امام غايب و بيان احکام
[ صفحه 72]
اگر گفته شود: فرض کنيد که نقل کنندگان روايات بعضي از امور مهم دين را پوشيده داشتند و نياز به بيان امام پيدا شد و حق مطلب هم جز از جهت او فهميده نشد. از آن طرف ترس او از کشته شدن به دست دشمنان ادامه داشت. چه بايد کرد؟ تکليف چيست؟
شما در جواب سه راه بيشتر نداريد:
يا بايد بگوييد: او ظهور مي کند اگرچه ترس از قتل در کار باشد. در اينصورت لازم مي آيد که ترس از قتل نتواند جايز کننده غيبت قرار گيرد ودر همه حالات بايد ظهور کند.
يا اينکه بگوييد: ظهور نمي کند و تکليف در آن چيزي که از امّت پوشيده داشته شده، ساقط است که در اين صورت از اجماع خارج شده ايد. چون اجماع منعقد شده بر اينکه:
«هرچيزي که پيامبر (صلي الله عليه وآله) آن را تشريع کرده و بيان فرموده است تا قيام قيامت بر امت، لازم خواهد بود».
يا اينکه بگوييد: ظاهر نمي شود ولي تکليف هم ساقط نخواهد بود که در اين صورت تصريح به تکليف مالايطاق کرده ايد (يعني امر غير ممکني
[ صفحه 73]
را که مکلفين توان انجامش را ندارند، مورد تکليف فرض کرده ايد) وآگاهي به چيزي را که راهي به سوي آن نيست، بر مکلفين واجب گردانيده ايد.
گوييم: ما قبلا از اين سؤال، جواب داده ايم و تفريعات و شاخه هاي آن را هم تا آنجا که ممکن بوده است در کتاب «الشافي» خود ذکر کرده ايم. [1] .
آن جواب بطور کلي عبارتست از اينکه: اگر خداي تعالي بداند که نقل روايت در باره بعضي از واجبات شريعت منقطع خواهد گرديد ـ در حاليکه در آن زمان، تقيه امام ادامه دارد و ترس از دشمنان نيز باقي است ـ يقيناً در چنين صورتي آن تکليف را از کساني که راهي بسوي بدست آوردن آن ندارند، ساقط خواهد فرمود.
و اگر به وسيله اجماعي که شبهه پذير نيست دانستيم که تکليف دين الهي، هميشگي و تا قيامت بر تمام امت ثابت است، نتيجه اين علم براي ما اين است که اگر بر حسب اتفاق، نقل برخي از امور شريعت منقطع گرديد، اين انقطاعِ نقل، فقط در وقتي است که امام (عليه السلام) قدرت بر ظهور وآشکار شدن و آگاه ساختن مردم و انذار ايشان دارد.
پاورقي
[1] «الشافي في الامامة»، جلد 1، صفحه 144 تا 148.