امکان تعيين جانشين
[ صفحه 106]
امّا آن قسمت از سؤال گذشته که: امام اگر ظاهر و شناخته شده مي بود و از دياري غايب مي شد، حتماً قبل از رفتن و غيبت از ديار، کسي را که چون خودش باعث خوف گناهکاران مي شد به جانشيني خود بر مي گزيد.
پس ثابت شد که در حال غيبت، همين مقدار که احتمال و امکان نزديک بودن منزلگاه آن حضرت به ما و معاشر بودن با ما وجود داشته باشد، کافي است که ترس از او در وجود ما پيدا شود و هراس از گناه و نافرماني او کامل گردد.
لکن ما از اين حکم تنزّل کرده و مي گوييم:
چه کسي، قائلين به غيبت امام زمان (عليه السلام) را از مثل چنين ادّعايي منع مي کند که بگوييم:
همانا امام (عليه السلام) در اطراف زمين از هيچ شهر و بلدي دور نمي ماند، مگر بعد از اينکه برخي از اصحاب و ياوران خود را به عنوان جانشين در هرکجا تعيين مي کند. لذا بناچار بايد براي او ياوران و اصحابي در هريک از شهرها و سرزمينهاي دور از او باشند که در مراعات آنچه بر شيعيان
[ صفحه 107]
مي گذرد جانشين و قائم مقام آن حضرت بشمار روند پس اگر بدست شيعه اي کاري انجام شد که موجب جبران و حفظ از انحراف و مقتضي تأديب و تنبيه او باشد، همين جانشين آن را بر عهده گيرد چنانکه اگر امام مي بود، خود بر عهده مي گرفت.
اگر گفته شود:
اين جانشين چگونه مورد اطاعت قرار مي گيرد؟ و از کجا و چگونه اين شيعه و دوست خطاکار که اين جانشين، اراده تأديب او را دارد بفهمد که او خليفه و جانشين امام (عليه السلام) است؟
گوييم: به معجزه اي که خداوند تعالي به دست او آشکار مي سازد. زيرا معجزات بر طبق مذهب ما حتي بدست انسانهاي درستکار هم ظاهر مي شود تا چه برسد به کسي که امام او را جانشين خود ساخته وقائم مقام خود قرار داده است.
اگر گفته شود: جانشين امام (عليه السلام) با فرض دوري امام (عليه السلام) تنها در صورتي موجب آن ترس از مخالفت مي شود که او را بخوبي بشناسيم و تشخيص بدهيم.
در جواب گفته مي شود: در اين باب آنچه که به ميزان کفايت بود بيان شد.
و ما اگر قطع و يقين به وجودامام در اين زمان، و مراعات امور ما توسط ايشان داريم، حالِ او نسبت به ما دوگونه است وگونه سومي وجود ندارد:
[ صفحه 108]
يا با ما در يک شهر و بلد است که در اين صورت خودش امور ما را مورد مراعات قرار مي دهد و نيازي به غير ندارد. يا دور از ماست که در اين صورت با فرض حکيم بودن ايشان ممکن نيست از ما دور شود مگر بعد از اينکه کسي را به جانشيني خود تعيين کند و او را بعنوان قائم مقام خود در آن شهر بگذارد، همانطور که اگر ظاهر مي بود و تشخيص داده مي شد، بايد چنين مي کرد و اين نکته اي است که شبهه اي پس از آن نمي ماند.