پنهان شدن از ديد ستمگران
[ صفحه 55]
امّا سبب غيبت عبارتست از اينکه:
ستمکاران آن حضرت (عليه السلام) را مي ترسانند و دست او را نسبت به تصرّف در چيزهايي که خداوند براي او حق تدبير و تصرّف قرار داده است باز مي دارند.
زيرا بهرهوري از امام فقط در زماني است که داراي تمکين و تمکّن باشد، و مورد اطاعت قرار گيرد، و بين او و اهدافي که دارد مانع و رادعي نباشد، تا بتواند جنايتکاران را سرجاي شان نشاند، و با طغيانگران جنگ کند، و حدود الهي را اقامه کند، و مرزها را محکم گرداند، و حق مظلوم را از ظالم باز ستاند، و هيچکدام از اينها تمام نمي شود مگر با تمکّن و قدرت داشتن او.
پس اگر بين او و بين اين خواسته هايش مانع و حايلي پيدا شود، لزوم قيام به لوازم امامت و پيشوايي از او ساقط مي گردد و اگر بر جان خويش ترسيد، غيبتِ او واجب مي شود و پنهان شدنش لزوم پيدا مي کند.
و چه کسي است که چنين شخصي را که از دشمنان پر از کينه و عداوت
[ صفحه 56]
خويش، ترسان است بتواند مجبور کند که بر ايشان ظاهر شود و در بين شان آشکار گردد؟
در حاليکه دوري جستن از ضررها برهرکسي عقلا و شرعاً واجب است.
و اين خود پيامبر (صلي الله عليه وآله) بود که يکبار در شعب ابي طالب (عليه السلام) پنهان گشت و بار ديگر در غار مخفي شد. و مي دانيم که هيچ وجهي براي چنين استتار و پنهان شدني نبود مگر ترس آنحضرت از ضررها و آسيب هايي که ايشان را تهديد مي کرد، و در صورت دسترسي دشمن، به ايشان وارد مي گشت.