بازگشت

قائم آل محمد


دبليو. مادلانگ‌- مترجم: بهروز جندقي‌

قائم آل محمد در اصطلاح شيعه، معمولاً به مهدي اشاره دارد. واژه قائم، قيام کننده در محافل شيعه حداقل از اوائل قرن دوم هجري: هشتم ميلا‌دي به بعد براي اشاره به فردي از خاندان پيامبر به کار رفته که انتظار مي‌رودکه در برابر رژيم‌هاي نامشروع قيام کند و عدل را بر روي زمين احيا نمايد. ظاهراً اين واژه در مقابل قاعد يا اعضاي نشسته خاندان است که از کشيده شدن به کارهاي مخاطره آميز شورش نظامي اجتناب مي‌کردند. [1] از اين‌رو، اين واژه اغلب به صورت قائم بالسيف تعبير شده؛ يعني کسي که با شمشير قيام خواهد کرد. هم‌چنين اغلب به صورت قائم بأمر الله نيز تعبير مي‌شود که به معني کسي است که به امر خداوند جامه عمل خواهد پوشاند. با اين مفهوم اخير، واژهِ مذکور را در مورد هر امامي مي‌توان به کار برد. به همين جهت برخي احاديث اماميه تأکيد مي‌کنند که هر امامي قائم زمان خويش است (قائم اهل زمانه). اما اين واژه در مفهوم خاص خود به مهديِ مرتبط با معاد مربوط مي‌شود که به همين جهت گاه او را قائم الزمان و بطور رايج‌تر، صاحب الزمان يعني فرمانرواي عصر (نهايي) مي‌نامند. فرقه‌هاي مختلف و نخستين شيعه منتظر بودند که آخرين امام مورد قبول آن‌ها، که معمولاً رحلت او را نفي مي‌کردند، در نقش قائم بازگردد. فرقه‌هاي اماميه و اسماعيليه به طور وسيعي واژهِ قائم را به جاي مهدي به کار برده‌اند.

در ميان اماميه، که امامان آن‌ها، به ويژه از [امام] جعفر صادق به بعد، به عنوان يک اصل از درگير شدن در فعاليت‌هاي انقلابي خودداري مي‌کردند، روايات متعددي در رابطه با قيام امام قائم منتظَر، نشانه‌هاي (علامات) ظهور او، و اعمال و رفتار او نقل شده است. پس از رحلت امام يازدهم، امام دوازدهم يعني امام غايب به عنوان قائم شناخته شد که با ظهور خود پيش‌بيني‌هاي مربوط به اعمال و معجزات خود را تحقق خواهد بخشيد. در عقايد اماميه بين نشانه‌هاي اجتناب‌ناپذير (محتومه) آمدن قائم و نشانه‌هاي مشروط (مشترطه)، که ممکن است از جانب خداوند لغو شوند، تمايز قايل شده‌اند. در روايات دربارهِ نشانه‌هاي محتوم اتفاق نظر کامل وجود ندارد. آن‌چه غالباً ذکر شده است عبارت است از:

1- مردي يماني در يمن ظهور مي‌کند و همگان را به ياري قائم فرا مي‌خواند.

2- مردي به نام سفياني در وادي خشک (الوادي اليابس) در ماه رجب و در همان سال ظهور قائم قيام ميکند، دمشق و 5 استان سوريه را فتح مي‌کند [2] و سپس به دست قائم کشته مي‌شود.

3- يک صدا (ندا يا صيحه) از آسمان نام قائم را صدا مي‌زند.

4- ارتشي که سفياني عليه قائم اعزام مي‌کند در بيابان (بَيداء) نابود مي‌شود (خَس­ف).

5- روح پاک (نفس زکيه)، که قائم او را به عنوان سفير خود عازم مکه خواهد کرد، بين رکن و مقام به دست مکيان کشته مي‌شود.

در اعتقادات اماميه، در رابطه با آمدن قائم، مفهوم رجعت وجود دارد، که به معني زنده شدن برخي از افراد پليد و مؤمنين نسل‌هاي گذشته است به اين ترتيب فرصتي به مؤمنين داده مي‌شود تا انتقام صدماتي را که قبلاً متحمل شده‌اند بگيرند. انتظار مي‌رود که قائم از مکه حرکت خود را آغاز کند، جايي که او در همان‌جا ساکن شده و بر جهان حکومت خواهد کرد. [3] طبق يکي از روايات معتبر، حکومت او هفت سال به طول خواهد انجاميد که هر سال آن معادل ده سال عادي خواهد بود. طبق روايتي ديگر، او نوزده سال حکومت خواهد کرد. [4] اگرچه برخي روايات از حکومت فرزند قائم سخن ميگويند، اما اکثر آن‌ها تصريح مي‌کنند که پس از رحلت قائم تا قيامت و روز رستاخيز فقط 40 روز ناآرامي خواهد بود. [5] .

در اعتقاد اسماعيليه بُعد ديگري به مفهوم قائم اضافه شده و او را قائم القيامه ناميده‌اند، که به عنوان قاضي انسان‌ها عمل خواهد کرد، و مقامي بسيار عظيم و برتر از پيامبران و امامان به او نسبت مي‌دهند. [6] (جهت اطلاع از جزئيات به تعاليم اسماعيليه مراجعه کنيد).

در عقايد دروزيه، حمزه بن علي را قائم الزمان شناخته‌اند. [7] (به دروز (duruz) مراجعه کنيد).


پاورقي

[1] در مورد احاديث اماميه و عقايد آن خصوصاً به منبع زير مراجعه کنيد: نعماني، الغيبه، تهران 1318 ابن بابويه، اکمال الدين، تهران 1301، ص 364 و صفحات بعد.

[2] موجان مومن، درآمدي بر اسلام شيعي، نيوهَوِن 1985، ضميمه اچ هالم، Die ilamische Gnosis، زوريخ و مونيخ 1982، ضميمه‌.

[3] همان نويسنده، Die Schia، دارم استات 1988، ضميمه.

[4] عبدالعزيز اِي. ساشادينا، سلطان عادل در اسلام شيعي، آکسفورد 1988، صص 51 -54.

1. استظهار نويسنده کاملاَ بي‌مورد است، زيرا به طوري که ملقب شدن امام چهارم به «سجاد»، امام پنجم به «باقر»، امام ششم به «صادق»، امام هفتم به «کاظم»، امام هشتم به «رضا»، امام نهم به «جواد»، امام دهم به «هادي» و امام دوازدهم به «مهدي» هيچ مفهوم مخالفي در مورد ساير امامان ندارد، ملقب شدن آن حضرت به «قائم» نيز مفهوم مخالف ندارد، بلکه در دهها حديث تصريح شده که همه آن ها «قائم» هستند. ر.ک. بحارالانوار، ج 10، ص35؛

ج 36، ص 416؛ ج 61، ص 38؛ ج 91، ص 198؛ ج 95، ص 231.

2. بهتر است 5 منطقه شامات تعبير شود، زيرا سفياني بر فلسطين و اردن نيز سيطره پيدا مي‌کند [کمال‌الدين، ج 2، ص 651] و تعبير سوريه شامل آن ها نمي‌شود.

3. مکهِ معظمه محل خروج و قيام حضرت بقيه الله (عج) مي‌باشد و مرکز حکومت آن حضرت نيست، پايتخت دولت کريمه بي‌گمان «کوفه» مي‌باشد. ر.ک. بحارالانوار، ج 53، ص 11؛ فصلنامهِ انتظار، ش 8 و 9، ص 266.

4. بر اساس روايت صحيحه مدت حکومت حضرت مهدي(عج) 309 سال مي‌باشد.ر.ک: منتخب الاثر، ج 3، ص 189.

[5] بر اساس صدها روايت پيرامون رجعت - که 520 حديث شيخ حر عاملي در کتاب الايقاظ نقل کرده - بعد از حکومت حضرت بقيه‌الله(عج) امام حسين(ع) 000:50 سال [فصلنامهِ انتظار، ش 8 و 9، ص 270] و اميرمؤمنان(ع) 44000 سال فرمانروايي خواهند نمود. [الايقاظ، ص 338] روي اين بيان اين چهل روز مربوط به وفات دوم حضرت مهدي(عج) در عالم رجعت مي‌باشد.

[6] در ميان بيش از يک هزار نام، لقب، وصف و عنوان که در احاديث پيرامون حضرت بقيه الله(عج) آمده، عنوان «قائم القيامه» به دست ما نرسيده، اين عنوان با آن عقايد باطله، از مختصّات اسماعيليه است. ر.ک: الامامهَ و قائم القيامهَ، ص 218 از دکتر مصطفي غالب؛ راحه العقل، ص 512، از احمد حميد الدين کرماني.

[7] «قائم الزمان» از القاب امام عصر(عج) مي‌باشد، چنان‌که خود به ابوجعفر ازدي فرمود: «انا قائم الزّمان». ر.ک: غيبت طوسي، ص 253؛ کمال‌الدين، ج 2، ص 444.