بازگشت

زمان ظهور بر احدي معلوم نيست و کلام حضرت امير در اين باب


اصل - الي متي أحار (أجار خ ل) فيک يا مولاي و الي متي، و أي خطاب أصف فيک و أي نجوي، عزيز علي أن اجاب دونک و اناغي. عزيز علي أن أبکيک و يخذلک الوري، عزيز علي أن يجري عليک دونهم ماجري.

اعراب - قوله الي متي متعلق بالفعل بعدها، ويتقدم لان متي لاستفهام الزمان فلها الصدر. و تکرارها بالعطف في آخر الجملة للتأکيد، و احار متکلم وحده. من حار يحار. اي تحير، و في بعض النسخ اجأر و هو مهموز العين من جأر من باب منع. اي تضرع وصاح. و اي خطاب استفهام و مضاف و مفعول به لقوله أصف و هو متکلم قوله عزيز علي في المواضع الثلثة خبر مقدم؛ والفعل مع ان مبتدء مؤخر کما مر و اناغي متکلم مجهول من ناغي اي تکلم و دونک منصوب بنزغ الخافض اي اجاب من غيرک.

قوله ابکيک متکلم و يخدلک معطوف و الوري اي الخلق فاعل و دونهم منصوب بنزع الخافض اي علي غيرهم.

ترجمه - تا بکي بوادي تحير باشم؛ يا جور بکشم. در امر غيبت تو، و با چه خطابي و چه رازي مدحي درباره ي تو گويم، سخت و ناگوار است بر من که من بر تو گريان باشم، و درباره ي تو ظلم نمايند سخت و ناگوار است بر من که گرفتاريهائي بر تو وارد آيد و بر ديگران نيايد.



[ صفحه 292]



شرح - در جمله اول از روي ندبه مکرر استفهام از زمان و طول غيبت امام زمان عليه السلام مي نمايد، و اين مطلب بر احدي معلوم نشده و اموري است که علم آن مختص به خداوند مي باشد.

در خبر است که حضرت امير (ع) بالاي منبر فرمود سلوني قبل ان تفقدوني و سه مرتبه آن را مکرر فرمود پس صعصعة بن صوحان برخاست و پرسيد که خروج دجال چه زماني است. فرمود بنشين. خدا کلام تو را شنيد و اراده تو را دانست و الله ما المسئول عنه باعلم من السائل يعني قسم به خدا من از توبه اين امر داناتر نيستم پس از براي آن علائم و نشانه هائي بيان فرمود تا آخر آن که بيان مي فرمايد که ظهور امام زمان (ع) بعد از خروج دجال مي باشد.

و اگر در بعضي از اخبار هم تعييني شده يا به رمز است يا نشانه ها، و حضرت صادق عليه السلام به مفضل فرمايد اياکم و التنويه أما و الله ليغيبن امامکم سنينا من دهرکم و ليمحص حتي يقال مات أو هلک. بأي واد سلک - يعني دوري جوئيد از اينکه اسرار ما را شهرت دهيد. قسم به خدا امام شما سالهائي از روزگار را غيبت خواهد کرد و دور از شما مي شود تا آنکه گويند مرده يا هلاک شده، يا در چه وادي باشد، پس فرمود ديده هاي مؤمنان بر فراق گريان مي شود، و شما در تحير فرو مي شويد مانند کشتي در موج دريا: و نجات نمي يابد مگر آنکه دل او داراي عهد محکم و ايمان استوار و مؤيد از جانب خدا باشد.



[ صفحه 293]



و در جمله دوم استفهام ديگر مي کند: و اين تعبيرات نشانه ي اظهار تاسف و شدت شوق و بي تابي داعي است. (شعر)



من کجا يار کجا موقع ديدار کجا

دل کجا تاب کجا مدت بسيار کجا



من تن افسرده و دل مرده و جان آزرده

جان آزرده کجا اين همه آزار کجا



چشم بيمار تو بيمار نموده دل من

چشم بيمار کجا و دل بيمار کجا



بر سر وصل هزاران شده بس زار و نزار

موسم وصل کجا اين بدن زار کجا



سوختم از غم فجر و به غمت ساخته ام

سوزش هجر کجا اين دل غمخوار کجا



خاک پاي تو اديب است بنه پا به سرش

خاک آن پاي کجا و ين رخ و خسار کجا



و در عبارات سابقه دو مرتبه کلمه ي (عزيز) را بيان نمود و در اينجا سه مرتبه عنوان کرد تا 5 مرتبه تمام شود. و اظهار اندوه بر دوري امام زمان (ع) کاملتر گردد،