آنکه پيغمبر علي را برادر خود خواند و بيان عقد اخوت بين هر دو
دليل نهم آنکه پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم علي را برادر خود خواند و عقد اخوت با او بست و براي اين امر اخبار متواتره از طرق خاصه و عامه رسيده، مسلم بين سني و شيعه است؛ و در کتب اخبار بابي براي آن وضع نموده اند.
 از ابن عباس و غيره روايت شده که: چون اين آيه نازل شد (سوره حجرات 49؛ آيه 10(انما المؤمنون اخوة
 پيغمبر به طرق متناسب بين هر دو نفري عقد اخوت بست، پس اخوت قرار داد بين ابي بکر و عمر، و بين عثمان و عبدالرحمن بن عوف؛ و بين سعد بن ابي وقاص و سعيد بن زيد، و بين طلحه و زبير، و بين أبي عبيده و سعد بن معاذ، و بين مصعب بن عمير و ابوايوب انصاري، و بين ابي ذر و ابن مسعود، و بين سلمان و حذيفه، و بين حمزه و زيد بن حارثه، و بين ابي درداء و بلال، و بين جعفر طيار و معاذ بن جبل، و بين مقداد و عمار، و بين عايشه و حفصه و بين زينب بنت جحش و ميمونه و بين ام سلمه وصفيه، تا آنکه بين همه اصحاب اخوت قرار داد. پس فرمود: يا علي تو برادر من و من برادر توام.
 و از انس روايت شده که: روز مباهله، پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم بين هر دو نفر اصحاب عقد اخوت بست، و براي علي برادري قرار نداد، علي عليه السلام گريان به خانه رفت، پيغمبر تفقد حال او فرمود، گفتند: گريان به طرف خانه رفت، حضرت، بلال ر ابه جستجوي او فرستاد، بلال به خانه علي شد؛ ديد چشم علي گريانست، و فاطمه اندوهگين شده؛ از سبب
 
  [ صفحه 126]  
 
 گريه علي جويا شد، علي عليه السلام فرمود: خدمت پدرت پيغمبر بودم، و عقد اخوت بين اصحاب بست و من نظر مي کردم، و براي من برادري تعيين نفرمود، فاطمه عرض کرد: پدرم تو را براي برادري خود باقي گذارده، پس بلال پيش آمده عرض کرد، اجابت کن پيغمبر را، پس چون علي عليه السلام خدمت پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم رسيد، حضرت از سبب گريه و ملالت علي جويا شد؛ علي سبب آن را به عرض رسانيد، آن حضرت فرمود: يا علي من تو را براي اخوت خود ذخيره کرده ام، و پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم با علي عليه السلام عقد اخوت بست؛ پس دست علي را گرفت، و بر منبر برآمد، و گفت:
 أللهم هذا مني و أنا منه، ألا انه مني بمنزلة هرون من موسي، ألا من کنت مولاه فهذا علي مولاه؛ پس علي شاد خاطر بيرون شد.
 و در بعضي روايات است که: پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم بعد از عقد اخوت با علي؛ اين آيه را خواند (سوره ي 15 حجر؛ آيه ي 47(:
 اخوانا علي سرر متقابلين.
 ترجمه - برادران بهشتي بر تختها در مقابل همديگر مي باشند.
 و از جابر روايت شده که: علي عليه السلام اين اشعار را در حضور پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم مي خواند، و آن حضرت استماع مي فرمود:
 
 أنا أخو المصطفي لاشک في نسبي  
 معه ربيب و سبطاه هما ولدي 
 
 جدي و جد رسول الله منفرد  
 و فاطم زوجتي لاقول ذي فند
 
 صدقته و جميع الناس في ظلم  
 من الضلالة و الاشراک و النکد
 
 
  [ صفحه 127]  
 
 
 و الحمدلله شکرا لاشريک له  
 البر بالعبد و الباقي الي أمد
 
 ترجمه: منم برادر مصطفي، و شکي در نسب من نيست، با او تربيت شده ام، و دو سبط او فرزندان منند، جد من و جد پيغمبر خدا يکي است، و فاطمه زوجه ي من است، اين کلامي است بري ء از کذب، من تصديق او نمودم در حالي که جميع مردم در تاريکيهاي گمراهي و شرک و بدبختي بودند، و حمد مي کنم خدا را براي اداء شکر او، که شريکي براي او نيست، و به بنده احسان کننده، و هميشه باقيست؛ که بقاي او را پاياني نيست.
 و در خبريست که: چون پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم با علي عليه السلام عقد اخوت بست، علي اشگ شوق از چشمان ريخت، و اين اشعار را انشاء فرمود:
 
 أقيک بنفسي أيها المصطفي الذي  
 هدانا به الرحمن من عمه الجهل 
 
 و أفديک حوبائي؛ و ما قدر مهجتي  
 لمن أنتمي منه الي الفرعو الأصل 
 
 و من ضمني مذ کنت طفلا و يافعا  
 و أنعشني بالبر و العل و النهل 
 
 و من جده حدي و من عمه عمي  
 و من أهله امي و بنته أهلي 
 
 و من حين آخي بين من کان حاضرا  
 دعاني و آخاني و بين من فضلي 
 
 
  [ صفحه 128]  
 
 
 لک الفضل اني ما حييت لشاکر  
 لاتمام ما أوليت يا خاتم الرسل 
 
 يعني: نگهداري مي کنم تو را به وسيله جان خود. اي پيغمبري که خدا به واسطه ي تو هدايت فرمود ما را از کوري و جهل و ناداني، و فداي تو مي کنم جان خود را، و جان را چه مقداري است براي آن کس که من انتساب به او دارم از فرع (که مراد اولاد باشد. که حسن و حسين فرزندان من و او هستند) و از اصل (که جد ما عبدالمطلب است) و آن کسي که مرا در ذيل عنايت خود پروريد از زماني که کودک و جوان بودم، و بلند کرد و تربيت نمود مرا به نيکي و شرب آب دوم، و شرب آب اول (يعني مرا تربيت کامل فرمود در هر حال) و آن کسي که جد او جد من، و عم او عم من، و خانواده او مادر و پرورش دهنده من؛ و دختر او زوجه ي من است، و آن کسي که زماني که عقد اخوت بست بين حاضرين، مرا پيش خواند، و با من عقد اخوت بست و فضل مرا ظاهر ساخت، از براي تست همه فضيلت، مادام که زنده ام شکر تو مي گويم براي آنکه نعمت را در حق من باتمام رسانيدي، اي خاتم پيغمبران قوله و وصيي،