نظارت مردم بر عملکرد حکومت و حسن اجراي قوانين است. حکومت مجري قوانين الهي است و قوانين الهي ضامن تأمين سعادت مردم است و کوتاهي در آن ظلم به مردم و به خطر انداختن آينده ي آنان است. به همين جهت در صورتي که حکومت در اجراي قوانين الهي کوتاهي کند، مردم حق اعتراض خواهند داشت. در اين بخض مدنيت غربي پيرو مدنيت اسلامي است. در مدنيت اسلامي سياست «اطاعت و سکوت» وجود نداشته و مردود است. پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم در پيش گويي آينده فرموده اند:

«يا سلمان فعندها يليهم أقوام ان تکلموا قتلوا و ان سکتوا استباحوا حقهم ليستأثرون أنفسهم بفيئهم و ليطؤن حرمتهم وليسفکن دماءهم و ليملأن قلوبهم دغلا و رعبا» [1] .

يعني زماني فرا مي رسد که مردم اگر اعتراض کنند کشته مي شوند و اگر سکوت کنند حقشان را غصب مي کنند و حرمتشان را پاس نمي دارند و خونشان رامي ريزند و قلبهايشان را از نيرنگ و ترس لبريز مي سازند.

پس در مدنيت اسلامي خفقان مردود است و شهروندان حق دارند که از حق حکومت انتقاد کنند. احاديث «النصيحة لأئمة المسلمين» و احاديث «امر به معروف و نهي از منکر» در همين راستا قابل تحليل اند. دامنه امر به معروف و نهي از منکر به افراد محدود نيست و حکومت را نيز در برمي گيرد و از آنجا که هدف اصلاح امور است به گفتن زباني ختم نمي شود و مي تواند به مرحله اقدام نيز برسد همانگونه که امام حسين عليه السلام عمل کردند و بر اساس اصل اسلامي امر به معروف و نهي از منکر قيام کرده و در برابر حکومت به اصطلاح اسلامي يزيد تا پاي جان ايستادند.

اما يک چيز را نبايد فراموش کرد و آن اين است که انتقاد نيز همانند هر چيز ديگري بايد ضابطه مند بوده و در چهارچوب قانون انجام شود. قانون انتقاد اين



[ صفحه 376]



است که بايد در چهارچوب قوانين اسلامي و در اعتراض به شکسته شدن حريم قانون الهي و ناشي از غيرت ديني باشد همانگونه که سيد الشهداء عليه السلام عمل کردند و اين به خاطر آن است که در مدنيت اسلامي هدف، اصلاح امور است و نه چيز ديگر. سيد الشهداء عليه السلام در وصيتنامه خود مي فرمايند:

«اني لم أخرج أشرا و لابطرا و لامفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح في امة جدي صلي الله عليه و آله و سلم» [2] .

يعني من فقط بخاطر اصلاح جامعه قيام کرده ام و نه چيز ديگر و لذا بايد پذيرفت که بين انتقاد و «غوغا سالاري» و «جوسازي» تفاوت بسياري وجود دارد. احاديث امر به معروف و نهي از منکر خود به محدوده انتقاد و اقدام عملي اشاره دارند. زيرا مراد از معروف و نهي از منکر، معروف و منکري است که دين تعريف کرده است. دقت در احاديث «النصيحة لأئمة المسلمين» نيز اين نکته را روشن مي کند زيرا «نصيحت» يعني راهنمايي دلسوزانه براي هدايت و بازگشت از اشتباه، نه جوسازي و بحران آفريني براي رسيدن به اهداف شخصي و گروهي. حتي در حديثي از رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم تصريح شده که نصيحت بايد در چهارچوب حق باشد:

«ثلاث لا يغل عليهن قلب مؤمن: اخلاص الدعوة لله تعالي، و النصيحة لولاة الامر في الحق حيث کان، فان [وان] يعم بدعوته جميع المسلمين» [3] .

يعني نصيحت بايد نصيحت در حق باشد. نصيحت اگر در اين راستا قرار داشت نه تنها جايز است و مردم حق انتقاد دارند بلکه بر آنان واجب است و اگر کوتاهي کنند معصيت کرده اند. امام علي عليه السلام در اين باره مي فرمايند:

«ايها الناس ان لي عليکم حقا و لکم علي حق، فأما حقکم علي فالنصيحة لکم و توفير فيئکم عليکم و تعليمکم کيلا تجهلوا و تأديبکم کيما تعلموا. و اما حقي عليکم فالوفاء



[ صفحه 377]



بالبيعة و النصيحة في المشهد و المغيب، و الاجابة حين أدعوکم و الطاعة حين آمرکم» [4] .

آنحضرت در اين حديث نصيحت کردن زمامداران را حق زمامداران مي داند و اين بسيار فراتر از آن است که انتقاد را حق مردم بدانيم.

با جرأت مي توان گفت که در هيچ مدنيتي حتي در مدنيت پر سر و صدا و پر ادعاي غربي به اندازه مدنيت اسلامي به اظهار نظر مردم توجه نشده است. در مدنيت غربي همه تلاشها بر اين محور استوار است که حکومت بايد به مردم اجازه اعتراض و اظهار نظر دهد، اما در مدنيت اسلامي نصيحت و انتقاد سازنده نه تنها آزاد است بلکه بر مردم واجب بوده و يکي از وظايف مدني آنان شمرده مي شود.

نکته مهمتر اين منطق اسلامي، شخصيت دادن به مردم است. مردم غلام حلقه به گوش حکومت نيستند که بايد درست و نادرست فرامين حکومت را اطاعت کنند بلکه انسانهاي ارزشمندي هستند که فقط بندگي خدا را مي پذيرند وحکومت نيز وظيفه دارد که زمينه هاي بندگي آنان را فراهم سازد. بر اين اساس از فرامين مخالف احکام خداوند سرپيچي مي کنند و حتي اگر لازم شود در برابر آن خواهند ايستاد و چه زيبا در وصيتنامه سياسي الهي بنيانگزار جمهوري اسلامي ايران حضرت امام خميني رحمه الله مي خوانيم:

«اکنون وصيت من به مجلس شوراي اسلامي در حال و آينده، و رئيس جمهور و رؤساي جمهور ما بعد، و به شوراي قضايي و دولت در هر زمان آن است که نگذارند اين دستگاههاي خبري و مطبوعات و مجله ها از اسلام و مصالح کشور منحرف شوند و بايد همه بدانيم که آزادي به شکل غربي آن موجب تباهي جوانان و دختران و پسران مي شود، از نظر اسلام و عقل محکوم است و تبليغات و مقالات و سخنراني ها و کتب و مجلات بر خلاف اسلام و عفت عمومي و مصالح کشور حرام است و بر همه ي ما و همه مسلمانان جلوگيري از آنها واجب است و از



[ صفحه 378]



آزاديهاي مخرب بايد جلوگيري شود و از آنچه برخلاف مسير ملت و کشور اسلامي و مخالف با حيثيت جمهوري اسلامي است، به طور قاطع اگر جلوگيري نشود همه مسئول مي باشند و مردم و جوانان حزب اللهي اگر برخورد به يکي از امور مذکور نمودند به دستگاههاي مربوطه ارجاع کنند و اگر آنان کوتاهي نمودند خودشان مکلف به جلوگيري هستند. خداوند تعالي مددکار همه باشد.». [5] .

اين مسئوليت دهي به مردم در مدنيت اسلامي يکي از عوامل مهم در حفظ سلامت دستگاه حکومت است.


پاورقي

[1] تفسير قمي، ج 2، ص 305.

[2] مقتل خوارزمي، ج 1، ص 188.

[3] جعفريات، ص 223.

[4] نهج البلاغه، خطبه 34.

[5] وصيتنامه سياسي الهي.