بازگشت

خواب ديدن عبدالمطلب که درختي از پشت او روئيد


و حديث مفصلي نيز در اين باب (در شرح جمله ي لا اسألکم اجرا..) نقل شد.

و مناسب اين امر است خبري که از حضر عبدالمطلب نقل شده، که گويد: شبي در حجر اسمعيل به خواب رفتم، در عالم رؤيا ديدم: درختي عظيم بر پشت من روئيد، و بلند و بزرگ شد به حدي که سر به آسمان کشيده، شاخهاي آن مشرق تا مغرب را فرو گرفت، و نوري از آن تابش نمود که هفتاد برابر نور آفتاب بود، و عرب و عجم به آن سجده مي نمودند، و پيوسته نور آن زياد مي شد، بعضي از قريش اراده ي قطع آن مي کردند، جواني ديدم خوش صورت و نيکو جامه، که ايشان را دفع مي نمود، و پشت ايشان را مي شکست، و ديدهاي ايشان را به درمي آورد، و من خواستم دست به شاخه اي از آن ببرم، آن جوان گفت: تو را از آن بهره اي نيست، گفتم: درخت از من باشد، و من بهره اي از آن نداشته باشم؟ گفت: بهره ي آن مختص کساني است که دست در آن زده اند، و دو شخص عظيم الشأني ديدم که در سايه ي آن قرار گرفته اند: از نام و نشان



[ صفحه 100]



ايشان سؤال کردم، يکي گفت: من نوح پيغمبرم، و ديگري گفت: من ابراهيم خليل مي باشم، خوشا حال کسي که به اين درخت قرب جويد، و در زير سايه ي آن قرار گيرد، و بدا به حال کسي که از آن دوري جويد.

پس اين خواب را براي کاهنه اي نقل کرد، کاهنه آن را شنيد، رنگ از رويش پريد، و گفت از پشت تو فرزندي به وجود آيد که پيغمبر باشد و مالک مشرق تا مغرب گردد.

و عبدالمطلب به فرزند خود ابي طالب فرمود: سعي کن که تو آن کودک باشي که در حفظ پيغمبر کوشش کند؛ و شايد آن کودک علي باشد که وقتي پيغمبر مبعوث شد، و اطفال سنگ به او مي زدند، ايشان را مي گرفت و به زمين مي زد، و پشت ايشان را مي شکست.

و نيز مناسب اين عبارت است اخبار متواتره از طرق عامه و خاصه که نور پيغمبر صلي الله عليه و اله و سلم و علي در اصل متحد بوده، و در پشت عبدالمطلب دو قسمت شده، و پس از آن در حسين باز متحد گرديد.

از ابي ذر نقل است که گويد از پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم شنيدم که فرمود: خلقت أنا و علي بن ابي طالب من نور واحد؛ نسبح الله يمينة العرش قبل أن خلق آدم بألفي عام؛ فلما أن خلق الله آدم جعل ذلک النور في صلبه، و لقد سکن الجنة و نحن في صلبه، و قد هم الخطيئة و نحن في صلبه؛ و قد رکب نوح السفينة و نحن في صلبه؛ و قد قذف ابراهيم في النار و نحن في صلبه؛ فلم يزل ينقلنا



[ صفحه 101]



الله عزوجل من أسلاب طاهرة الي أرحام طاهرة حتي انتهي بنا الي عبد المطلب، فقسمنا بنصفين. فجعلني في صلب عبدالله، و جعل عليا في صلب أبي طالب؛ و جعل في النبوة و البرکة؛ و جعل في علي الفصاحة و الفروسية، و شق لنا اسمين من أسمائه، فذو العرش محمود و أنا محمد، و الله الأعلي و هذا علي. ترجمه: من و علي از يک نور آفريده شديم؛ و در طرف راست عرش، خدا را تسبيح مي نموديم به دو هزار سال قبل از خلقت آدم؛ و چون خدا آدم را آفريد، آن نور را در صلب او قرار داد؛ تا آدم در بهشت بود، ما در صلب او بوديم زماني هم که ترک اولي از او سر زد، ما در صلب بوديم؛ و هنگامي که نوح در کشتي سوار شد ما در صلب او جاي داشتيم؛ و وقتي که ابراهيم را در آتش انداختند ما در صلب او بوديم؛ و خدا ما را از اصلاب پاک، هميشه بارحام طاهره انتقال داد تا به عبدالمطلب رسيد؛ پس نور ما را دو قسمت کرد، نور من در صلب عبدالله، و نور علي در صلب ابي طالب قرار گرفت؛ و نبوت و برکت را در من قرار داد، و فصاحت و دليري را در علي مقرر داشت پس نام ما را از نام خود مشتق نمود، نام خداوند عرش محمود است و نام من محمد صلي الله عليه و آله و سلم؛ و نام خدا اعلي است، و نام پسر عم من علي.

اصل - و أحله محل هرون من موسي؛ فقال له: أنت مني بمنزلة هرون من موسي، الا أنه لا نبي بعدي.



[ صفحه 102]



ترجمه - و محل علي را نسبت به خود مانند محل هرون نسبت به موسي قرار داد، پس به علي خطاب فرمود: محل و منزلت تو نسبت به من مانند محل و منزلت هارون است نسبت به موسي، مگر آنکه بعد از من ديگري پيغمبري نيست.