بازگشت

قيام و انقلاب مهدي از ديدگاه فلسفه تاريخ


ريشه­ي مهدويت يا با نظر استاد انديشه­ي پيروزي نهايي از قرآن کريم استخراج شده است و از اصل «حرمت يأس از روح ا...» تبعيبت مي­کند و تحت عنوان «انتظار فرج» يا عدم ياس از روح ا...» در باب يک عنايت عمومي و بشري و قطعي مورد بحث قرار مي­گيرد.

به نظر شهيد: «آرمان قيام و انقلاب مهدي (ع)يک فلسفه­ي بزرگ اجتماعي- اسلامي است. اين آرمان بزرگ، گذشته از اينکه الهام بخش ايده و راهگشا به سوي آينده است، آيينه ­ي بسيار مناسبي است براي شناخت آرمان هاي اسلامي. اين نويد، ارکان و عناصر مختلفي دارد که برخي فلسفي و جهاني است و جزئي از جهان­بيني اسلامي است. برخي فرهنگي و تربيتي است، برخي سياسي است، برخي اقتصادي است، برخي اجتماعي است، برخي انساني يا انساني-طبيعي است...»

از نظر استاد دو گونه انتظار وجود دارد: انتظارا سازنده و انتظار فلج کننده و ايشان قبل از بحث مختصر راجع به اين دو مفهوم، درباره شخصيت جامعه و ديدگاه قرآن مطالبي عرض کرده اند:

«... تاريخ آن گاه فلسفه دارد و آنگاه تحت ضابطه و قاعده کلي درمي­آيد و آن گاه موضوع تفکر و مايه­ي تذکر و آيينه­ي عبرت و قابل درس آموزي است که جامعه، از خود طبيعت و شخصيت داشته باشد، و گرنه جز زندگي افراد چيزي وجود ندارد و اگر درس و عبرتي باشد درس هاي فردي از زندگي افراد است...»

به نظر ايشان قرآن، گاهي رو به زندگي فردي افراد و عبرت آموزي آن دارد، گاهي اوقات نيز جنبه ي اجتماعي و گروهي مسائل را در نظر مي­گيرد؛ «... از اين رو در عين آنکه تاريخ با يک سلسله نواميس قطعي و لايتخلف اداره مي­شود. نقش انسان و آزادي و اختيار او به هيچ وجه محو نمي­گردد....»

وقتي جامعه شخصيت داشته باشد پس بايد تکامل هم در کار باشد استاد مطهري دو شيوه مختلف براي تکامل تاريخ معرفي مي­کنند که يکي از آن ها «ابزاري» يا «يا کليتيکي» مي­باشد» و ديگري بينش انساني و فطري مي­باشد: «... برحسب هر يک از اين دو طرز تفکر «انتظار بزرگ» شکل و صورت و بلکه ماهيت خاص پيدا مي­کند...».خلاصه اي از بينش «دياکلتيکي» بصورت زير بيان شده است: «اولا طبيعت در حکومت و تکاپوي دائم است... ثانياً هر جزء از اجزاي طبيعت تحت ساير اجزاي طبيعت است...ثالثاً حرکت از تضاد ناشي مي­شود... رابعاً، جدال دروني اشياء رو به تزايد است...»

و مخلص کلام اينکه تاريخ ماهيت و طبيعت مادي داشته و وجود ديالکتيکي دارد.

با وجود تضادها ميان اجزاي طبيعت؛ در دورن هر جزء نيز تضاد وجود دارد که در نهايت اين تضادها منجر به پيروزي نهايي نيروهاي در حال رشد مي­گردد. نو و کهنه در اصل بالا مفهوم نسلي ندارد. نو و کهنه يعني روشنفکري و تاريک انديش:

«... طبقه مرفه و برخوردار الزاماً تاريک انديش و گذشته گرا و سنت­گرا و داراي تفکر محافظه کارانه است. و طبقه­ي رنجبر و زحمتکش جبراً روشنفکر و داراي تفکر انقلابي و آينده گر است...»

از نظر استاد در اين بينش تنها راه تبديل و تحول در تاريخ کشمکش دروني اضداد است که يک ضد با ضد خود مقابله مي­کند؛ يعني هرچيز که شکاف­هاو نارضايتي­ها را توسعه ­دهد موجب تسريع تحول جامعه از مرحله­اي به مرحله­ي عادي­تر است.

بينش بعدي، بينش انساني يا فطري است که درست نقطه­ي مقابل بينش ابزاري است:

«... اين بينش به انسان و ارزش­هاي انساني، چه در فرد چه در جامعه اصالت مي­دهد...»

«... بينش ابزاري بر اساس اين طرز فکر است که انسان در آغاز پيدايش يک ماده­ي خام است... نه شخصيت بالفعل دارد و نه شخصيت بالقوه... شبيه يک نوار خالي است که هرچه در او ضبط شود از نظر ذات نوار بي تفاوت است...»

«... از نظر بينش انساني هرچند انسان در آغاز پيدايش شخصيت انساني بالفعل ندارد ولي بذر يک سلسله بينش ها و يک سلسله گرايش ها در نهاد او نهفته است...»

طبق اين نظريه هميشه هم محرومان پيشبرنده ي نهضت ها نيستند. وجود دارند افراد ي هم از طبقات مرفه برخوردار که خنجر خويش را در قلب نظام حاکم فرو برده اند... و در نتيجه: «نيروهاي پيشبرنده و تکامل بخش، ماهيت طبقاتي نداشته و به صورت صف آرايي ميان نو و کهنه نظريه ابزاري نبوده است.

به نظر استاد سير نبردهاي انسان به سوي نزديک شدن به مرحله­ي انسان ايده آل و جامعه ايده آل است که نهايتاً تشکيل حکومت کامل ارزش­هاي انساني حکومت مهدي در تعبيرات اسلامي را در پي دارد.

دو بينش ذکر شده ناشي از دو نوع تلقي از انسان و هويت واقعي اوست. اما قرآن چه مي­گويد؟ تفسير قرآن از تاريخ چيست؟ «از نظر قرآن کريم، از آغاز جهان همواره نبردي پيگير ميان گروه اهل حق و اهل باطل... بر پا بوده: هر فرعوني موسايي در برابر خود داشته».

اما مشخصات يک انتظار بزرگ چيست؟

از نظرشهيدبزرگوار استاد مطهري مشخصات يک انتظار بزرگ عبارت است از:

1خوش بيني به آينده بشريت.

2پيروزي نهايي صلاح و تقوا و صلح و عدالت و آزادي و صداقت بر زور و استکبار و استبداد و ظلم و اختناق و دجل.

3حکومت جهاني واحد.

4عمران تمام زمين در حدي که نقطه­ي خراب و آباد نشده باقي نماند؛

5بلوغ بشريت به خرمندي کامل و پيروي از فکر و ايدئولوژي و آزادي از اسارت شرايط طبيعي و اجتماعي و غرائز حيواني.

6حداکثر بهره گيري از مواهب زمين.

7برقراري مساوات کامل ميان انسان ها در امر ثروت.

8منتفي شدن کامل مفاسد اخلاقي از قبيل زنا، ربا، شرب خمر، خيانت، دزدي، آدمکشي و... و خالي شدن روان­ها از عقده­ها و کينه­ها.

9منتفي شدن جنگ و برقراري صلح و صفا تعاون؛

10سازگاري انساني و طبيعت.

بيان شد که دو نوع انتظار داريم و نهايتاً اين دو نوع برداشت،از دو نوع بينش درباره­ي تحولات تاريخي ناشي مي­شود.

1 انتظار ويرانگر: برخي فکر مي­کنند زماني که امام زمانع ظهور مي کند، کل زمين را فساد فراگرفته است و بلکه بايد بيشتر هم ظلم باشد تا زمينه­هاي ظهور فراهم شود و اگر خود هم گناهکار نباشند، در عمق باور و انديشه از اعمال گناهکاران و عاملان فساد راضي هستند. به قول استاد: «... اين جاست که گناه، هم فال است و هم تماشا. هم لذت و کامجويي است و هم کمک به انقلاب مقدس نهايي.اين­جاست که اين شعر مصداق واقعي خود را مي­يابد:

«در دل دوست به هر حيله رهي بايد کرد طاعت از دست نيايد گنهي بايد کرد»

2 انتظار سازنده: در هر جايي قرآن هم که تفحص کنيد وقتي درباره انتظار و حکومت مهدوي صحبت شده است، آمده که کار شقي و سعي هر دو به بي نهايت مي­رسد شايد تعداد اين گروه زبده کم باشد ولي از لحاظ کيفيت در حد بالايي قرار دارند. در واقع مي­توان اين طور بيان کرد که مبارزات اهل حق و باطل ادامه داشته و دارد و خواهد داشت و قيان مهدي عج آخرين حلقه از مجموع حلقات مبارزات حق و باطل است.

«... ظهور مهدي موعودع منتي است بر مستضعفان و خوار شمردگان و وسيله­اي است براي پيشوا و مقتدا شدن آنان و مقدمه اي است براي وراثت آن ها قصص:59...»

«... ظهور مهدي (ع)تحقق بخش وعده اي است که خداوند متعال از قديم ترين زمان­ها در کتب آسماني به صالحان و متقيان داده انبياء: 105 و اعراف: 128...»