پيشگفتار
اللهم انا نرغب اليک في دولة کريمة تعز بها الاسلام و أهله و تذل بها النفاق و أهله و تجعلنا فيها من الدعاة الي طاعتک و القادة الي سبيلک و ترزقنا بها کرامة الدنيا و الآخرة.
هر از چند گاهي که متفکرين غربي به زعم خود به طرحي جديد و نظريه اي نو دست مي يابند، موجي مخرب و طوفاني کور برپا مي کنند و همه گنجينه ها و ذخائر فرهنگي و اعتقادي ملتها را با تهديدي جدي روبرو مي سازند. يکي از اين موجهاي تهديد کننده، نظريه جامعه مدني است که چندي است در کشور ما مطرح شده و هر چند مراد ما از جامعه مدني ريشه در «مدينة النبي صلي الله عليه و آله و سلم» دارد اما اشتراک لفظي مراد ما و مراد غربيان زمينه را براي تک تازيهاي روشنفکران واپس گرا و هجوم به ارزشها و زير سوال بردن مدنيت اسلامي بيش از پيش مساعد کرده است و بايد مواظب بود که اين اشتراک لفظي همان سرنوشتي را که براي مشروعيت رقم زد، براي انقلاب اسلامي رقم نزند. [1] به همين دليل تبيين دقيق مدنيت اسلامي و
[ صفحه 308]
هوشياري در برابر بازي با کلمات روشنفکران مرتجع و واپس گرا، وظيفه اي است که طبق فرموده مقام معظم رهبري، بر دوش خواص قرار دارد.
متأسفانه در ديدگاه مدنيت غربي، برداشتهاي نادرستي از طرح اسلام مشاهده مي شود که به گمان آنان با اصول مدنيت جامعه در تضاد است و ما به مواردي از آن اشاره خواهيم کرد:
1- جامعه اسلامي جامعه اي است هرمي که يک نفر در رأس هرم و ميليونها نفر در قاعده هرم قرار دارند.
2- ميان رأس هرم و قاعده ي هرم واسطه هاي نزول مواهب يا قهر حکومت!! وجود دارند که در برابر رأس هرم جبون!، خاضع و مطيع و در برابر قاعده هرم خشن!، سخت گير! و پر از جلال و جبروت! ظاهر مي شدند.
3- توده ي مردم در هرم نابرابر حکومت ديني، موجوداتي حقير و بي معني!! هستند که فقط بايد گوشي براي شنيدن فرامين رأس هرم و زباني براي بله قربان گفتن و اعضايي براي اطاعت کردن بي چون و چرا داشته باشند، نه حق اعتراض دارند و نه اجازه ي تخلف و در يک کلمه همانند نظامهاي سلطنتي اسير چنگال قهرآميز رأس هرم و فرستادگان اويند و بس...
4- در جامعه هاي هرمي مردم نه در «قانون گزاري» دخالت دارند و نه در «انتخاب کارگزاران» و نه در «شيوه ي اجرا». بايد به هرآنچه نيروهاي فرازميني برايشان تصويب کرده اند گردن نهد و هر رئيس و مدير و رهبري را که براي او تراشيدند بپذيرند و هر گونه که او عمل کرد، دم بر نياورند.
5- همچنين معتقدند جامعه رشد يافته اي که به مدنيت واقعي رسيده باشد
[ صفحه 309]
براي اصلاح امور خود هرگز در «انتظار ظهور ابر انسانها»يي که در آينده ظهور خواهند کرد!!! و يا گنجهايي که بايد از دل زمين يا کوره هاي تاريخ بيرون کشيد!!! نخواهد نشست بلکه با چينش دوباره ي همين انسانها و همين گروههايي که وجود دارند مي توان هدف فوق را محقق کرد. [2] .
اين چهره اي است که از حکومت ديني و از جمله از حکومت حضرت بقية الله الاعظم (عج) در ذهن و انديشه ي اين قبيل افراد نقش بسته است. براي روشن شدن مدنيت اسلامي در دولت کريمه حضرت بقية الله الاعظم (ارواحنا فداه) و زدودن شبهات ظاهر فريبي که پيروان مدنيت غربي به حکومت ديني و اسلامي وارد مي سازند، بايد سوالاتي پيرامون «فلسفه ي ثبات قانون و مجري قانون در اسلام»، «جايگاه مردم در حکومت ديني»، «چگونگي برخورد با خواسته هاي مردم» «رابطه ي حکومت و مردم» و... پاسخ داد. سعي اين نوشتار بر آن است تا لابلاي مطالب آينده به اين پرسشها پاسخ بگويد و روشن سازد که هيچيک از اموري که بر شمرده اند با مباني مدنيت منافات ندارد. اين هدف را در دو فصل پي مي گيريم.
در فصل اول چند مطلب مورد توجه قرار گرفته است:
1- بررسي مقايسه اي بين «جامعه ديکتاتوري» و «جامعه مدني».
2- پيشينه تاريخي جامعه مدني.
3- اشاره به دو قرائت از جامعه مدني که مبتني است بر «مهار قانوني» و «مهار مردمي».
4- بررسي نظريه «مهار مردمي».
و در فصل دوم به بحث پيرامون حکومت ديني و جايگاه مردم در حکومت ديني پرداخته شده است که شامل بحثهايي در زمينه «فلسفه ثبات قانون»، «فلسفه ثبات مجري قانون» و «نقش مردم در حکومت ديني» مي باشد.
[ صفحه 310]
پيش از آغاز سخن چند نکته ضروري است:
1- اين بررسي يک بررسي همه جانبه نبوده و تنها به پاره اي موارد پرداخته است.
2- شيوه تحقيق در اين مقاله بر پايه آيات، روايات، تجربه هاي عيني و تاريخي حکومت امام علي عليه السلام و رواياتي است که پيرامون وضعيت جامعه در حکومت حضرت مهدي عليه السلام وجود دارد.
3- ما در پي آن نيستيم که در اين موج مدنيت خواهي براي آنکه از قافله عشق عقب نيفتيم، به صورتي منفعلانه و عجولانه خود را در رديف «مدنيتي ها» جا زنيم بلکه اين اسلام است که با صدايي رسا دگرانديشان و روشنفکران واپس گرا را به «تحدي» فرا خوانده و مي گويد:
(فأتوا بسورة مثله و ادعوا من استطعتم من دون الله). [3] .
و جواب همان است که:
(لئن اجتمعت الانس و الجن علي أن يأتوا بمثل هذا القرآن لا يأتون بمثله). [4] .
پاورقي
[1] نهضت مشروطيت در ايران همراه بود با نهضت مشروطيت در برخي کشورهاي اروپايي از جمله انگلستان. پس از مطرح شدن مشروطيت، اشتراک لفظي اين دو حرکت، هر دو گروه «روشنفکران» و «دين باوران» را به صحنه آورد. اما پس از موفقيت ابتدايي در محدود کردن قدرت مطلقه سلطنت، روشنفکري وابسته، تعريف غربي (و نه ديني) مشروطيت را پي گرفت و با فريب کاري و جوسازي، مشروطه خواهان ديني را دور زد و نهضت مشروطيت را ناکام گذاشت. جريان روشنفکري وابسته بار ديگر اين سناريو را تعقيب مي کند.
[2] رجوع کنيد به جامعه مدني به منزله ي يک روش: ص 8 تا ص 11.
[3] يونس، 38.
[4] اسراء، 88.