بازگشت

خراب کردن و آتش زدن پيغمبر مسجد ضرار را و تخلف منافقين از هم


و بعد از جنگ تبوک، مالک خزاعي، و عامر بن عدي را، و بنا بر قولي: عمار ياسر، و وحشي را فرستاد، تا آن مسجد را آتش زدند، و خراب نمودند، و ابوعامر راهب هم چون از همه آمال خود مأيوس شد؛ به طائف رفت، و چون پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم فتح طائف نمودند، از آنجا فرار کرده به شام رفت، و مبتلا به مرض عدسه شد، و به بدترين حالتي به درک واصل گرديد.

علي الجمله - منافقين براي اعتراض باطله ي خود، از همراهي پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم تخلف کردند، و از پيغمبر اجازه ي ماندن در مدينه را



[ صفحه 105]



خواستار شدند. که خدا مي فرمايد (سوره ي 9 توبه، آيه ي 87)

فاذا أنزلت سورة ان آمنوا بالله و جاهدوا مع رسوله أستاذنک اولوالطول منهم و قالوا ذرنا نکن مع القاعدين)88(رضوا بان يکونوا مع الخوالف و طبع علي قلوبهم فهم لا يفقهون

ترجمه - چون سوره اي بر تو نازل شود که: به خدا ايمان واقعي بياوريد، و با پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم به جهاد برويد؛ صاحبان ثروت از تو اذن مي خواهند، و مي گويند: ما را در وطن واگذار، تا ما نيز با بازنشستگان از جنگ، در شهر بمانيم؛ دل خود را خوش دارند که با بازماندگان باشند، و مهر نافرماني بر دل ايشان زده شده، که هيچ نمي فهمند.