حکمت غيبت و جهل به آن
[ صفحه 40]
سپس به کسي که در باب «غيبت» با ما مخالفت دارد گفته مي شود: آيا اينکه غيبت در اثر اقتضاي سببي صحيح و با انگيزه حکمتي خاص، پيش آمده باشد، از نظر شما ممکن است يا ممکن نيست؟
اگر گفت: من آن را ممکن مي شمارم.
گفته مي شود: اگر آن را ممکن مي شماري پس چگونه وجود غيبت را دليل بر عدم وجود امام زمان گرفتي؟ با اينکه ممکن است سببي براي غيبت او در کار باشد که هيچ منافاتي با وجود امام ندارد و تو به اين امکان عقيده داري.
آيا اين منطق همانند منطق کسي نيست که دردمندي کودکان صغير را بهانه اي براي نفي حکمت خداي تعالي که آفريننده هر چيز است مي شمارد؟ در حاليکه بر حسب عقيده خود او ممکن است سببي و وجهي صحيح براي دردمندي آنان باشد که هيچ منافاتي هم با حکمت خداوند ندارد.
و آيا با منطق کسي مطابقت ندارد که به ظاهر آيات متشابه قرآن استناد کرده و خدا را شبيه اجسام مادي و خلق کننده فعل بندگان
[ صفحه 41]
مي پندارد؟ در حاليکه بر طبق عقيده خود او ممکن است اين آيات داراي وجوه و تأويلات درستي باشند که هيچ منافاتي با عدالت و توحيد و نفي تشبيه در باره خدا ندارد.
اما اگر گفت: قبول ندارم که براي غيبت سببي و علّتي صحيح و موافق با حکمت الهي وجود داشته باشد، و چگونه معتقد به چنين امري باشم در حاليکه خود غيبت را دليل بر نفي امام غايب مورد ادّعاي شما مي دانم؟
گوييم: اين جمود و تحجّري شديد است در باره چيزي که امکان احاطه علمي به آن وجود ندارد و بر امثال آن علم قطعي حاصل نمي شود.
تو از کجا گفتي: که ممکن نيست براي غيبت سببي صحيح که اقتضاي آن را داشته باشد موجود باشد؟!
و کيست آنکس که احاطه علمي همه جانبه به همه اسباب و اغراض داشته باشد تا وقتي مجموعه آن اسباب و انگيزه ها را منتفي ديد حکم قطعي به انتفاي غيبت کند؟!
و چه فرقي است بين تو و بين کسيکه مي گويد: ممکن نيست که آيات متشابه داراي وجوه صحيحي باشند که مطابقت با دلايل عقلي داشته باشد بلکه بايد همانطور که اقتضاي ظاهر آن آيات است مورد قبول قرار گيرد؟!
اگر گفتي:
فرق بين من و بين آنکه ذکر کرديد در اين است که من مي توانم وجوه اين آيات متشابه و معاني صحيح آن را ذکر کنم در حاليکه شما از ذکر
[ صفحه 42]
کردن سبب درستي براي غيبت ناتوان هستيد.
گوييم: اين تعارض را در مقابله با کسي آورديم که عقيده دارد: که به علم تفصيلي و يقين قطعي نسبت به وجوه آيات متشابه در قرآن نيازي نداريم و اگر کسي به ذکر اين وجوه پرداخت از باب فضل و زيادتي داو طلبانه است. و همين مقدار که علم به حکمت خداوند تعالي که قديم است داشته باشيم و بدانيم که ممکن نيست از خودش بخلاف واقع خبر دهد، کفايت مي کند.
و معارضه بر اين گونه نظر، گاهي معارضه اي لازم و مستقر است.