بازگشت

امامت و عصمت دو اصل مبنايي براي غيبت






[ صفحه 27]



بيان اين نکته اينکه: عقل بر وجوب امامت دلالت دارد، و حکم مي کند به اينکه هرزماني ـ که در آن مکلّف هايي مورد تکليف قرار مي گيرند که انجام کار ناشايسته و شايسته و اطاعت و معصيت هردو از آنان ممکن است ـ نمي تواند خالي از امام باشد، وخالي بودن آن زمان از امام، نوعي اخلال در قادر ساختن و قادر بودنِ آنها بر انجام تکاليف و نوعي ضربه بر حکم عقل نسبت به نيکو بودن مکلّف ساختن آنهاست.

در مرحله بعدي عقل دلالت مي کند بر اينکه آن امام بايد از خطا و لغزش مصون و معصوم باشد و گمان انجام هيچ کار ناپسندي در حق او نرود.

بعد از ثبوت اين دو اصل ديگر چيزي نمي ماند مگر اينکه تحقق عنوان امامت در همان کساني که شيعه اماميه آنان را امام مي شمارند، ثابت شود که اماميه معتقد است که آن عنوان و صفتي که عقل بر وجوب و ضرورت آن دلالت داشت، جز در شخص او وجود ندارد، و هر کسي جز او ـ از آنها که ديگران بر ايشان ادعاي امامت دارند ـ فاقد آن مي باشد. بدينترتيب است که غيبت سمت و سويي غير قابل شبهه مي يابد.



[ صفحه 28]



و اين راه، روشنترين راهي است که در اثباتِ امامتِ صاحبَ الزمان حضرت مهدي (عليه السلام) مورد اعتماد قرار گرفته و نيز دور از شبهه ترين وبي اشکال ترين طريقه براي اثبات آنست.

از ديگر سو اگر قرار باشد در اثبات غيبت بر روايات اعتماد شود، اگر چه در بين شيعه بسيار ظاهر و واضح است و تواتر آن آشکار، و ورود آن از هرطريق و سندي، معلوم است با اينهمه امکان دفع آنها و شبهه وارد کردن بر آنها وجود دارد. که در نتيجه، در حل آن اشکالات و شبهات، به شکلهاي مختلف بايد خود را به رنج و تکلّف وا داشت.

در حاليکه طريقه و راهي را که ما توضيح داديم دور از شبهات و نزديک به فهم همگان است.

حال مي ماند که چگونه بر درستي آن دو اصل که ذکر کرديم دليل اقامه کنيم.