بازگشت

مدنيت اسلامي و مجريان


دومين عامل موثر در تأمين عدالت اجتماعي و مهار حکومت و قدرت، مجريان



[ صفحه 331]



قانون اند. «عدالت و عصمت قانون»، براي برقراري عدالت اجتماعي شرط لازم است اما کافي نيست. براي برقراري به عوامل ديگري نياز است که يکي از آنها «عصمت و عدالت مجريان» است. حتي قانون خوب و عادلانه اگر به دست مديران فاسد اجرا شود، به ابزاري در جهت تأمين خواسته هاي نامشروع آنان تبديل خواهد شد و حقوق مردم را به مخاطره خواهد افتاد. اين دسته افراد يا قانون را «تفسير به رأي» مي کنند و يا موادي از آن را «تعطيل مي کنند و يا «بدعت» گذاشته و چيز جديدي به آن مي افزايند تا منافع خود و هم مسلکان خود را تأمين کنند. در تاريخ اسلام به راحتي مي توان کساني را يافت که بر محور مصالح خود و حزب خود عمل مي کرده اند هر چند به اصطلاح حاکم اسلامي نيز بوده اند. سعيد بن سويد مي گويد: پس از جريان صلح امام حسن عليه السلام، معاويه در نخيله نماز جمعه خواند و اعلام کرد:

«اني والله ما قاتلتکم لتصلوا و لا لتصوموا و لا لتحجوا و لا لتزکوا انکم لتفعلون ذلک. و انما قاتلتکم لا تأمر عليکم» [1] .

معاويه با صراحت مي گويد که هدف من از پيکار با شما به چنگ آوردن حکومت بود نه اقامه نماز و روزه و حج و زکات.

و اما در مقابل کساني نيز هستند که جز به رعايت قانون و اداي حقوق مردم نمي انديشند. امام علي عليه السلام مي فرمايد:

«اللهم انک تعلم أنه لم يکن الذي کان منا منافسة في سلطان و لا التماس شي ء من فضول الحطام، و لکن لنرد المعالم من دينک و نظهر الاصلاح في بلادک، فيأمن المظلومون من عبادک و تقام المعطلة من حدودک» [2] .



[ صفحه 332]



يعني بارالها تو خود مي داني که انگيزه ي ما از به دست گرفتن حکومت، «جاه طلبي» و «رفاه طلبي» نيست بلکه هدف ما زنده کردن معارف ديني و اصلاح بلاد اسلامي است تا بندگان ستم ديده تو در امنيت قرار گيرند و مجازاتهاي تعطيل شده ي ستمگران به اجرا درآيد.

و نيز آنحضرت در حالي که نعلين کهنه خود را تعمير مي کردند به ابن عباس فرمودند:

«و الله لهما أحب الي من أمرکم هذا، الا أن اقيم حقا أو أدفع باطلا» [3] .

يعني به خدا سوگند حکومت بر شما از اين نعلين کهنه نزد من بي ارزش تر است مگر اينکه حقي را بر پا کنم و باطلي را برطرف سازم. و يا در جاي ديگر مي فرمايند:

«و الله ما أردتهم الا علي اقامة حق، و لا يريدهم غيري الا علي باطل». [4] .

يعني به خدا سوگند من حکومت را فقط براي برپايي حق مي خواستم و ديگران براي باطل.

اين همه تفاوت در اهداف و رفتار و گفتار و آثار (با وجود وحدت قانون) به خوبي روشن مي سازد که شخصيت مجريان نقش تعيين کننده اي در اجراي قوانين دارد و از اين جهت است که در مدنيت اسلامي توجه خاصي به «رکن اجرايي» جامعه شده است تا حق مردم تضييع نگردد.

در مدنيت اسلامي رکن اجرا از دو بخش تشکيل مي شود: «رأس اجرا» و «بدنه ي اجرايي». در رأس اجرا شخص «امام معصوم عليه السلام» قرار دارد و در بدنه ي اجرا کارگزاران منصوب از طرف او. به همين جهت بحث پيرامون اين رکن را در دو بخش پي مي گيريم:



[ صفحه 333]




پاورقي

[1] مقاتل الطالبيين، ص 45؛ شرح الاخبار، ج 2، ص 533؛ الارشاد، ج 2، ص 11؛بحارالأنوار، ج 44، ص 49 و 53؛ البداية و النهاية، ج 8، ص 140.

[2] نهج البلاغه، خطبه 131. رجوع کنيد به: علل الشرايع، ص 196، ح 8 و 9.

[3] ارشاد، ج 1، ص 247؛ شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 185.

[4] تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 184.