اصل لزوم امامت
[ صفحه 29]
اما آنچه که بر لزوم امامت در هرزماني دلالت مي کند مبني بر ضرورت است و از ضروريات عقلي بوده و در انديشه هاي صحيح و عقلهاي درست، جايگاهي ويژه دارد. زيرا مي دانيم ـ دانستني که شک بردار و شبهه پذير نيست ـ که وجود رئيس و سرپرستي که مورد اطاعت باشد و هيبت مديريت داشته باشد، بعنوان تدبير کننده و اداره کننده هر مرکز موجب بازداشتنِ بيشتر از امور ناپسند و موجب جذب بيشتر به کارهاي نيکو خواهد بود و اينکه هرج و مرج و نابساماني در امور مردم و حق کشي و تجاوز بين آنان، يا به وجود اينگونه رئيسي به کلي از بين مي رود يا حد اقل کاهش ميپذيرد.
و از آنطرف در صورت واگذاشتگي و نبود رؤساء و عدم وجود سرپرستان و بزرگتران، مردم پي در پي به قبيح و کار ناشايست روي مي آورند و اوضاعشان به فساد و تباهي کشيده مي شود و نظام امورشان از هم مي گسلد.
و اين بيان آشکارتر و مشهورتر از آن است که خود دليل بخواهد بلکه به اشاره اي مي توان کفايت کرد. با اينهمه هر پرسشي که در باره اين دليل وجود داشت بطور کامل در کتاب شافي جمع آوري کرده و جواب گفته ايم که در صورت نياز ميتواند مورد مراجعه قرار گيرد. [1] .
پاورقي
[1] مشروح بحث «وجوب امامت» در کتاب الشافي في الامامة جلد 1 صفحه 47 تا 70 و صفحه 137 تا 192 و نيز در لا بلاي مباحث ديگر اين کتاب وارد شده است.