ديدار با مهدي در سايه قرآن
اسماعيل محمدي کرمانشاهي
مساله ديدار حضرت مهديعج از مسائل مهمي است که در طول قرنهاي متمادي قلوب شيعيان مشتاق را به خود مشغول داشته و آنان که عاشق وصال حضرت بوده اند در اين انتظار سوخته اند و ساخته اند، از اين ميان، شايستگان به مقام ديدار نائل آمده اند و از فيض محضر حضرت ولي عصرعج بهره مند گرديده اند و چه زيبا به آرزوي خود رسيده اند.
خوشبختانه براي راهيابي و درک محضر امام عصرعج از ناحيه معصومين عليهم السلام و راه يافتگان به وصال آن حضرت سفارشهايي شده که مشتاقان را به مقصود نزديکتر مي سازد و راهنماي آنان براي تشرف به محضر قدسي حضرت مهديعج مي گردد.
حضرت مهديعج در نامه اي که خطاب به شيخ مفيد مرقوم نموده، فرموده است:
و اگر خدا شيعيان ما را براي طاعت خود موفق بدارد، در اينکه دلهاشان با هم باشد و به عهد خود وفا کنند، برکت به لقاء ما از آنها تاخير نيفتد و سعادت مشاهده ما به آنها به زودي خواهد رسيد. - که اين لقاء و ديدار ما - به سبب حقيقت معرفت و صدقي است که با ما دارند. پس ما را از آنها دور نمي دارد مگر آنچه که از آنها صادر مي شود که ما از آن کراهت داريم و براي آنها اختيار نمي کنيم. [1] .
و شيخ کليني در کافي از حضرت امام محمد باقرع روايت کرده که هر کس بخواند مسبحات، يعني سوره حديد، حشر، صف، جمعه، تغابن و اعلي را پيش از خواب، نميرد تا درک نمايد حضرت قائمع را و اگر مرد در جوار حضرت پيغمبرع خواهد بود. [2] .
و امام صادقع فرمود: هر کس سوره بني اسرائيل را در هر شب جمعه بخواند نمي ميرد تا حضرت قائمعج را درک کند و از اصحاب و يارانش باشد. [3] .
و امام باقرع فرمود:«کسي که مسبحات را بخواند، از دنيا نمي رود تا حضرت مهديعج را درک کند و اگر جلوتر از دنيا برود، در جهان ديگر در همسايگي رسول خداص خواهد بود.» [4] .
شيخ رجبعلي خياط مردي از پاکان روزگار بوده که درجات عالي سلوک را پشت سر نهاده و به مراتب عالي معرفت رسيده بود، براي اين مرد بزرگ حکايات و کراماتي نقل شده که در کتاب ارزشمند «تنديس اخلاص » تاليف حجة الاسلام و المسلمين محمد محمدي ري شهري مذکور است. به علاوه دستورالعملهاي اخلاقي و سفارشهايي از شيخ رسيده است که حکايت يکي از آنها چنين است:
جناب شيخ در برابر درخواستهاي مکرر يارانش براي تشرف به محضر مقدس حضرت ولي عصرعج سفارشهاي خاصي فرموده است که از جمله مي توان به مورد زير اشاره کرد:
شبي يکصد بار آيه کريمه «رب ادخلني مدخل صدق و اخرجني مخرج صدق واجعل لي من لدنک سلطانا نصيرا» [5] قرائت شود. تا چهل شب
يکي از کساني که اين سفارش شيخ را دريافت کرده و بر آن مداومت کرده است، پس از چهل روز نزد شيخ مي آيد و مي گويد موفق به زيارت حضرت نشده است. شيخ مي فرمايد: هنگامي که در مسجد نماز مي خوانديد، آقاي سيدي به شما فرمودند: «انگشتر در دست چپ کراهت دارد» و شما گفتيد: «کل مکروه جائز» هم ايشان امام زمانع بودند.
حکايت ديگري نقل شده است که دو فرد مغازه دار عهده دار زندگي خانواده سيدي مي شوند. يکي از آن دو براي تشرف به محضر امام زمانع ذکر سفارش شده مرحوم شيخ را شروع مي کند. پيش از شب چهلم، يکي از فرزندان خانواده سيد نزد او مي آيد و يک قالب صابون مي خواهد. مغازه دار مي گويد: مادرت هم فقط ما را شناخته، مي تواني از ديگري صابون بگيري!
شب که خوابيده است، متوجه مي شود از داخل حياط او را صدا مي کنند، بيرون مي آيد و کسي را نمي بيند. پس از آن که سه بار صدا را مي شنود که با نام او را صدا مي زنند، در حياط را مي گشايد، در کوچه سيدي را مي بيند که روي خود را پوشانده است و مي گويد: «ما مي توانيم بچه هايمان را اداره کنيم، ولي مي خواهيم شما به جايي برسيد.» [6] .
نقل شده که سيد ابوالحسن حافظيان يکي از مفاخر سرزمين خراسان به نقل از مرحوم شيخ حسنعلي اصفهاني نخودکي متوفي 17 شعبان 1361ه.ق و او هم به نقل از شيخ حسن اصفهاني داستاني به شرح زير نقل مي کند:
من با قدرت زيادي براي توفيق تشرف به پيشگاه حضرت بقية الله ارواحنا فداه تلاش کردم و در اين راه از هر ذکر و دعا و توسلي که بلد بودم فرو نگذاشتم ولي توفيق حاصل نشد. شبي در عالم رؤيا به من گفته شد: شما در اين راه موفق نخواهيد شد زيرا فلان صفت در شما هست تا اين صفت را داشته باشيد لياقت ديدار کعبه مقصود را نخواهيد داشت.
چون بيدار شدم توبه و انابه کردم و براي اصلاح خويشتن هر روز چند ساعت در حجره را مي بستم و مشغول تلاوت قرآن مي شدم، بعدها به نظرم رسيد که اين مدت را در خارج شهر و در فضاي آزاد و در محضر قرآن باشم و لذا مدتي طولاني همه روزه به صحرا مي رفتم و ساعتها در محضر قرآن بودم و تلاش مي کردم که قرآن را با تدبير و تعقل تلاوت کنم و اعمال و عقايد خود را با آن تطبيق نمايم. روزي مشغول تلاوت قرآن بودم صدايي شنيدم که به من گفت: «تا چهل روز هر روز مسبحات را بخوان و شبهاي جمعه سوره مبارکه اسراء را بخوان، بعد از چهل روز من مي آيم و تو را به محضر شريف حضرت بقية الله ارواحنا فداه مي برم ».
مسبحات عبارتند از سوره هايي که با «سبح »، «يسبح »، «سبحان » آغاز مي شوند.
شيخ حسن اصفهاني مي گويد: تا چهل روز هر روز مسبحات را خواندم و شبهاي جمعه سوره اسراء را خواندم. روز چهلم آن هر کس بخواند مسبحات، يعني سوره حديد، حشر، صف، جمعه، تغابن و اعلي را پيش از خواب، نميرد تا درک نمايد حضرت قائمع راشخص آمد و گفت: بيا، مقداري راه رفتم، به دره اي رسيدم، در سرازيري دره به من گفت: من راهنما بودم، من مي روم. هنگامي که تو به آخر دره رسيدي وجود مقدس حضرت کعبه مقصود را بر فراز تپه خواهي ديد. چيزي نگذشت که وجود مقدس حضرت بقية الله ارواحنا فداه را در هاله اي از نور بر فراز تپه ديدم.
فرمودند: اگر بخواهي يکبار ديگر مرا ببيني وعده من و شما در حرم مطهر جد بزرگوارم علي بن موسي الرضاع. اين را فرمود و از چشمم غايب شد، مدتها گريستم و مهياي سفر شدم. در مدت چهل روز، خود را به مشهد مقدس رسانيدم، غسل کردم و وارد حرم شدم کعبه مقصودم را باز در بالاي سر امام رضاع ديدار کردم. فرمود: وعده من و شما در حرم مطهر جد بزرگوارم حضرت حسينع اين را فرمود و از چشمم غايب شد. ده روز در مشهد اقامت نمودم و سپس راهي عتبات عاليات شدم. دو ماه در راه بودم و بعد از دو ماه به سرزمين مقدس کربلا رسيدم. غسل کردم، وارد حائر حسيني شدم، خورشيد امامت را در حرم امام حسينع زيارت کردم و خود را بر قدمهاي مبارکش انداختم.
فرمود: شيخ حسن حاجتت چيست؟
گفتم: آقا آنچه من فقط از شما مي خواهم اين است که هر کجا باشم بتوانم شما را زيارت کنم. فرمود: هر وقت خواستي مرا زيارت کني آيات آخر سوره مبارکه حشر لو انزلنا هذا القرآن... الي آخر را با دعاي عهد بخوان. [7] .
در پايان غزلي از فيض کاشاني را حسن ختام اين مقاله قرار مي دهيم.
گفتمش: دل بر آتش تو کباب
گفت: جانها زماست در تب و تاب
گفتمش: اضطراب دلها چيست
گفت: آرام سينه هاي کباب
گفتمش: اشک راه خوابم بست
گفت: کي بود عاشقان را خواب
گفتمش: بهر عاشقان چه کني
گفت: برگيرم از جمال نقاب
گفتمش: پرده جمال تو چيست
گفت: بگذر ز خويشتن، درياب
گفتمش: تاب آن جمالم نيست
گفت: چون بي تو گردي، آري تاب
گفتمش: باده لب لعلت
گفت: از حسرتش توان شد آب
گفتمش: تشنه وصال توام
گفت: زين مي کسي نشد سيراب
گفتمش: جان و دل فدا کردم
گفت: آري چنين کنند احباب [8] .
پاورقي
[1] ديدار با ابرار، شيخ مفيد، احمد لقماني، ص 35، سازمان تبليغات اسلامي، تهران، 1374ش.
[2] اصول کافي، ج 2، ص 593، دارالاضواء.
[3] فضايل و آثار قرائت سوره ها، ص 38.
[4] همان، ص 74.
[5] سوره اسراء، آيه 80.
[6] تنديس اخلاص، محمد محمدي ري شهري، مؤسسه فرهنگي دارالحديث،1376ش، ص 84.
[7] سرگذشتهاي تلخ و شيرين قرآن، غلامرضا نيشابوري، ج 2، ص 64.
[8] کليات اشعار فيض کاشاني، ص 29.