بازگشت

فرق بين اختفاء پيامبر و غيبت امام






[ صفحه 57]



اگر گفته شود: پيامبر (صلي الله عليه وآله) از امت خويش مخفي نشد مگر بعد از انجام دادن همه اموري که بر عهده او واجب بود، و در زمان مخفي بودن هم کسي به او نيازي پيدا نکرد، در حاليکه سخن شما در باره امام بر خلاف اين است.

از جهت ديگر نيز استتار و مخفي ماندن پيامبر (صلي الله عليه وآله) زياد طولاني نگشت و مدت زيادي طول نکشيد، در حاليکه پنهان ماندن امام شما زمانهايي طولاني بر آن گذشته و قرنهاي متمادي بر آن سپري شده است.

گوييم: مطلب چنانکه شما گفتيد نيست. زيرا پيامبر (صلي الله عليه وآله) قبل از هجرت و در زماني که در مکّه بود در شعب ابي طالب و در غار پنهان گشت، در حاليکه تمام شريعت را هنوز به انجام نرسانيده بود، چون اکثر احکام وبخش اعظم قرآن کريم در مدينه نازل شد. پس چگونه ادعا مي کنيد که مخفي شدن حضرت پس از تکميل و به پايان رساندن اداي رسالت بود؟

تازه اگر امر بنا بر آنچه که شما مي پنداريد کامل شدن انجام رسالت قبل از استتار و مخفي شدن باشد، باز هم اين مطلب نمي تواند نياز مردم را به تدبير و سياست او و امر و نهي او در بين امّت نفي کند.



[ صفحه 58]



و کيست آنکس که بگويد: بعد از اداي رسالت و بيان کامل شرع ديگر هيچ احتياجي به وجود پيامبر (صلي الله عليه وآله) نيست و هيچ نيازي به تدبير و انديشه او در بين امّت وجود ندارد.

کيست جز انسان معاند و زورگو که بتواند چنين ادّعاي باطلي کند؟

حال اگر مخفي گشتن پيامبر (صلي الله عليه وآله) ـ با فرض نياز مردم به او ـ به خاطر خوف از ستمگران و دشمنان، جايز و ممکن باشد، و پيامدهاي اين امر هم بر عهده کساني قرار گيرد که او را در حالت ترس قرار داده و ناچار از غيبت وپنهان شدن ساخته اند، ديگر سرزنشي بر او نيست و همه ملامتها وسرزنشها متوجّه کساني مي شود که او را مجبور به اختفاء و استتار کرده وناچار از غيبت و نهان شدن ساخته اند، و سخن در باره غيبت امام زمان (عليه السلام) چنين است.