بازگشت

مهارت در دشمن شناسي


ساده انگاري است که فکر کني اگر آهسته بروي و آهسته بيايي کسي به تو کاري ندارد. دهها چشم يکسره تو را مي پايند تا از يک لحظه غفلتت استفاده کنند و اگر بي خيال آنها شوي آنچنان تو را فريب مي دهند که نفهمي چه بر سرت آمده است.

حواست باشد، در عصر غيبت، دشمنان داخلي و خارجي هزار جور کلک و حقه سوار مي کنند تا سرمايه هاي مادي و معنوي تو را بگيرند و اگر در تدبير از آنها کم بياوري و يا در مقابلشان کوتاه بيايي، همه چيزت را باخته اي.

بايد دشمن را شناخت و متوجه او بود و اگر لازم شد - که مي شود - در برابر توطئه هايش ايستاد و مقاومت کرد.

دشمن، گاهي جسورانه پيش مي آيد، گاهي با احتياط، گاهي رودررو مي ايستد، گاهي پشت سر، گاهي لباس سياست تن مي کند، گاه فرهنگ و ادب و هنر. گاهي با شمشير مي جنگد، گاهي با قلم. دشمن فيلم مي سازد، کتاب مي نويسد، دلسوزي مي کند، همدردي مي نمايد و تا دلت بخواهد ادعا دارد براي همه چيز. دشمن گاهي در دل و درون تو خانه مي کند و مي شود نفس اماره، گاهي از تو فرسنگها فاصله دارد و مي شود شيطان بزرگ. به هر حال بايد او را شناخت و با همه توان با او مبارزه کرد.