بازگشت

علت غيبت و جهل به آن






[ صفحه 37]



اما سخن از چرايي غيبت و سبب آن و وجهي که غيبت را به وسيله آن مي توان نيکو شمرد، بعد از بيان اصولي که ذکر شد روشن مي باشد.

زيرا هنگامي که به آن روشي که دو اصلِ عقلي مذکور به آن انجاميدند، دانستيم که همانا امام در اين عصر فقط حضرت حجة بن الحسن (عليهما السلام) است و نه جز او. و نيز دانستيم که غايب از ديد مردم است و نمي توانيم او را با چشم ببينيم.

مي توانيم نتيجه بگيريم که او ـ با فرض عصمت و با در نظر گرفتن اينکه تکليف امامت و رهبري در او متعيّن گرديده و بر عهده او واجب گرديده است ـ غايب نشده است مگر بخاطر سببي که اقتضاي چنين غيبتي را داشته و مصلحتي که انگيزه اين پنهان بودن را ايجاد کرده و ضرورتي که او را به اينگونه نهانزيستي وادار کرده است ـ اگرچه اين وجه وسبب براي ما به شکل مشخص و جزئي و با تفصيلات آن معلوم نباشد ـ زيرا اينگونه تشخيص و تجزيه و تفصيل، چيزي نيست که علم و آگاهي قطعي به آن لازم باشد.

سخن در باره غيبت و وجه مشخص و سببِ تفصيلي آن از حيث



[ صفحه 38]



امکان و عدم امکان يا لزوم و عدم لزوم، مانند آگاهي يافتن به مراد و منظور خداوند تعالي از آيات متشابه در قرآن کريم است که ظاهر آنها به خلاف چيزي است که عقل درک مي کند مثلا از ظاهر آنها جبر يا تشبيه و غير آن فهميده مي شود که مخالف با نتايج عقلي علم کلام است.

پس همچنانکه ما و مخالفين ما علم قطعي و آگاهي تفصيلي به وجوه اين آيات و تأويل و توجيه آنها را لازم نمي دانيم بلکه همه ما قائل هستيم به اينکه: وقتي ما به حکيم بودن خداوند تعالي علم داريم و مي دانيم که ممکن نيست بخلاف آن صفات و ويژگيهايي که دارد خبري بدهد بطور کلي درک مي کنيم که براي همه اين آيات وجوه صحيح و تأويلات درستي بر خلاف ظاهرشان وجود دارد که مطابقت با نتايج دلايل عقلي دارد اگرچه ما به شکل تفصيلي نتوانيم به آن وجوه و تأويلات، علم پيدا کنيم. زيرا نيازي به آن نداريم و همين مقدار که علم اجمالي داريم که مراد از اين آيات خلاف معناي ظاهري آنهاست و هرکدام تأويل و وجهي مطابق با عقل دارد براي ما کفايت مي کند.

به همين ترتيب مي توان گفت که ما علم دقيق و تفصيلي به سبب غيبت و وجه عدم ظهور حضرت را لازم نداريم و چنين علمي برايمان ضرورت ندارد. بلکه همان علم اجمالي که ذکر شد در اين باره کفايت مي کند. حال اگر خود را به زحمت انداختيم و عليرغم عدم لزومش در آن تحقيق و تدقيق کرده و وجوهي را ذکر کرديم، از فضلِ ما محسوب مي گردد.



[ صفحه 39]



چنانکه اگر در باب ذکر وجوه آيات متشابه و اهدافي که در آن هست، به گونه متعيّن و مشخّص بحث کرديم، نوعي فضل و زيادت، از جماعتِ تحقيق کننده ما بشمار مي آيد.