بازگشت

شرح ذي طوي که يک فرسخي مکه است و ظهور امام زمان از آن و مکان


و ذي طوي موضعي است يک فرسخي مکه در راه تنعيم که يکي از حدود حرم و طرف غربي است و در آنجا خانه هاي مکه ديدار مي شود و معروف است به زاهر.

و حضرت باقر عليه السلام فرمود براي حضرت صاحب الامر عليه السلام غيبتي است در بعضي از اين شعبه ها و کوهها و با دست مبارک اشاره کرد بذي طوي و در خبر ديگر فرمود اين القائم يهبط من ثنية ذي طوي في عدة اهل بدر الخ کجا است امام قائم عليه السلام که از دامنه ذي طوي سرازير شود با لشگري در شماره ي اهل بدر که سيصد و سيزده نفر باشند و پشت به حجرالاسود دهد و رايت غلبه را برافرازد و از بعضي اخبار مستفاد مي شود که امام زمان (ع) براي فريادرسي بيچارگان همه جا مي رود، و بيشتر در مکانهاي شريف مانند مکه و مدينه و حرم ائمه و مساجد شريفه مانند مسجد کوفه و مسجد سهله مي باشد؟ و از بعضي روايات معلوم مي شود که منزل آن حضرت از نظرها پنهان است و پاره اي از خواص در اثر اعمال و رياضات يا جهات ديگر پاي در آن وادي با برکات نهاده به خدمت آن حضرت مشرف شده اند مانند علي بن مهزيار و ديگران که در نجم الثاقب و کتب ديگر مفصلا ضبط شده است.

اصل عزيز علي أن أري الخلق و لا تري و لا أسمع لک حسيسا و لا نجوي. عزيز علي أن تحيط بک دوني البلوي. و لا ينالک مني ضجيج و لا شکوي

اعراب - عزيز خبر مقدم، و الفعل المأول مبتدء مؤخر،



[ صفحه 283]



قوله و لا اسمع، اما منصوب للعطف علي المنصوب، و اما مرفوع و الجملة للاستيناف. و لا ينالک اما منصوب للعطف، و اما مرفوع للاستيناف أيضا.

ترجمه - سخت و ناگوار است بر من اينکه خلق را ببينم و تو را نبينم و نشنوم از تو صداي آهسته اي و نه رازي - سخت و ناگوار است بر من اينکه بلا بر تو احاطه کند و بر من نکند و ناله و شکايتي از من به تو نرسد.

شرح: سر اينکه داعي اظهار مي کند که ناگوار است بر من که خلق را ببينم و تو را نبينم آن است که چون معرفت کامل براي داعي حاصل شد، و امام (ع) را به نورانيت شناخت. بر او روشن مي شود که امام (ع) واسطه فيوضات دنيوي و اخروي، و وسيله رسيدن به کمالات ظاهري و باطني است و او است منبع علم و دانائي، و مخزن دانش و بينائي: بلکه هرگاه نور او در دل ها تابش کند ديگر دل را هوائي جز دوستي او نيست، از اين جهت يکي از بزرگترين نعمتهاي بهشت برين همنشيني با رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و ائمه طاهرين (ع) است.

ولي ديدن مردم و معاشرت با ايشان بر سه نوع است. 1- معاشرت با کساني که در ظاهر و باطن در مقام خصومت باشند. و اين معاشرت موجب خسران دنيا و آخرت است. 2- معاشرت با کساني که در ظاهر دوست و در باطن دشمنند، اين قسم معاشرت هم بدتر و دشوارتر و و عاقبت او وخيم تر از قسم اولست. 3- معاشرت با کساني که در ظاهر و باطن دوست وخيرخواه تواند، اين دسته نيز چون داراي دو صفت عجز و ناداني مي باشند استفاده از ايشان ناقص و کم است.



[ صفحه 284]



پس داعي که صاحب معرفت به امام (ع) باشد. اظهار تأسف مي کند که معاشرت با خلق دارد و خدمت امام (ع) نمي رسد.

و سر جمله دوم که داعي اظهار مي کند: که ناگوار است بر من که بلا بر تو احاطه کند؟ بر من نکند. آن است که پس از معرفت کامل مي داند که امام قلب عالم و ديگران به منزله ي اعضايند، و شأن اعضاء آن است که بلا را از قلب دفع نمايند، اگرچه آن بلاء بر اعضاء برسد،

ازاين جهت در غزواتي که کار بر پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم سخت مي شد مانند جنگ احد و حنين دوستان واقعي اطراف آن حضرت را داشتند که مبادا آسيبي به او برسد. و در واقعه جانسوز کربلا هم اصحاب و جوانان تا زنده بودند پروانه وار گرد شمع وجود امام (ع) را داشتند؛ و نمي گذاشتند دشمني يا تيري به جانب آن حضرت آيد، و اين داستان در مقاتل به خوبي واضح و روشن مي شود.