غيبت امام و هدايت به حق
[ صفحه 70]
اگر گفته شود:
با فرض غيبت امام چه راهي براي رسيدن به حق وجود دارد؟
اگر بگوييد: راهي بسوي حق وجود ندارد در اين صورت مردم را در سرگرداني و گمراهي و شک و ترديد در بقيه امورشان قرار داده ايد.
و اگر بگوييد: به وسيله دلايل حق و نشانه هاي آن، به حق مي توان رسيد (در جوابتان گفته مي شود: خود اين تصريحي است به اينکه با وجود اين دلايل و نشانه ها، ديگر نيازي به امام نيست) و بايد به حق رجوع کرد.
در جواب از اين اشکال و تفاصيل آن گوييم:
حق بر دو قسم است: عقلي و سمعي.
حق عقلي به وسيله دلايل و برهانهايش بدست مي آيد و با نظر کردن ودقت و تأمّل در آن، درک مي شود.
اما حق سمعي (اقوالي از پيامبر (صلي الله عليه وآله) و تصريحاتي از ناحيه ايشان وامامان از نسل ايشان (عليهم السلام) بعنوان دلايل ونشانه هايي براي شناخت آن قرار داده شده) و همه موارد آن را بيان کرده و توضيح داده اند و هيچ موردي را بدون دليل وا نگذاشته اند.
[ صفحه 71]
با اينهمه، اگرچه مسأله حق و اقسام آن همانطور است که ما گفتيم، لکن نياز به امام امري ثابت و لازم است بخاطر اينکه دليل نياز مستمر وهميشگي انسانها به او ـ در هرزمان و به هرشکلي که باشد ـ عبارت از اينست که: امام (عليه السلام) لطفي در حق ماست که در انجام واجبات و دوري گزيدن از بديها تأثير دارد و اين امر، بگونه اي است که هيچ چيز ديگري ما را مستغني از آن نمي سازد و هيچ چيزي در اين جايگاه، جايگزين او نتواند بود.
و اما نياز به او در امور مرتبط با حق سمعي و اقوال شرعي، باز هم ظاهر و آشکار است. زيرا نقل روايت، اگرچه از طرف حضرت رسول (صلي الله عليه وآله) و پدران بزرگوار حضرت مهدي (عليه السلام) در باره تمام امورِ مورد نياز دين، وارد شده است با اينهمه ممکن است نقل کنندگان روايت به دليلي يا از روي تعمّد يا از روي اشتباه، دست از نقل بکشند و بدينوسيله نقل منقطع بشود، يا در بين کساني که نقل آنها حجيّت ندارد باقي بماند. در اينصوت نياز به امام (عليه السلام) خواهد بود تا آن را کشف کند وتوضيح بدهد و مورد تقصير را بيان فرمايد.
پس ظاهر شد که: نياز به امام (عليه السلام) در هر حالي ثابت است اگرچه رسيدن به حق از طريق دلائل و ادله آن نيز ممکن باشد.