بازگشت

ابوجعفر فرزند عثمان بن سعيد عمروي


وي دومين نايب حضرت حجت(عج) است. و پس از وفات پدرش، بر اساس بيان آشکار امام عسکري(ع) به اين مقام منصوب شد. نامه و توقيعات بسيار بر صدق و امانت و درستي ادعاهاي او دلالت مي کند. از جمله مي توان به روايت عبداللّه بن جعفر حِميَري اشاره کرد. عبداللّه مي گويد: از طرف امام زمان به مناسبت وفات عثمان بن سعيد، نامه اي براي فرزندش «محمد» ظاهر شد که در آن آمده بود: «اِنّاللّه ِ وَ اِنّا اِلَيْه راجِعُونَ». پدرت سعادتمندانه زندگي کرد و با افتخار وفات يافت. خدايش رحمت کند و به اوليا و سرورانش ملحق گرداند. او هميشه در اطاعت از امرشان کوشا بود و در آنچه او را به خدا نزديک مي کرد، مي کوشيد. خدا روحش را تازه و شاداب کند و از لغزشهايش درگذرد... خدا تو را کمک کند، نيرو بخشد، ياري ات کند، توفيق دهد، ولي، حافظ، مواظب و کفايت کننده ات باشد. [1] .

روزي اسحاق بن يعقوب به او نامه اي داد و گفت: پرسشهاي دشواري دارم که در اين نامه درج کرده ام، آنها را به حضور امام برسانيد.

محمد نامه را به حضرت رساند و جوابش را به خط خود حضرت برگرداند. در بخشي از آن نامه آمده بود: محمد بن عثمان عمروي ـ که خدا از او و پدرش راضي باشد ـ مورد اطمينان من است و نوشته اش نوشته من است. [2] .

يکي از دلايل راستگويي و صحت نيابت محمد اين بود که توقيع ها در زمان او به همان خطي بود که در زمان پدرش مي آمد. همچنين معجزات امام به وسيله او براي مردم آشکار مي شد که عامل ديگري در تحکيم اعتقاد مردم بود. شيعيان همه بر امانت و عدالت او اتفاق دارند؛ زيرا گذشته از آنکه در زمان امام حسن و پس از آن ضمن توقيعات امام عصر مأمور و نايب شده بود؛ پارسايي و درست کرداري اش، در طول چهل سال، جاي ترديد براي کسي باقي نگذارد تا آنجا که علماي شيعه در عصرهاي بعد بر نيابت وي اجماع کردند. خبري که «ابوالحسن علي بن احمد» نقل کرده است، پرده از پارسايي، اين مرد بزرگ برمي دارد. او مي گويد: روزي نزد محمد بن عثمان رفتم، به او سلام کردم و ديدم لوحي در برابرش جاي دارد و نقاشي بر آن نقش مي کند، آياتي از قرآن بر آن مي نويسد و نامهاي ائمه(ع) را بر کناره هايش ثبت مي کند.

پرسيدم: سرور من، اين لوح چيست؟

فرمود: اين براي داخل قبرم است. مرا روي آن مي گذارند. (يا تکيه مي دهند)

هر روز به قبر خود مي روم، يک جزء قرآن مي خوانم و بيرون مي آيم...

آنگاه روز، ماه و سال دقيق وفاتش را به من گفت و اضافه کرد که در اين قبر دفن مي شوم.

«علي بن بابويه»؛ محدث نامدار قم، براي ديدار با حسين بن روح به بغداد رفت، و پاسخ پرسشهايش را از وي دريافت کرد و به قم بازگشت.

چون از نزد او بيرون آمدم، تاريخي که گفته بود، نگاشتم. مدتي بعد، او بيمار شد و سرانجام در دهمان تاريخ وفات يافت.

محمد در آخر جمادي الاول سال 305 يا 304 درگذشت و کنار قبر مادرش در بغداد به خاک سپرده شد. بر مرقدش بنايي ساختند که به گفته شيخ طوسي [در عصر وي] مردم به زيارت آن مي شتافتند. [3] .


پاورقي

[1] الغيبة، ص 219 ـ 220.

[2] همان، ص 220.

[3] همان، ص 223.