اشاره
با آغاز دوران غيبت و کوتاه شدن دست مردم از دامان پرمهر امامان خويش، علماي شيعه وظيفه سرپرستي و هدايت يتيمان آل محمدع را برعهده گرفتند و در طول قرون متمادي يکي پس از ديگري به بهترين شکل اين رسالت و تکليف الهي را به انجام رساندند. در اين ميان دفاع از ساحت اعتقادات شيعه، به ويژه اعتقاد به امام غايب و پاسخ به شبهات و پرسشهايي که در اين زمينه مطرح بوده همواره وجهة همت عالمان شيعه بوده است.
در اين مقاله ابتدا نگاهي اجمالي خواهيم داشت به تلاشها و مجاهدتهايي که عالمان شيعه در اين راه مبذول داشتند و در ادامه نيز مروري خواهيم داشت بر مهمترين رسالتها و تکاليفي که در عصر حاضر در زمينة دفاع از کيان باور مهدوي بر دوش علما و انديشمندان شيعه است.
علماي شيعه در طول دوران پرفراز و نشيب غيبت کبرا همواره چون مرزداراني جان بر کف پاسدار حريم مقدس تفکر شيعي، با همه ابعاد آن، اعم از فقه، حديث، کلام و... بودهاند و در هر زمان که احساس کردهاند شياطين جن و انس از روزنهاي قصد نفوذ و تجاوز به اين حريم مقدس و ايجاد شبهه در اذهان ضعفاي شيعه دارند با تمام توش و توان خويش به مقابله با متجاوزان فرهنگي و غارتگران فکري پرداختهاند.
نکته مهمي که در بررسي آثار علماي گرانقدر شيعه به چشم ميخورد اين است که هرگز اشتغال آنها در عرصههايي همچون فقه و حديث، مانع از پرداختن به وظيفه اصليشان؛ يعني دفاع از حريم اعتقادات شيعي و تبيين و ترويج جانماية تفکر شيعي انديشة ولايت نشده و از همين رو، بسته به مقتضيات زمان و با توجه به شبهاتي که در هر عصر متوجه تفکر ناب شيعي بوده است به تدوين کتابها و رسالههايي براي پاسخگويي و ردّ آن شبهات ميپرداختهاند.
مروري بر آثار علماي بزرگواري همچون شيخ صدوق م 381 ق، شيخ مفيد 413-328 ق، شيخ طوسي 460-385 ق، امينالاءسلام طبرسي 548-468ق، علامة حلّي 726-648 ق، شيخ حرّ عاملي م1104ق، علامه مجلسي 1111-1037 ق و... درستي مدعاي بالا را اثبات کرده و نشان ميدهد که اين بزرگان، آني از احوال يتيمان آل محمدص غافل نشده و در هر زمينه که احساس کردهاند جامعة شيعه دچار ضعف و ناتواني است به تأليف کتاب و رساله پرداختهاند. ساير علماي شيعه نيز هر يک در عصر خود چونان خورشيدي درخشيده و به طالبان حقيقت، نور و روشنايي و حيات و زندگي بخشيدهاند.
اما در ميان موضوعات مختلفي که علماي پيشين بدانها پرداختهاند موضوع غيبت امام عصرع از جايگاه خاصي برخوردار بوده است و علماي شيعه عنايتي خاص به اين موضوع داشتهاند، تا جايي که به نقل کتابشناس بزرگ شيعه مرحوم شيخ آقا بزرگ تهراني در الذريعة افزون بر چهل کتاب و رساله با عنوان الغيبة از سوي فقها، متکلمان و محدّثان بزرگ شيعه در طي قرون متمادي به رشته تحرير در آمده است [1] که از جمله اين بزرگان ميتوان به ابومحمد فضل بن شاذان م 260 ق.، ابوجعفر محمد بن علي بن العزافر م 323 ق.، ابوبکر محمد بن القاسم البغدادي م332 ق.، ابوعبداللّه محمد بن ابراهيم بن جعفر النعماني م 360 ق.، ابوجعفر محمد بن علي بن حسين معروف به شيخ صدوق م 381 ق.، ابوعبدالله محمدبن محمدبنالنعمان معروف به شيخ مفيد م413ق. ابوالقاسم علي بن حسن الموسوي معروف به سيد مرتضي علم الهدي م 436 ق.، ابوجعفر محمد بن حسن بن علي معروف به شيخ طوسي و... اشاره کرد.
حتي پارهاي از بزرگان شيعه به تأليف يک کتاب و رساله اکتفا نکرده و کتابها و رسالههاي متعددي در موضوع غيبت موعود آخرالزمان تأليف کردهاند، چنانکه شيخ مفيد با حدود سيزده رساله [2] و شيخ صدوق [3] با حدود ده رساله در صدر اين سلسلة جليله قرار دارند.
بدون ترديد آنچه که همه اين بزرگان را به تلاش و مجاهده براي زدودن زنگارهاي جهل و خرافه از موضوع غيبت آخرين ذخيره الهي حضرت بقيةاللّه الاعظمع واداشته، شناخت و معرفتي بوده است که آنها نسبت به وظيفه خود در قبال موضوع يادشده داشتهاند؛ وظيفهاي که از سوي امامان شيعهع براي علماي اين مذهب ترسيم شده و آنها را وا ميدارد که با تمام توان خود در راه ترويج و تبليغ اين موضوع تلاش کنند. در روايتي که از امام هاديع نقل شده وظيفه علماي شيعه در زمان غيبت بدين گونه تصوير شده است:
لولا من يبقي بعد غيبة قائمکم، عليهالسّلام، من العلماء الداعين إليه و الدالين عليه و الذابين عن دينه بحجج اللّه و المنقذين لضعفاء عباد اللّه من شباک إبليس و مردته و من فخاخ النواصب لما بقي أحد إلاّ إرتدّ عن دين اللّه عزّوجلّ، و لکنّهم الذين يمسکون أزمّة قلوب ضعفاء الشيعة کما يمسک صاحب السفينة سکّانها، أولئک هم الافضلون عند اللّه عزّوجلّ. [4] .
اگر بعد از غيبت قائم شما نبودند علمايي که مردم را به سوي او ميخوانند، و به سوي او راهنمايي ميکنند، و با برهانهاي الهي از دين او پاسداري ميکنند، و بندگان بيچاره خدا را از دامهاي ابليس و پيروان او و همچنين از دامهاي دشمنان اهل بيت رهايي ميبخشند، هيچکس بر دين خدا باقي نميماند. اما علماي دين دلهاي متزلزل شيعيان ناتوان را حفظ ميکنند، همچنانکه کشتيبان سکان کشتي را حفظ ميکند. اين دسته از علما در نزد خداوند داراي مقام و فضيلت بسياري هستند.
و در روايت ديگري نيز که از امام جعفر صادقع نقل شده است ميخوانيم:
علماء شيعتنا مرابطون في الثغر الذي يلي إبليس و عفاريته، يمنعونهم عن الخروج علي ضعفاء شيعتنا و عن أن يتسلّط عليهم إبليس و شيعته و النواصب ألا فمن انتصب لذلک من شيعتنا کان أفضل ممّن جاهد الروم والترک والخزر ألف الف مرّة، لانّه يدفع عن أديان شيعتنا و محبّينا و ذلک يدفع عن أبدانهم. [5] .
علماي شيعه در مرزهايي که شيطان و ايادي او در پشت آنها کمين کردهاند پاسداري داده و آنها را از اينکه بر شيعيان ناتوان هجوم برند باز ميدارند و اجازه نميدهند که شيطان و پيروان او و دشمنان اهل بيت بر ضعفاي شيعه تسلط يابند پس هر کس از شيعيان ما که براي اين موضوع نصب شود، از کساني که با روم و ترک و خزر در جهادند هزار هزار مرتبه برتر است؛ زيرا او از اديان شيعيان و دوستداران ما دفاع ميکنند و آن از بدنهاي آنها.
همچنين در روايتي از امام جوادع وظايف علماي دين به هنگام غيبت امام از جامعه چنين بيان شده است:
إنّ من تکفّل بأيتام آل محمّدص المنقطعين عن إمامهم، المتحيّرين في جهلهم، الاساري في أيدي شياطينهم و في أيدي النواصب من أعدائنا، فاستنقذهم منهم و أخرجهم من حيرتهم و قهر الشياطين بردّ وساوسهم و قهر النّاصبين بحجج ربّهم و دلائل أئمّتهم، ليفضّلون عندالله علي العابد بأفضل المواقع، بأکثر من فضل السماء علي الارض و العرش و الکرسي و الحجب علي السماء و فضلهم علي هذا العابد کفضل ليلة البدر علي أخفي کوکب فيالسماء. [6] .
کسي که سرپرستي يتيمان آل محمدص را که از امام خود دور افتاده، در ناداني خويش سرگردان مانده و در دستان شياطين و دشمنان اهلبيت گرفتار آمدهاند، به عهده گيرد و آنها را از چنگال دشمنان رهايي بخشد و از حيرت و جهالت خارج سازد و وسوسههاي شياطين را از آنها دور کند، و با دلايل پروردگارشان و برهانهاي امامانشان دشمنان اهلبيت را مقهور سازد، تا عهد خدا بر بندگانش را به بهترين شکل حفظ نمايد، در نزد خداوند بر عابدي که در بهترين مواقع به عبادت پرداخته، برتري دارد؛ بيشتر از آنچه آسمان بر زمين، و عرش و کرسي و حجابها بر آسمان برتري دارند. برتري او بر چنين عابدي مانند برتري ماه شب چهارده بر کوچکترين ستاره آسمان است.
حال بايد ديد آيا ضرورتهايي که استوانههاي فقاهت شيعه را به تدوين کتاب و نگارش رساله در زمينه شناخت آخرين حجت حق و ديگر موضوعات مرتبط با غيبت امام عصرع واداشته از بين رفته است يا خير؟
آيا آن نگراني که خاطر شيخ صدوق را پريشان ساخت و او را وادار به تأليف کتاب کمال الدين و تمامالنعمة نمود، ديگر بر طرف شده و جايي براي نگراني خاطر باقي نمانده است؟ [7] .
آيا آن شبهات و سؤالهاي گوناگون دربارة غيبت که شيخ مفيد را وا ميداشت براي پاسخ به آنها رسالههاي گوناگوني همچون الفصول العشرة في الغيبة [8] ، خمس رسائل في إثبات الحجة [9] ، في سبب إستتار الحجة [10] و... را به رشته تحرير در آورد ديگر از بين رفته است؟
آيا آن احساس ضرورتي که شيخ طوسي را وادار ميساخت که با همة اشتغالات علمي و درگيري در عرصههايي همچون فقه، تفسير، حديث و رجال دست به تأليف کتاب الغيبة بزند، ديگر زمينهاي ندارد؟ آيا ديگر هيچ خطري سرماية اعتقادي شيعيان آل محمدص را تهديد نميکند؟
آيا ديگر ضعفاي شيعه به چنان اعتقادي دست يافتهاند که مرزداران حريم تفکر شيعي بتوانند بيهيچ دغدغهاي به اشتغالات علمي خود بپردازند؟
آيا جوانان و نوجوانان ايران اسلامي که به تعبير امام راحلره «کشور ائمه هدي و کشور صاحبالزمانع است» به حدي از شناخت نسبت به حجت عصر رسيدهاند که علماي شيعه و دعوتکنندگان به سوي قائم بتوانند با خاطري آسوده سر به بالين بگذارند؟
بدون ترديد امروز ديگر بسياري از شبهات و پرسشهايي که پيش از اين در مورد امام مهديع وجود داشتند مطرح نيستند؛ بسياري از موضوعاتي که علماي پيشين نسبت به آنها احساس نگراني ميکردند جايي براي طرح ندارند و بسياري از خطراتي که در گذشته کيان اعتقادي شيعه و باور مهدوي را تهديد ميکردند، از ميان رفتهاند، اما اين هرگز بدان معنا نيست که جامعة امروز ما هيچ شبهه و پرسشي در مورد امام زمان خويش ندارد يا هيچ نگراني در مورد اعتقاد مردم به امام عصر وجود ندارد يا هيچ خطري باور مهدوي و فرهنگ انتظار را تهديد نميکند.
به جرأت ميتوان گفت امروزه موعودباوري اسلامي و شيعي بيش از هر زمان ديگر دستخوش تهديدها و آسيبها قرار گرفته است؛ تهديدهايي از سوي دشمنان دانا و آسيبهايي از سوي دوستان نادان.
اگر به حجم کتابهايي که در ساليان اخير در ردّ اعتقادات شيعي، به ويژه موضوع مهدويت و انتظار نوشته شده و از سوي دستگاههاي اطلاعاتي کشورهايي چون آمريکا و انگليس، رژيم صهيونيستي و... در شمارگان وسيع منتشر شدهاند نگاه کنيم؛ اگر به تعداد قابل توجه فيلمهايي که در دو سه دهة گذشته با هدف ترويج و تبليغ نگرش آخرالزماني مسيحي ـ يهودي و تقبيح و تحقير نگرش آخرالزماني و موعودباوري اسلامي ساخته شدهاند، نظر بيفکنيم؛ اگر به شمارگان کتابهاي سطحي، نازل، عوامپسندانه و مبتني بر باورهاي سست و خرافي که در چند سال اخير در کشور ما در زمينة موضوع مهدويت نوشته شدهاند، توجه کنيم؛ اگر به تعداد روزافزون مجالس و محافلي که به بهانه ذکر و ياد امام زمانع در گوشه گوشه اين سرزمين تشکيل ميشوند و به جاي بارور کردن روحية اميد، سرزندگي، تلاش، تکاپو، در دل جوانان اين سرزمين و بالابردن سطح هشياري، احساس مسئوليت و آمادگي آنها براي ظهور، بذر يأس و نوميدي، عزلتگزيني و گوشهنشيني، بيمسئوليتي و بيتفاوتي، سستي و رخوت را در دل آنان ميکارند، نگاهي اجمالي داشته باشيم؛ و بالاخره اگر قدري سرمان را بالا بياوريم و به شبهات و پرسشهايي که امروز در جامعة اسلامي ما در مورد امام زمانع مطرح ميشود، توجه کنيم، خواهيم پذيرفت که ادعاي يادشده بياساس نيست و يتيمان آلمحمدص بيش از هر زمان ديگر نيازمند سرپرستي و توجه علماي دين هستند.
به نظر ميرسد در شرايط کنوني مهمترين مسئوليتهايي که متوجه علماي دين و حوزههاي علميه است، به شرح زير است:
1. تأليف و تدوين کتابها و نشرياتي که با بهرهگيري از منابع اصيل و متقن شيعي معارف مهدوي را به دور از هرگونه پيرايه، در اختيار گروههاي مختلف سني کودکان، نوجوانان، جوانان و بزرگسالان و اقشار مختلف اجتماعي فرهيختگان، دانشگاهيان، دانشجويان، کارمندان، کارگران، کشاورزان، زنان خانهدار و... قرار دهند و آنها را نسبت به وظايف و تکاليفي که نسبت به امام عصرشان برعهده دارند، آشنا سازند؛
2. نشر کتابها و آثاري که پرسشها و شبهات مطرح در حوزة مباحث مهدوي را به صورتي عالمانه و متناسب با ذهن و زبان نسل امروز پاسخ دهد؛
3. نظارت مستمر بر کتابها و نشرياتي که در زمينه باور مهدوي و فرهنگ انتظار منتشر ميشوند و جلوگيري از نشر و پخش آثاري که به عرضة مطالب بيمحتوا، کممحتوا، خرافي، انحرافي، سست و بياساس در جامعه ميپردازند؛
4. رصد دائمي پايگاههاي اينترنتي، شبکههاي ماهوارهاي، مطبوعات و کتابهاي خارجي و فراهم آوردن پاسخهاي مناسب براي شبهاتي که از سوي آنها القا ميشود؛
5. انتشار کتابها و نشرياتي که معارف مهدوي را به زبانهاي روز دنيا در اختيار همه طالبان و مشتاقان اين معارف در سراسر جهان قرار دهد؛
6. مقابله با انحرافها، بدعتها، کج فهميها، بدفهميها و بالاخره افراطها و تفريطهايي که در حوزة مباحث مهدوي در جامعه ما رواج پيدا کرده يا خواهد کرد.
قطعاً اگر علماي دين وظيفه و تکليفي را که در برابر حجت خدا برعهده دارند، چنانکه بايد و شايد، عمل کنند و مسؤوليت خود در زمينة تبيين، ترويج و تبليغ باور مهدوي و فرهنگ انتظار، آنگونه که شايسته است، به انجام رسانند ميتوان اميدوار بود که جامعة ما در پرتو گسترش و تعميق اين باور و فرهنگ، اولاً در برابر همة تهديدها و توطئهها پايداري ورزد و ثانياً به آمادگي بيشتري براي استقبال از پيک خجستة عدالت و رستگاري دست يابد. [11] .
پاورقي
[1] الشيخ آقا بزرگ الطهراني، الذريعة إلي تصانيف الشيعة، ج16، ص83ـ75.
[2] عبدالجبار الرفاعي، معجم ما کتب عن الرسول و أهل البيت، عليهمالسّلام، ج9، ص247-86.
[3] همان، ص240ـ162.
[4] احمد بن علي بن ابيطالب الطبرسي، الاءحتجاج، ج1، ص9.
[5] همان، ص13.
[6] همان، ص15ـ14.
[7] ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين شيخ صدوق، کمال الدين و تمام النعمة، ج1، مقدمه کتاب در بيان انگيزه شيخ از تأليفات کتاب مزبور.
[8] عبدالجبار الرفاعي، همان، ج 9، ص86ـ247.
[9] ر.ک: همان، ص154.
[10] ر.ک: همان، ص227.
[11] صحيفه نور مجموعه رهنمودهاي امام خميني، قدسسره،... ج14، ص94.