بازگشت

آمدن علي براي خواستگاري فاطمه و ازدواج ايشان


پس آن حضرت براي اين امر مهيا شد؛ و بر در سراي پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم آمد، و دق الباب نمود، چون ام سلمه صداي در را شنيد، ندا در داد که: کوبنده ي در کيست؟ پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود برخيز و در را بگشا؛ کوبنده ي در که کسي است خدا و رسول دوستدار اويند؛ ام سلمه گفت: اين مرد کيست که پيش از ديدار او چنين توصيف مي نمائي؟ فرمود: مه يا ام السلمة: هذا رجل ليس بالخرق و لا بالنزق هذا أخي و ابن عمي؛ و أحب الخلق الي.

ترجمه: ساکت باش اي ام سلمه، اين مردي است که از هيچکس خوف ندارد؛ و در امور عجله نمي کند، اين برادر و پسر عم من، و محبوبترين خلقست نسبت به من.

پس ام سلمه در را گشود، اميرالمؤمنين عليه السلام وارد شده سلام کرد، و در برابر پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم نشست، و از حيا سر به زير انداخت، حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: گويا حاجتي داشته باشي، حاجت خود را اظهار کن. که هر چه خواهي حاجت تو برآورده مي شود اميرالمؤمنين (ع)



[ صفحه 113]



عرض کرد: پدر و مادرم فداي تو باد، تو حق عظيمي بر من داري مرا در کودکي به خانه ي خود آوردي و مؤدب به آداب خويش نمودي و از پدر و مادر براي من بهتر و نيکوتر بودي و چه بسيار فيوضات کثيره که از تو به من رسيد؛ و حال مرا زوجه اي لازم است، به خدمت رسيدم که اگر صلاح داني فاطمه را با من ازدواج فرمائي. پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم را از اين کلام فرح و مسرتي در صورت ظاهر گرديد و با خنده و شادماني فرمود: چيزي داري که براي فاطمه صداق قرار دهي؟ اميرالمؤمنين گفت: تو دانائي به آنچه اندوخته ي من است، من از مال شتري و شمشيري و زهي دارم؛ فرمود: يا علي شمشير براي جهاد تو را لازم است و شتر هم که براي آبکشي نخلستانها تو را به کار آيد بهاي زره براي تزويج فاطمه کافي است و من به همان راضي مي شوم؛ پس فرمود: يا علي بشارت باد تو را که خدا عقد تو را با فاطمه در آسمان بسته است؛ و جبرئيل خبر داد که ما صداق فاطمه را خمس دنيا و ثلث بهشت قرار داديم و از زمين چهار نهر را مختص فاطمه نموديم: نهر فرات و نيل مصر و نهر نهروان [1] و نهر بلخ؛ ولي يا رسول الله شما در زمين فاطمه را براي علي تزويج نما و مهر او را پانصد درهم مقرر فرما و اين مهر السنه در امت تو ثابت باشد.

پس پيغمبر به فاطمه خبر داد و از او اجازه خواست فاطمه سکوت



[ صفحه 114]



نمود به نوعي که سکوت او دال بر رضايت او بود پس از آن پيغمبر خطبه اي اداء فرمود و علي نيز خطبه اي خواند و ازدواج واقع شد.


پاورقي

[1] هي ثلاث نهروانات: اعلي و اوسط و اسفل، و هي کورة واسعة اسفل من بغداد شرقي.