بازگشت

ادعاي مهدويت


برخي از آگاهان با اطلاع از نارضايي عمومي جامعه و اعتقاد عموم شيعيان به ظهور امام زمان، عليه السلام، ادعاي مهدويت نمودند تا با بسيج عمومي و غليان احساسات پيروان خود، بساط ظلم و ستم را برچينند. برخي نيز اعتقادات و احساسات پاک مردم را ابزاري براي کسب قدرت خود نمودند.

در سال 665 ق. قيام بزرگ مردم فارس، تحت رهبري شيخ شرف الدين - که خود را مهدي خوانده بود - به وقوع پيوست که بشدّت سرکوب شد. در سال 845 ق. [1] نيز قيام مشابهي در خوزستان ايجاد شد که در رأس آن سيد محمد مشعشع که از شيعيان افراطي غالي بود، قرار داشت. وي خود را»مقدمه«ظهور امام غايب مي خواند و پيشگويي مي کرد که وي بزودي ظهور خواهد کرد و عدل و داد بر روي زمين برقرار خواهد شد. به گفته يکي از مورخان، حدود 10:000 نفر در زير لواي او گرد آمدند و در محلي بين حويزه و شوشتر، علم عصيان برافراشتند و اميران و فئودالهاي محلي را از ميان بردند. قيام آنان موجب نگراني امراي فارس گرديد. از اينرو لشکر فارس به قصد سرکوب وي آمد اما چون پيروان مشعشع،»فدايي«او بودند و مرگ را بر زندگي ترجيح مي دادند، مردانه پايداري کردند و لشکر فارس شکست خورد. [2] .

گذشته از شيعيان اماميه اثني عشريه و سرزمين ايران، نهضت هاي سياسي - اجتماعي متعددي توسط شيعيان غير اماميه و نيز اهل سنت، بر ضد دولتهاي وقت به وقوع پيوست که رهبران آنها، داعيه مهدويت داشته اند که غالباً از پايگاه اجتماعي نيرومند و حمايتهاي وسيع مردمي برخوردار شدند که باختصار به آنها اشاره مي شود:

1- عبداللَّه بن ميمون م. 251 ق.، از اعراب خوزستان بود. وي به مقام»داعي«اسماعيلي نايل شد و از طرف امام مستور امام زمان، در خوزستان دعوت و تبليغ مي کرد. او ناگزير پنهان شد و نخست در بصره پناهگاهي جست و سپس به سلاميه در سوريه گريخت و در آنجا به تبليغ پرداخت و مبلغاني به اطراف گسيل کرد. آنان به مردم مي گفتند که بزودي امام مستور صاحب الزمان، مهدي موعود، ظهور خواهد کرد.

2- در فاصله قرنهاي سوم و چهارم هجري در سوريه شامات، داعيان اسماعيلي شايعاتي منتشر کردند که مهدي، عليه السلام، ظهور کرده و همان عبيداللَّه، امام اسماعيلي است که نامش تا آن اواخر مستور بوده است. مسلم است که عبيداللَّه خواست از قرمطيان در عراق و سوريه استفاده کرده، قدرت را در دست گيرد. وي در سال 287 ق. در رأس قيام سوريه قرار گرفت و پس از سرکوب قيامش همرزمان و همفکران خود را به دست سرنوشت

خاطره دوران کوتاه و طلايي صدر اسلام، آرمان اجتماعي همه مصلحان و رهبران نهضت هاي سياسي - اجتماعي در جهان اسلام بوده است.

سپرد و در ميان لعنت و نفرين ايشان به مصر گريخت 289 ق. و از آنجا راهي مغرب مراکش شد.

مدتها بود که در مغرب، وقايع سياسي بسيار مهمي جريان داشت. در سال 282 ق. از مرکز اسماعيلي سلاميه، مبلّغي جدّي و بليغ به نام ابوعبداللَّه شيعي - که اصلاً از سرزمين يمن بود - بدانجا گسيل شده بود. وي نخست محتسب بصره بود و پس از آن به اسماعيليه پيوسته بود. او در تونس از نارضايي بربرها از سياست داخلي دودمان محلي اغالبه 297-184 ق. استفاده کرد. بربران در 297 ق. قيام کردند و سلطنت اغالبه را سرنگون ساختند. ابوعبداللَّه در اوايل زمستان 298 ق. در شهر رقاده به سمت امامت و خلافت، اعلام، و اميرالمؤمنين و»مهدي«ناميده شد.

3- در فاصله قرن هاي سوم و چهارم هجري، رهبران قيامهاي قرمطي يعني حمدان قرمط و عبدان گويا، از طرف رئيس پنهاني فرقه که»صاحب الظهور«ناميده مي شده و محل اقامتش مجهول بوده، عمل مي کردند. پس از تأسيس دولت قرمطيان در بحرين 286 ق. که مرکز آن شهر لحسا بوده، ابوسعيد حسن الخبابي که گويا از طرف»صاحب الظهور«يا رئيس مخفي فرقه به آنجا گسيل شده بود، در رأس آن قرار گرفت. وي عملاً در حکومت خويش کمال استقلال را داشت.

4- محمد بن عبداللَّه تومرت، معروف به مهدي اهرعي، مکنّي به ابوعبيداللَّه، که اصل او از جبل السوس در انتهاي مغرب مراکش بود به سرزمينهاي شرقي سفر کرد و به عراق رفت و از ابوحامد محمد غزالي و دانشمندان ديگر دانش آموخت و به زهد و پرهيزگاري و تقوا شهرت يافت. سپس به مصر و شمال افريقا رفت و سرانجام در مغرب سکونت گزيد و دولت بزرگي در اوايل قرن ششم تأسيس کرد که به دولت عبدالمؤمن شهرت يافت. [3] .

5- عباس فاطمي که در اواخر سده هفتم هجري در مغرب ظهور کرد و خود را مهدي ناميد و هواداران زيادي دور خود جمع کرد و کارش بالا گرفت و شهر مانس را تصرف کرد و بازار شهر را سوزاند و عاملان خود را به اطراف و اکناف فرستاد لکن پيش از آنکه دولتي تشکيل دهد کشته شد و دعوي او پايان يافت. [4] .

6- محمدمهدي سنوسي که در نيمه دوم قرن نوزدهم ميلادي : سيزدهم هجري در مغرب ادعاي مهدويت کرد. اصل او از جبل سوس بود. پدرش شيخ محمد در ناحيه جغبوب جربوب، نزديک واخه سيوا اقامت داشت و علاوه بر آنجا - که مقر اصلي او بود - نزديک به 300 زاويه در بلاد مغرب داير کرده بود که به نشر تعاليم او مي پرداختند. وي پيش از وفات خود اشاره کرده بود که مهدي منتظر بزودي ظهور خواهد کرد. و شايد پسرش باشد و ظهور او در آخر قرن سيزدهم خواهد بود. مهدي، مردي خردمند، مقتدر و سخت کوش بود و از کرامات مشهور او خيمه اي جادويي بود که در جنگها همراه مي برد و پيروانش معتقد بودند که آن خيمه، هيچگاه از ذخاير و آذوقه تهي نمي شود.

7- محمد احمد سوداني، معروف به مهدي سوداني 1848 - 1885 م. : 1264 - 1292 ق. از مهمترين و معروفترين مدعيان مهدويت بود. وي از قبيله دناقله بود و در سودان به دنيا آمد. پدرش عبداللَّه نام داشت و به قايق سازي مشغول بود. محمد احمد به تعليم علوم ديني پرداخت و در ضمن مراتب طريقت را نيز گذراند و با نرمخويي، تيزهوشي و سخنوري خود و از همه مهمتر زهد و تقواي خويش که زبانزد همگان بود، مردم را به خود جذب کرد. او به امر به معروف و نهي از منکر پرداخت و مردم را به رعايت موازين شرعي دعوت نمود و در سال 1881م.: 1297 ق. که زمينه دعوت خود را مهيا ديد ادعاي مهدويت کرد و خود را همان مهدي منتظر، عليه السلام، ناميد. آنچه موجب دعوي محمد احمد گرديد به طور عمده به اين شرح است:

الف انتظار اکثر مسلمانان و از آن جمله مردم سودان براي ظهور

ب اعتقاد شيوخ قبايل و فقهاي سودان بر اينکه مهدي، عليه السلام، از ميان آنان ظهور خواهد کرد و اين عقيده خود را به رواياتي از ائمه حديث اهل سنت مستند مي کردند؛

ج دريافت ماليات سنگين از مردم سودان که همراه با فشار، آزار و توهين به ماليات دهندگان بود. حتي از زنان و کودکان سوداني، ماليات گرفته مي شد. مردم سودان سالانه سه بار ماليات مي پرداختند. يک بار براي فرماندار، يک بار براي قاضي و يک بار براي مأموران ماليات، کشاورزان براي کشت گندم، استفاده از آب نيل و قايقراني در نيل نيز ماليات مي دادند و خانه هاي کساني که در پرداخت اين ماليات ها تأخير مي کردند سوزانده مي شد؛

د خريد و فروش مردم سودان به عنوان»برده«، تجارت پردرآمدي براي تجار سوداني بود. صدها هزار نفر از جوانان سوداني به عنوان کارگر و خدمتگزار به قيمت نازلي خريداري شده و با قيمت گزافي فروخته مي شدند و به کارهاي شاق و طاقت فرسا در سرزمينهاي دوردست مي پرداختند. مأموران دولتي از تجار برده، ماليات گزافي مي گرفتند و پس از آنکه تجارت برده منسوخ شد آنان همچنان از تجار مزبور، ماليات مطالبه مي کردند. وقتي دعوت محمد احمد سوداني گسترش يافت، تجار ناراضي سوداني دعوت او را لبيک گفته و در تقويت او کوشيدند.

مهدي سوداني چند بار با نيروهاي مصري - انگليسي جنگيد و آنان را شکست داد و شهر خارطوم را به تصرف خود درآورد و دولت مستقلي تشکيل داد. مهدي سوداني با قدرت تمام به سازماندهي حکومت خود پرداخت و امور کشور را به سه بخش لشکري، مالي و قضايي تقسيم کرد و فرماندهي لشکر را به خليفه خود، عبداللَّه تعايشي سپرد. او از طريق اخذ زکوة، فطريه و عشريه کشور را اداره مي نمود و در اجراي شريعت سختگير بود. او پيش از مرگ در 21 ژوئن 1885، عبداللَّه تعايشي را به جانشيني خود برگزيد و از همگان خواست تا با او بيعت کنند. [5] .

8- و بالاخره در ايران نيز در سال 1262 ق. يکي از شاگردان سيدکاظم رشتي به نام سيد علي محمد شيرازي خود را نماينده باب امام زمان، عليه السلام، دانست و پس از اينکه گروهي به او گرويدند، دعوي مهدويت کرد. علما با ادعاي پوچ او مخالفت نمودند. و با فشار آنها در جلسه مناظره شرکت کرد اما از پاسخهاي اوليه درماند و پس از آنکه چوب مفصلي خورد توبه کرد و آزاد شد اما بار ديگر دعوتش را ادامه داد و سپس دستگير و در قلعه چهريق زنداني گرديد. پيروانش با حمايت سفراي روسيه و انگلستان در گوشه و کنار کشور شورش ضد دولتي به راه انداختند. اما اين شورشها با هوشياري و مقاومت مردم و همکاري قشون دولتي سرکوب گرديد و باب نيز اعدام شد. بدين ترتيب دعوي باب که مي رفت تا کشور را به هرج و مرج و دودستگي و نهايتاً تجزيه بکشاند در نطفه خفه گرديد. [6] .


پاورقي

[1] همو، اسلام در ايران، ترجمه کريم کشاورز، تهران، پيام، چاپ چهارم، 1354، ص373.

[2] همان، ص380 و 381 و نيز رجوع شود به کتاب مشعشيان، نوشته احمد کسروي.

[3] جرجي زيدان، مشاهيرالشرق في القرن التاسع عشر، جزء اول، ص63-61.

[4] جرجي زيدان، مشاهيرالشرق في القرن التاسع عشر، جزء اول، ص63-61.

[5] براي اطلاع بيشتر از شرح حال مهدي سوداني رجوع شود به منبع فوق، ص115-61، تاريخ سودان.

[6] براي اطلاع از دعاوي باب، رجوع شود به فتنه باب، نوشته اعتضاء السلطنه که کمي پس از رفع آن فتنه نوشته است.