بازگشت

فرق بين غيبت و عدم وجود






[ صفحه 62]



اگر گفته شود: چه فرقي هست بين اينکه موجود باشد لکن در پس پرده غيبت قرار گيرد، بطوريکه دست هيچکس به او نرسد و هيچ انساني از او بهره اي نگيرد، و بين اينکه اصلا موجود نباشد؟

به عبارت ديگر آيا ممکن نيست خداوند او را همچنان معدوم نگهدارد، تا زمانيکه دانست که رعيّت توانايي پذيرش او را دارد و گردنگزار فرمانش خواهد بود موجودش گرداند؟ همچنانکه ممکن است که بنا به گفته شما او را در پس پرده غيبت نگه دارد تا وقتي که علم به تمکين و پذيرش مردم نسبت به او پيدا کرد، ظاهرش سازد.

بنابراين همانطور که پنهان بودن و غيبت مي تواند سببش، ترس ستمکاران باشد، چرا همين ترس نتواند سبب براي معدوم کردن امام باشد؟

قبل از پاسخ به اين سؤال بايد گفت: اينکه در زمان غيبت، هيچکس به امام (عليه السلام) دسترسي ندارد و با او ملاقات نمي کند، معلوم و قطعي نيست، زيرا خود اين امر بر ما پوشيده است ومورد شک قرار دارد و جايز و ممکن بشمار مي رود.

بعد از ذکر اين نکته، فرق بين وجود او در حال غيبت و معدوم ساختن او



[ صفحه 63]



توسط خداوند تعالي واضح و روشن است. غيبتي که بخاطر تقيّه و ترس ضرر از دشمنان صورت گرفته، و بگونه اي است که امام (عليهما السلام) در هرزمان انتظار قدرت يافتن بر ظهور، و بر طرف شدن اسباب خوف و خطر از ناحيه مردم را دارد تا بتواند ظاهر شود و آنچه را که از امور آنان به او واگذار شده است انجام دهد.

روشن بودن فرق بين چنين غيبتي با عدم وجود او از اين جهت است که او اگر معدوم مي بود، هرمقدار از مصلحتها را که مردم از دست مي دادند وهرچه از هدايتها و کمالات آنان که از بين مي رفت و هراندازه از الطاف ومنفعت هاي او محروم مي ماندند همگي به خداي تعالي نسبت داده مي شد و در ممنوع و محروم ماندن مردم از اين همه خيرات، هيچ اعتراضي بربندگان وارد نبود و هيچ سرزنش و نکوهشي بر آنان روا نبود.

در حاليکه اگر موجود باشد و بخاطر ايجاد خوف و خطر از ناحيه مردم، به غيبت و نهانزيستي گرفتار آمده باشد، هرچه از اين مصالح از بين برود وهرچه بهره ها و منافع حضور او از مردم سلب شود، همگي به خود مردم نسبت داده مي شود و هم آنان هستند که مورد ملامت ومؤاخذه قرار مي گيرند.

از طرفي ممکن نيست، ايجاد ترس و خوف از طرف ستمگران سبب وعلت براي معدوم ساختن امام (عليه السلام) قرار گيرد زيرا واقعيت در بين بندگان اينست که گاهي بعضي از آنان، بعضي ديگر را به کارها يا واکنش هايي وادار مي کنند. و معني ندارد براي جلوگيري از اين واقعيت، طرف ديگر معدوم گردد.