بازگشت

حدود خواست مردم


براي جواب اين سؤال که حقوق و آزاديهاي مردم در درون حکومت ديني



[ صفحه 357]



چيست بايد نخست مسائل جامعه را از ديدگاه مدنيت اسلامي مورد بررسي قرار داد. مسائل جامعه از ديدگاه اسلام به دو بخش «اصولي» و «فرعي» تقسيم مي شود.

در مدنيت اسلامي برخي از مسائل جزو اصول غير قابل تغيير محسوب مي شود و در اين حوزه هيچ نظري و تغييري پذيرفتني نيست. امام صادق عليه السلام فرموده اند: «ان الائمة في کتاب الله عزوجل امامان. قال الله تبارک و تعالي: (وجعلناهم أئمة يهدون بأمرنا) لا بأمر الناس، يقدمون أمر الله قبل أمرهم و حکم الله قبل حکمهم، قال: (و جعلناهم أئمة يدعون الي النار) يقدمون أمرهم قبل أمر الله و حکمهم قبل حکم الله و يأخذون بأهوائهم خلاف کتاب الله عزوجل» [1] .

يعني از ديدگاه قرآن پيشوايان دو دسته اند:

يک دسته «پيشوايان نور»اند که بر اساس خواست خدا مردم را هدايت مي کنند نه خواست مردم و لذا فرمان خدا و حکم خدا را بر خواست مردم و نظر مردم مقدم مي دارند.

دسته دوم «پيشوايان نار»اند که خواست مردم و نظر آنان را بر فرمان خدا و حکم خدا مقدم مي دارند و در ادامه مي فرمايند: اينان هواهاي نفساني خويش را ملاک قرار مي دهند نه کتاب خدا را. پس در مسائلي اصولي هرگز نرمش و تغييري رخ نخواهد داد حتي اگر مردم بخواهند. بر همين اساس است که امام علي عليه السلام به هنگام بيعت مردم با ايشان فرمودند:

«واعلموا أني ان أجبتکم رکبت بکم ما أعلم، و لم اصغ الي قول القائل و عتب العاتب» [2] .



[ صفحه 358]



يعني بدانيد که من اگر اين مسئوليت را بپذيرم آن گونه که خودم مي دانم رهبري خواهم کرد و در اين راه گوش به هيچ سخن و سرزنشي نخواهم کرد. و در جاي ديگر فرموده اند:

«لاتستوحشوا في طريق الهدي لقلة أهله» [3] .

يعني در راه حق، هرگز بخاطر اندک بودن پويندگان آن به خود بيم و هراس راه ندهيد. و چه زيبا خلف صالح او حضرت امام خميني فرموده است:

«اگر صد ميليون آدم، اگر تمام دنيا يک طرف بودند و شما ديديد که همه آنان حرفي که مي زنند برخلاف اصول قرآن است، بايستيد و حرف را بزنيد، ولو اينکه تمام بر شما بشورند. انبياء همين طور عمل مي کردند...» [4] .

خداوند متعال در قرآن کريم فلسفه و حکمت اين شيوه را اينگونه بيان مي فرمايد:

(واعلموا أن فيکم رسول الله، لو يطيعکم في کثير من الأمر لعنتم) [5] .

يعني اي اهل ايمان اگر پيامبر در بسياري از امور نظر شما را مي پذيرفت، شما خود به زحمت مي افتاديد. اين آيه به خوبي بيان مي کند که در پاره اي مسائل نمي توان به نظر مردم رفتار کرد و جالب اينجا است که اين نفع خود آنها خواهد بود. مرحوم علامه طباطبايي عليه السلام ذيل اين آيه مي فرمايند:

«مضمون هذه الاية تنبيه المومنين علي أن الله سبحانه أوردهم شرع الرشد و لذلک حبب اليهم الايمان و زينه في قلوبهم، و کره اليهم الکفر و الفسوق و العصيان، فعليهم أن لا يغفلوا عن أن فيهم رسول الله و هو يؤيد من عند الله و علي بينة من ربه لا يسلک سبيل الرشد دون الغي، فعليهم أن يطيعوا الرسول فيما يأمرهم و يريدوا ما أراده و يختاروا ما



[ صفحه 359]



اختاره و لا يصروا علي أن يطيعهم في آرائهم و أهوائهم فانه لو يطيعهم في کثير من الأمر جهدوا و هلکوا» [6] .

يعني مضمون اين آيه آگاه سازي مومنين است به اين حقيقت که خداوند متعال آن را در راه رشد وارد کرده است و به همين جهت ايمان را در قلبهايشان زينت داده و محبوب آنان قرار داده، و کفر و فسق و سرکشي از فرمان خدا را منفور دل آنها قرار داده است، پس بر مومنين لازم است فراموش نکنند که در ميان آنان پيامبري هست که از جانب خداوند تأييد مي شود و هرگز به جاي راه رشد و سعادت، گام در راه تباهي نمي گذارد، پس بر آنان است که از فرامين او اطاعت کنند و هر چه را او مي خواهد آنان نيز بخواهند و هر آنچه را او انتخاب مي کند برگزينند و اصرار نورزند که او از نظرها و خواسته هايشان پيروي کند که اگر چنين کند، مردم خود به زحمت افتاده و نابود مي شوند.

به عبارت ديگر فلسفه اين امر در «مصون سازي» مردم و جامعه است. امام علي عليه السلام در اين باره فرموده اند:

«ان في سلطان الله عصمة لامرکم، فاعطوه طاعتکم غير ملومة و لا مستکره بها و الله لتفعلن أو لينقلن الله عنکم سلطان الاسلام، ثم لا ينقله اليکم أبدا حتي يأرز الامر الي غيرکم» [7] .

يعني متابعت از حکومت الهي مايه ايمني و مصونيت امور شما است. بنابراين زمام اطاعت خود را بدون اينکه نفاق ورزيد و يا ذره اي اکراه داشته باشيد به دست او بسپاريد. به خدا سوگند اگر مخلصانه از حکومت حق اطاعت نکنيد خداوند آن را از شما برخواهد گرفت و هرگز به شما باز نخواهد گردانيد تا کار به غير شما برگردد. [8] .



[ صفحه 360]



در اين کلام نوراني به خوبي روشن است که «خدا محوري» مايه مصونيت مردم و حفاظت از حقوق آنان است و به همين جهت است که معتقديم هر تمدني که در جستجوي عدالت و حفاظت از حقوق به حق مردم است، بايد اين مکتب و اين سيستم اجتماعي را بپذيرد و آن را به درستي و با علاقه و اخلاص اجرا کند. در غير اين صورت هر راه و شيوه ي زندگي به ترکستان ختم خواهد شد. پس «خدا محوري» و عدم توجه به مخالفتهاي احتمالي مردم در حوزه مسائل اصولي دين، هدفي جز «مصونيت» مردم و جامعه را دنبال نمي کند.

اما برخي ديگر از مسائل جامعه مسائل فرعي محسوب مي شوند. مسائل فرعي جامعه آن دست مسائلي هستند که جزو مباحات شمرده شده و در حوزه حلال يا حرام خداوند قرار ندارند. در اين حوزه نظر و خواست جامعه قابل احترام بوده و مورد پذيرش حکومت است. امام علي عليه السلام به مالک اشتر مي نويسند:

«وليکن أحب الامور اليک أوسطها في الحق، و أعمها في العدل، وأجمعها لرضي الرعية» [9] .

در اين سخن حضرت مي فرمايند يکي از چيزهايي که بايد مورد توجه حاکم باشد جلب رضايت مردم است. در مسائل غير اصولي و مواردي که حکم صريحي از جانب خداوند وجود ندارد، مي تواند خواست و نظر مردم تعيين کننده باشد به شرطي که مخالف اصول پذيرفته شده و احکام الهي نباشد.


پاورقي

[1] کافي، ج 1، ص 216، ح 2؛ بصائر الدرجات، ص 32، ح 2؛ اختصاص، ص 21؛ تفسير قمي، ج 2، ص 71.

[2] نهج البلاغه، خطبه 92.

[3] نهج البلاغه، خطبه 201.

[4] صحيفه نور، ج 12، ص 258.

[5] حجرات، 7.

[6] الميزان، ج 26، ص 312.

[7] نهج البلاغه، خطبه 169.

[8] در اين حديث چند نکته قابل توجه وجود دارد، يکي اينکه «پذيرش» از آن مردم است. دوم اينکه اين پذيرش با ميل و رغبت همراه است نه اجبار و اکراه. و سوم اينکه نپذيرفتن مساوي است با از دست رفتن حاکميت. اين محورها به تفصيل در مباحث آينده مطرح خواهد شد.

[9] نهج البلاغه، نامه 53.