خبر دادن حذيفه از استهزاء منافقين و انکار ايشان و کلمات علي
از حذيفه نقل است که: چون پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم علي (ع) را نصب کرد، در چادر خود بودم که شنيدم سه نفر از قريش زبان به بدگوئي پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم گشوده، بعضي گويند: پيغمبر ص نادانست، گمان
[ صفحه 91]
مي کند که اين امر به علي استوار خواهد شد؛ و بعضي نسبت جنون به پيغمبر مي دادند، آنگاه من از خيمه سر برون کردم و گفتم: به پيغمبر استهزاء مي نمائيد؟ من البته آن حضرت را خبردار مي کنم. گفتند ما انکار مي کنيم و بر طبق آن قسم مي خوريم. و حذيفه پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم را از اين مطلب خبردار نمود.
و به روايتي نزد مقداد استهزاء مي نمودند و مقداد به پيغمبر خبر داد پس پيغمبر ايشان را طلبيد و اظهار کلمات ايشان نمود و ايشان انکار کردند و قسم خوردند که اين دروغيست بر ما بسته اند. خدا از قصه و قسم دروغ ايشان خبر داد (سوره ي 9 توبه، آيه ي 75):
يحلفون بالله ما قالوا و لقد قالوا کلمة الکفر و کفروا بعد اسلامهم
يعني: قسم ياد مي کنند که چيزي نگفته اند، و حال آنکه کلمه ي کفر را بر زبان جاري کرده اند و پس از اسلام کفر را اختيار نموده اند.
و علي عليه السلام هم حاضر بود و شمشير را حمايل داشت و فرمود: ليقولوا ما شاؤا، والله ان قلبي بين أضلاعي، و ان سيفي لفي عنقي، ولئن هموا لأهمن.
يعني: هرچه مي خواهند مي گويند قسم به خدا شجاعت قلبي من بين استخوانهاي من، و شمشير من حمايل من است اگر قصد سوئي کنند من هم مهيا مي شوم و جلوگيري مي نمايم.
[ صفحه 92]
پس جبرئيل خبر داد که: يا رسول الله علي بايد صبر کند؛ و پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم به او خبر داد، علي عليه السلام گفت: بر تقديرات صبر خواهم نمود.
اصل - و قال من کنت أنا نبيه فعلي أميره.
اعراب - من شرطية و ما بعده شرط و جزاء، والفاء جزائية
ترجمه - و ديگر فرمود: هر که من پيغمبر اويم پس علي امير او است.