بازگشت

پيروزي نهايي حق بر باطل


رسول هاديان شيرازي

«و قل جاءالحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا» [1] .

و بگو حق فرا رسيد و باطل مضمحل و نابود شد و باطل نابود شدني است.

يکي از آرزوهاي ديرين بشر، برچيده شدن بساط ظلم و بيدادگري ازجامعه وحکمفرمايي صلح و آرامش واجراي عدالت درسراسرجهان است.

اين انديشه هماهنگ با سرشت انسان است. به همين جهت، هرگاه براي گروهي از ملتها زمينه قيام فراهم شده، به مبارزه با حکومت ظلم و جور پرداخته اند، و بسياري از اين مبارزه ها نتيجه اش پيروزي اهل حق بوده است. اما اولا اين پيروزيها در گوشه اي از جهان اتفاق افتاده است نه در سراسر جهان؛ و ثانيا ممکن است همين گروه حاکم نيز بتدريج از اهداف خود دور شوند و دوباره طاغوتي ديگر بر مردم مسلط شود.

بنابراين در طول تاريخ مردم در تحت سيطره زورمداراني بوده اند که بناي حکومت آنها بر پايه ظلم و فساد و ناامني پايه ريزي شده است؛ و به بيان قرآن از قول ملکه سبا:

«ان الملوک اذا دخلوا قرية افسدوها و جعلوا اعزة اهلها اذلة و کذلک يفعلون » [2] .

پادشاهان هنگامي که وارد منطقه آبادي شوند،آن را به فساد مي کشند وعزيزان آن راذليل مي کنند؛ کار آنها هميشه همين گونه است.

در بسياري از آيات، قرآن کريم با قاطعيت تمام نويد تحقق پيروزي نهايي و فرا رسيدن روزي را مي دهد که حق در سرتاسر جهان حکمفرما مي شود و بساط حکومت باطل برچيده مي شود و صالحان وارث زمين مي شوند. در روايات زيادي نيز که از فريقين نقل شده، اين پيروزي نهايي مربوط به قيام مهدي، عجل الله تعالي فرجه الشريف، است.

در بحث هاي گذشته بعضي از اين آيات و روايات بررسي شد. اينک به بررسي آيه اي که در صدر کلام ذکر شد، مي پردازيم.

اين آيه شريفه نويد قطعي آمدن حق واضمحلال و هلاکت باطل رامي دهد. [3] خداوندبراي روشن کردن چگونگي تحقق اين وعده، باطل را به کفهايي تشبيه مي کند که بر روي آب غوطه ورند و از بين مي روند و حق را به آبي تشبيه مي کند که سودمند است و در زمين باقي مي ماند و يا فلزاتي که به وسيله آتش ذوب مي شوند تا از آنها زينت آلات و يا وسايل زندگي بسازند؛ آنها نيز کفهايي همانند کفهاي آب دارند. [4] .

تشبيهي که خداوند ذکر کرده است، براي فهم اينکه چرا حق ماندني و باطل از بين رفتني است ما را کفايت مي کند. حق همچون آب و فلزاتي است که واقعيت دارد و باقي مي ماند و باطل همچون کفهاي روي آب است که محکوم به هلاکت است. حق همچون آب و فلزات است که مفيد، سودمند و باثبات است و باطل همچون کفهايي است که گرچه پر سر و صداست اما توخالي، بي ريشه، بي فايده و بالاخره نابودشدني است. چون حق ريشه دار و باطل بي ريشه است. همان طوري که آب و فلزات موجب نابودي کفها مي شوند، در جريان حق و باطل نيز حق است که به باطل چيره مي شود و باطل را از بين مي برد. همچنان که خداوند مي فرمايد:

«... بل نقذف بالحق علي الباطل فيدمغه فاذا هو زاهق » [5] .

... بلکه ما حق را بر سر باطل مي کوبيم تا آن را هلاک سازد؛ پس در اين هنگام باطل نابود مي شود.

در آيه مورد بحث نيز خداوند خبر از آمدن حق و نابودي باطل مي دهد، با توجه به مطالبي که بيان شد روشن مي شود که چون حق توام با واقعيت، صدق، درستي، داراي عمق و ريشه، هماهنگ با قوانين خلقت، باثبات، سودمند و از جانب خدا و تاييدات اوست، باقي مي ماند و چون باطل امري موهوم،ساختگي،بي ريشه، ميان تهي، بي فايده، ناهماهنگ با آفرينش، بي ثبات و از جانب شيطان است، از بين رفتني است.

نکته قابل توجه در اين آيه و امثال آن اين است که در اينجا سخن از سيطره حق بر باطل نيست؛ بلکه سخن از ظهور مطلق حق و نابودي کامل باطل است. باطل ممکن است مدت کوتاهي جلوه گري کند، اما بالاخره عمر او کوتاه است و خاموش مي شود.

حق همانند درخت ريشه دار و پرباري است که طوفانها و تندبادهاي سهمگين هم نمي تواند او را از جا برکند و باطل همانند درخت بي ريشه اي است که از زمين کنده شده و هيچ رشد و نمو و ثمره اي ندارد و از ثبات و قرار محروم است.


پاورقي

[1] سوره اسراء (17)، آيه 81.

[2] سوره نمل (27)، آيه 34.

[3] چون هرگاه بخواهند خبر قطعي از وقوع عملي بدهند با فعل ماضي مي آورند.

[4] با استفاده از سوره رعد (13)، آيه 17.

[5] سوره انبياء (21)، آيه 18.