نياز جامعه به پيشوايي
نياز به قيم و رئيس يکي از نيازهاي جامعه است که بدون آن شيرازه ي اجتماع از هم مي پاشد و هرگز به خدمت جامعه نيست که بدون قيم و سرپرست بماند و لذا از حکمت خداوند متعال بدور است که مردم را بدون چيزي که از ضروريات اوليه جامعه و از مقومات جامعه است رها کند.
امام صادق عليه السلام فرموده اند:
«ان الأرض لا تترک الا بعالم يعلم الحلال و الحرام و ما يحتاج الناس اليه و لا يحتاج الي الناس» [1] .
يعني خداوند متعال زمين را بدون دانشمند آگاه به حلال و حرام خداوند رها نکرده است.نکته ظريف حديث اين است که مي فرمايد: مردم به چنين کسي نياز دارند نه او به مردم. اين نشان مي دهد که منصب امام معصوم، برآوردن «نياز» بشر است نه تحميل چيزي بر خلاف مصلحت و نياز واقعي او.
و نيز در سخن ديگري فرموده اند:
«ان الله عزوجل لم يدع الأرض بغير عالم و لو لا ذلک لما عرف الحق من الباطل» [2] .
[ صفحه 338]
يعني خداوند زمين را بدون دانشمند آگاه به حلال و حرام رها نمي کند و اگر اين چنين نمي بود هرگز حق از باطل بازشناسي نمي شد. پس وجود امام معصوم، «تدبير انديشي» دين براي تشخيص حق و باطل است و آيا اين «تدبيرانديشي» جز به دليل حساسيت دين در برابر سرنوشت بشر است؟ و اگر چنين تدبيري انديشيده نمي شد آيا هزاران فرياد اعتراض بلند نمي شد؟!!
و باز در جاي ديگر آنحضرت فرموده اند:
«ان الأرض لا تخلق الا وفيها امام، کما ان زاد المؤمنون شيئا ردهم و ان نقصوا شيئا أتمه لهم» [3] .
يعني تاريخ امامت با تاريخ پيدايش زمين يکي است و اين بدان جهت است که اگر در قانون سعادت بشر تغييري رخ دهد آن را اصلاح کند. اين نشان مي دهد که امکان تغيير قانون درگذر زمان وجود دارد. همواره کساني هستند که به خاطر منافع خويش دست به هر جنايت و خيانتي مي زنند و لذا قانون سعادتبخش بشر نيازمند حراست و نگهباني است و اين وظيفه به دوش معصومين عليهم السلام است که انسانهايي امين و باکفايتند. آيا اين تدبير جز به صلاح بشر است؟
و نيز آنحضرت فرموده اند:
«و الله ما ترک الله الأرض منذ قبض آدم الا و فيها امام يهتدي به الي الله عزوجل و هو حجة الله عزوجل علي العباد، من ترکه هلک، و من لزمه نجا، حقا علي الله عزوجل» [4] .
يعني تاريخ زمين هرگز از وجود پيشواياني که راهنماي مردم در سير الي الله باشند محروم نبوده است. چنين پيشواياني حجت خدا بر مردم اند، نجات و رستگاري مردم در پيروي از آنان و هلاکت و سيه روزي آنان در نافرماني آنان است.
[ صفحه 339]
پس وجود پيشوايان الهي يک نعمت است و نبودن آن جز به زيان جامعه نيست. نصب پيشوايان معصوم در راستاي مصالح و منافع و سعادت مردم است نه تحميل خواسته هاي ناعادلانه بر مردم. سعد بن عبدالله مي گويد: به امام زمان عليه السلام عرض کردم:
«فأخبرني يا مولاي عن العلة التي تمنع القوم من اختيار امام لانفسهم.
قال: مصلح أو مفسد؟
قلت: مصلح.
قال: فهل يجوز أن تقع خيرتهم علي المفسد بعد أن لا يعلم أحد بما يخطر ببال غيره من صلاح أو فساد؟!
قلت: بلي.
قال:فهي العلة اوردها لک ببرهان يثق به عقلک. أخبرني عن الرسل الذين اصطفاهم الله و أنزل الکتب عليهم، و أيدهم بالوحي و العصمة، اذهم أعلا (م) الامم و أهدي الي الاختيار منهم مثل موسي و عيسي هل يجوز مع وفور عقلهما، و کمال علمهما، اذا هما بالاختيار أن تقع خيرتهما علي المنافق، و هما يظنان أنه مومن؟
قلت: لا.
فقال:هذا موسي کليم الله مع وفور عقله و کمال علمه، و نزول الوحي عليه، اختار من أعيان قومه و وجوه عسکره لميقات ربه سبعين رجلا ممن لا يشک في ايمانهم و اخلاصهم، فوقعت خيرته علي المنافقين. قال الله عزوجل (و اختار موسي قومه سبعين رجلا لميقاتنا) -الي قوله - (لن نؤمن لک حتي نري الله جهرة فأخذتهم الصاعقة بظلمهم). فلما وجدنا اختيار من قد اصطفاه الله للنبوة واقعا علي الافسد، دون الاصلح و هو يظن أنه الاصلح دون الافسد، علمنا أن لا اختيار الا لمن يعلم ما تخفي الصدور، و تکن الضمائر، و يتصرف عليه السرائر» [5] .
[ صفحه 340]
يعني چرا مردم نمي توانند خود امام را انتخاب کنند؟
امام عليه السلام فرمودند: امام مصلح يا مفسد؟
عرض کردم: مصلح.
حضرت فرمودند: آيا امکان انتخاب شخص مفسد وجود دارد؟
عرض کردم: آري.
حضرت فرمودند: علت همين است که با برهاني قابل فهم براي تو بيان کردم. اکنون از تو مي پرسم که آيا امکان دارد برگزيدگان خدا همانند حضرت موسي و عيسي که به وحي و عصمت و عقل و دانش متصفند، در انتخاب خود اشتباه کنند؟
عرض کردم: نه.
حضرت فرمودند: اين موسي کليم الله است که از عقل فراوان و دانش کامل و وحي برخوردار است، و براي ميقات پروردگارش هفتاد تن را که هيچ شکي در ايمان آنان نداشت برگزيد ولي همه آنها منافق بودند. پس در حالي که انتخاب شخصي پيامبران بر خلاف تصورشان به خطا مي رود، پي مي بريم که بايد انتخاب به دست کسي باشد که از آنچه در سينه ها پنهان است آگاه باشد.
با اين بيان روشن، معلوم مي شود که انتصابي بودن امام عليه السلام جز به صلاح بشر نيست و اگر جز اين باشد به بشر جفا شده است.
امامت؛ «وراثت» يا «لياقت»
نظريه امامت و ولايت قائل به دوازده امام است که به جز يک مورد در بقيه موارد امام بعدي فرزند امام پيش از خود است. اين امر باعث شده که مدنيت خواهان غربي را به اشتباه انداخته و حکومت اسلامي را در زمره ي حکومتهاي سلطنتي طبقه بندي کنند.
[ صفحه 341]
جواب اين شبهه اين است که در مدنيت اسلامي کساني به مقام «امامت» مي رسند که به مقام «عصمت» دست يافته باشند و به عبارت ديگر ملاک امامت، عصمت است نه وراثت برخلاف حکومتهاي سلطنتي که ملاک وراثت است نه لياقت. وقتي خداوند به حضرت ابراهيم عليه السلام فرمودند: (اني جاعلک للناس اماما) يعني من تو را به امامت مردم منصوب مي کنم، حضرت ابراهيم عرض کرد: (و من ذريتي) يعني آيا اين مقام به خاندان من نيز خواهد رسيد؟ و خداوند در جواب وي فرمودند: (لاينال عهدي الظالمين) [6] يعني عهد و پيمان من به ستمگران نمي رسد. نکته جالب اينجاست که خداوند متعال دو نکته را اشاره مي فرمايند: يکي انتخاب امام توسط خداوند و ديگري اينکه محور انتخاب «لياقت» است نه «وراثت» و بدين سان به همه اطمينان مي دهد که در مدنيت ديني ملاک انتخاب حتي درباره پيشوايان جامعه، لياقتها و شايستگيها است. اين يکي از اصول مدنيت اسلامي است.
تاريخ نيز گواه صادق اين ادعا است. در زندگي انبياء و ائمه اطهار عليهم السلام چه بسا فرزندان نالايقي وجود داشته اند اما هرگز منصب الهي جانشيني پدر نصيب آنان نشده است. همين امر را درباره ي حضرت ولي عصر عليه السلام و برادرشان جعفر نيز مشاهده مي کنيم. اگر بنا بر وراثت بود، نه تعداد ائمه اطهار عليهم السلام به دوازده تن محدود مي شد و نه امامان، اين افرادي مي بودند که اکنون هستند. همه اينها نشان از بطلان نظريه وراثت در باب امامت دارد.
پاورقي
[1] کمال الدين، ج 1، ص 223، ح 15؛ المحاسن، ص 234، ح 194.
[2] کمال الدين، 12 203 1 عن أبي بصير؛ کافي، ج 1، ص 178، ح 5.
[3] کافي، ج 1، ص 178، ح 2.
[4] علل الشرايع، ص 197، ح 13؛ ثواب الأعمال، ص 245، ح 2؛ بحار، ج 23، ص 23، ح 27؛ کمال الدين، ج 1، ص 230، ح 28؛ رجال کشي، ج 2، ص 670، ح 698.
[5] بحارالانوار، ج 52، ص 84.
[6] بقره، 124.