بازگشت

عطش انتظار


اميد به آينده بهتر، يکي از برجسته ترين شاخصه هاي موفقيت در زندگي جوان است. هر جواني وقتي به حال و شرايط موجود خود عشق مي ورزد و از اراده و تلاش برخوردار مي گردد که افق آينده خويش را شفاف و روشن ببيند. و اين پشتوانه، به منزله نيروي محرکه اي براي حيات و لذت بردن از کار و کوشش اوست.

اهميت اين شاخصه و ويژگي، بسياري از مردم جهان را به بحث هايي چون آينده نگري (فيوچريسم) سوق داده، و در بسياري از زواياي زندگي ريشه دوانده است به گونه اي که نظريه پردازان، سياست بازان و حتي هنرمندان غرب را براي اشباع اين نياز به تکاپو واداشته است بدان حدّ که «پيشگويي هاي نوسترآداموس» وسيله اي براي بازي با احساس نسل نو قرار مي گيرد و کمپاني هاي هاليودي از جمله «گلدن ماير» با ساخت فيلم به تخريب چهره موعود مي پردازند. و يا انتظار واقعه «آرماگدون» بسياري از مردم مغرب زمين را به انتظار منجي مي کشاند. آنچه که ذهن هر جستجوگري را به کاوش مي کشاند آن است که منجي خودساخته غرب، پديده اي ذهني، غير واقعي آن هم در فضاي مه آلود و غير شفاف است که کاربردي مادي، در خدمت دهکده جهاني و در جهت برآورده ساختن اهداف ترويج گران آن دارد و هيچ تأثيري در سازندگي حيات نسل نو ايفا نمي کند.

ليکن موعود و منجي اي که تشيّع از آن سخن مي گويد، حقيقتي زنده و واقعي است که با زندگي بشري آميخته بوده، جهان را از جاهليت نوين رها مي سازد و با واژگوني بنياد ستم و فريب، حاکميت را به دست صالحان قرار خواهد داد و زندگي شيرين و لذّت بخش را به ارمغان خواهد آورد، چنين حقيقتي است که جهان عطشناک را سيراب خواهد کرد.

صبحي دگر مي آيد اي شب زنده داران! از قلّه هاي پرغبار روزگاران

از بيکران سبز اقيانوس غيبت مي آيد او تا ساحل چشم انتظاران

آيد به گوش از آسمان: اينست مهدي! خيزد خروش از تشنگان: اينست باران! [1] .

انتظار براي آمدن چنين موعودي که انبياء و معصومان همگان به آمدنش بشارت داده اند، شاخص خوب زيستن است، زيستني که نشاط، اميد، تکاپو و تلاش در آن موج مي زند، و چنين انتظاري در ساختن مردم و سامان بخشي جامعه اثر گذار است؛ از اين رو جوان امروز مي تواند با شناخت موعود و پيوند با او هندسه زيباي حيات خود را رسم نمايد، البته درنگ در امور ذيل بايسته است:

امام علي(ع):

«اَحْبِبْ في اللّهِ مَنْ جاهَدَکَ عَلي صَلاح دينٍ و اکْسَبَکَ حُسْنَ الْيَقينِ» (غرر الحکم، ج1، ص176)

براي خدا دوست بدار کسي را که براي اصلاح دين با تو نبرد مي کند و تو را يقين نيک و درست مي آموزد.

او چگونه است؟

آيا مي دانيد که: مهدي موعود(عج)، «جوان» مي باشد؟

بر همگان روشن است که آن خورشيد عالمتاب، در نيمه شعبان سال 255 ق به دنيا آمده و صدها سال از حيات او مي گذرد، اما چون جواني خوش سيما مي ماند و جهان را با نور خود روشن مي کند. امام حسن(ع) مي فرمايد:

«... يظهره بقدرته في صورة شاب دون أربعين سنة؛ خداوند مهدي را به قدرت خويش در سيماي جواني کمتر از چهل سال آشکار و ظاهر مي کند.» [2] .

چگونگي ماندگاري جواني او با رمز و راز عمر بسيارش آميخته است و پاسخ هر دو را در قدرت بي انتها و اراده الهي مي توان جست؛ قدرتي که به نوح عمري بسيار عطا مي بخشد، پيامبري که 950 سال در ميان قوم خود زندگي کرد و پس از توفان جهان را از نو بنيان کرد، براستي ما که نوح پيامبر را با 1000 سال عمر مي پذيريم چگونه در عمر طولاني و جواني او ترديد روا داريم!

مهدي بايد بماند، چرا که زمين بدون حجت باقي نمي ماند.

او بايد بماند تا لحظه آمدنش فرا رسد و جهان را از عطر حضورش صفا بخشد. ابليسيان را با قهر خود مجازات نمايد و مستضعفان را با مهر خويش آرامش بخشد.

مثل درخت و سنگ

در رهگذار باد

در انتظار آمدنت

ايستاده ايم

فردا به شهر نور مي آيي

از راه ستاره

از راه آفتاب

با دشمنان چو موج خروشان

با ما ولي

به مهرباني يک جويبار نرم

رفتار مي کني [3] .

«و ما ارسلناک الاّ رحمة للعالمين». [4] .

يارانش کيستند؟

ياران مهدي(ع) چند نفرند و از چه قشري انتخاب مي شوند؟

آنان 313 نفر هستند؛

به تعداد ياران پيامبر اکرم در جنگ بدر. [5] .

و به تعداد ياران طالوت در نبرد با جالوت. [6] .

اين رقم در بسياري از روايات معتبر شيعه [7] و سنّي [8] ثبت شده است: از جمله اين فرمايش پيشواي ششم امام جعفر صادق(ع):

«لو اجتمع علي الامام عدة اهل بدر ثلاث مائة و بضعة عشر رجلاً لوجب عليه الخروج بالسيف؛ [9] هر گاه 313 نفر ـ به تعداد اصحاب بدر ـ گرد امام جمع شوند، بر حضرت قيام واجب خواهد شد.»

مهمترين نکته اي که درباره شخصيت ياران مهدي(عج) مي توان بر آن درنگ و توجّه کرد آن است که «ياران او همگي جوانند.» [10] اين ويژگي جوان بودن ياران موعود را علي(ع) بشارت داده است:

«انّ اصحاب القائم شباب لا کهول فيهم الا کالکحل في العين أو کالملح في الزاد، و اقل الزاد الملح؛ [11] ياران قائم جوان هستند در ميان آنها پيرمرد يافت نمي شود به جز مانند سرمه در چشم و نمک در طعام، که کمتر از هر ماده در طعام نمک آن است.»

اميرمؤمنان (ع) به گونه اي از آن ستارگان ياد مي کند که همگان را به شعف وا مي دارد.

«... الا بأبي و امي من عدة (قليلة) اسماؤهم في السماء معروفة و في الارض مجهولة؛ [12] پدر و مادرم فداي يک گروه اندکي باد که اسامي آنها در آسمانها معروف و در زمين ناشناخته است.»

ز جلوه هاي رخ تابناکشان پيداست که اين خجسته دلان از تبار خورشيدند [13] .

براستي اين جوانان کيستند و ويژگي شان چيست؟

زيبايي شخصيت ياران جوان مهدي(ع) در جلوه هاي ذيل آشکار است:

مؤمناني اند که خداي را به شايستگي شناخته اند؛ [14] .

دلهايشان از کينه و دشمني پيراسته است؛

رخسارشان براي پذيرش حق آماده است؛

سيمايشان با نور فضل و کمال آراسته است؛

آيين حق را مي پرستند و از اهل حق پيروي مي کنند؛ [15] .

پرتلاش و کوشا در پيروي از (امام) مي باشند؛

به هنگام نبرد، پروانه وار شمع وجود امام را در ميان مي گيرند؛ [16] .

دل هايشان از محبّت و خيرخواهي به يکديگر آکنده است؛ [17] .

در جمال و برازندگي همانند و هم لباسند. [18] .

مصلحت ديدِ من آن است که ياران همه کار بگذارند و خم طرّه ياري گيرند

خوش گرفتند حريفان سر زلف ساقي گر فلکشان بگذارد که قراري گيرند [19] .

ما چه کنيم؟

هماره اين سؤال در ذهن ريشه مي دواند که آيا مي توان يار مهدي(ع) شد؟ راه و رسم آن چيست؟

بي شک همسان و همانند سازي خود با ويژگي هاي ذکر شده درباره ياران و شيعيان امام امام علي(ع):

«اَکرِم وُدَّکَ واصْفَح عن عدوِّکَ يُتِمُّ لَکَ الفَضْلُ» (غرر الحکم، ج1، ص117)

دوستت را گرامي دار و از دشمنت در گذر تا فضل و مردانگي براي تو مسلّم گردد.

مي تواند پاسخ گوي اين خواست عمومي نسل نو باشد.

آنچه که منشور منتظران به شمار مي آيد اميد به ظهور موعود است و چنين انتظاري، جوان را به «خودسازي» رهنمون مي شود. اين سخن از علامه طباطبايي است که مي فرمود: «اعتقاد به ظهور مهدي(ع) نگهبان داخلي است که براي حفاظت حيات دروني پيروان واقعي اسلام گماشته شده است.»

جوان منتظر، زندگي را براساس معيارهاي ديني شکل مي دهد، راه، روش و کردارش را بر محور رضايت امام موعودش ترسيم مي کند، او فراي خويشتن سازي، به اصلاح محيط پيرامون خود نيز توجّه دارد و «جامعه سازي» را از بايدهاي اين دوران مي شمارد. او آنگونه است که شايسته اين بشارت مي گردد:

«خوشا به حال پيروان قائم، آنان که در دوران غيبت، ظهورش را به انتظار مي کشند و در عصر ظهورش در پيروي از او پاي مي فشارند، آنان اولياء خداوند هستند که نه ترسي در دل و نه از چيزي واهمه دارند.» [20] .

کلام را با چند فراز از «دعاي عهد» به پايان مي بريم:

بارخدايا! ما را از ياوران و کمک کنندگان و مدافعان وي قرار ده؛

آناني که: از پي انجام مقاصدش شتافته، اوامرش را امتثال کرده، به حمايت او برخاسته، و به سوي اراده اش مشتاقانه سبقت مي گيرند و در حضور حضرتش به درجه رفيع شهادت مي رسند.

پروردگارا! اگر ميان من و او مرگ جدايي افکند، پس مرا از قبر برانگيز؛ در حالي که کفنم را ازار [21] خود کرده و شمشيرم را از نيام برکشيده و لبيک گويان دعوتش را ـ که اطاعتش بر تمام مردم شهر و ديار عالم لازم است ـ اجابت کنم.

اي خدا! آن طلعت بلند بالا و چهره زيبا را به من بنما، و او را از پرده غيبت پديدار کن، و بر چشمانم با نگاهي که بر او مي افکنم سرمه کش. آمين ربّ العالمين.


پاورقي

[1] سيد حسن حسيني.

[2] کمال الدين، شيخ صدوق، ص315.

[3] سلمان هراتي.

[4] انبياء، آيه107.

[5] «عدّتهم ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلاً عدة أصحاب بدر..» الملاحم،ابن طاووس، ص63.

[6] «و علي عدة اصحاب طالوت الذين جاوزوا النهر» مستدرک حاکم، ج4، ص554.

[7] ر.ک: کمال الدين، شيخ صدوق، ص672؛ غيبة نعماني، ص195 و 315؛ کفاية الاثر، ص263؛ منتخب الاثر، ص166، 468 و 476؛ معجم احاديث الامام المهدي(ع)، ج4، ص9.

[8] الحاوي للفتاوي، سيوطي، ج2، ص150.

[9] معجم احاديث الامام المهدي(ع)، ج4، ص9.

[10] کتاب الغيبة، شيخ طوسي، ص286.

[11] غيبة النعماني، ص315؛ اثبات الهداة، ج3، ص517؛ بحار، ج52، ص333؛ ينابيع المودة، ج3، ص66؛ الملاحم والفتن، ص118.

[12] ينابيع المودّة، ص512.

[13] عزيز الله خدامي.

[14] ينابيع المودة، ص449.

[15] بحارالانوار، ج52، ص35.

[16] عيون اخبار الرضا(ع)، ج1، ص63.

[17] بحارالانوار، ج52، ص35.

[18] ملاحم، ص148.

[19] حافظ شيرازي.

[20] امام صادق(ع): «طوبي لشيعة قائمنا المنتظرين لظهوره في غيبته و المطيعين له في ظهوره، اولئک اولياء الله الذين لا خوف عليهم و لا هم يحزنون». (نور الثقلين، ج1، ص781).

[21] ايزار، ازاره، شلوار.