بازگشت

بهره وري از وجود امام






[ صفحه 109]



اگر گفته شود: اين نوعي تصريح از جانب شماست به اينکه در بهره بردن از امام و ترس از او و رسيدن به مصالحي از ناحيه او، ظهور امام مانند غيبت او مي باشد و در اين گفتار اشکالي است که خود مي دانيد و برديگران نيز پوشيده نيست. [1] گوييم: ما نمي گوييم ظهور آن حضرت در آثار و منافع، همانند غيبت اوست. و چگونه به چنين امري قائل باشيم؟ در حاليکه در حالت ظهور و بسط قدرت و قوّت حکومت او، هم دوست و هم دشمن، هم دوستدار و هم کينهورز همگي بهره مي برند. در حاليکه در زمان غيبت او، چنين بهره اي که اشاره شد فقط توسط دوست و وليّ او حاصل مي شود نه دشمن و بد خواه او.



[ صفحه 110]



و در حال ظهور و گسترش قدرت او، همچنين منافع و بهره هاي فراوان براي اولياء و دوستان آن حضرت و غير آنان از بقيه مردم وجود دارد. زيرا او کيان امّت را حمايت مي کند و مرزهايشان را محکم مي دارد و راههايشان را ايمن مي سازد و آنان بر تجارت کردن و کسب هاي گوناگون و بدست آوردن غنايم قدرت مي يابند و او از ستم ديگران بر آنان جلوگيري مي کند، و در نتيجه اموالشان زياد مي شود و رزق و روزيشان به آساني فراهم مي آيد و در آمد کسبشان چند برابر مي شود.تازه اينها بهره هايي دنيايي هستند که اگر در غيبت آن حضرت از دست رفت، بازهم لازم نمي آيد که تکليف مردم ساقط شود. و بهره هاي آخرتي و ديني که در هر حال ملازم با امامت است طبق آنچه بيان کرديم با فرض غيبت ثابت هستند، لذا بخاطر آنها هم لازم نمي آيد که تکليف ساقط باشد.و اگر بگوييم ـ اگر چه واجب نيست ـ که بهره بردن شيعيان از امام بر طبق قاعده لطف در اينکه به انجام واجب ترغيب شده و از انجام محرّمات باز گرفته شوند ـ که ثابت بودن آن را در زمان غيبت بيان کرديم ـ در حال ظهور کلّي امام و گسترش قدرت وحکومت ايشان نسبت به همه مردم، با قوّت بيشتري صورت مي گيرد، اين گفته ممکن و جايز است زيرا:پديد آمدن و عارض شدن امري مانند غيبت که ـ با فرض ثبوت اصل قاعده لطف ـ قوّت و شدّت تأثير آن را از بين مي برد، از اصل بهره بردن از او بگونه اي که او لطف در آن بشمار مي آيد، جلوگيري نمي کند و موجب سقوط تکليف نمي شود.


پاورقي

[1] يعني اين مطلب اقتضا مي کند که هيچ فرقي بين دو حالت غيبت و ظهور امام (عليه السلام) براي انجام نقش الهي او وجود نداشته باشد. در حاليکه باطل و بي اساس بودن اين امر واضح است زيرا اختلاف آشکاري بين غيبت و ظهور وجود دارد. و از طرفي اگر فرقي بين اين دو حالت وجود نداشته باشد همه مباحث گذشته درباره غيبت و انگيزه و مصالح آن بيهوده و باطل خواهد بود.