بازگشت

مراد از عم يتسائلون آنست که در قبر از ولايت علي سؤال مي کنند


نبأ عظيم اميرالمومنين ع است

حافظ ابونعيم از سدي روايت کند در آيه 2 سوره ي نبأ 78 عم يتسائلون عن النبا العظيم الذي هم فيه مختلفون يعني از چه گفتگو ميکنند از خبر بزرگ آنچنانيکه در آن، راه اختلاف مي پويند.

که چون اين آيه نازل شد. پيغمبر ص آنرا تلاوت ميفرمود و مي گفت ان ولاية علي يتسائلون عنها في قبورهم. فلا يبقي ميت في شرق و لا غرب و لا بر و لا بحر الا و منکر و نکير يسئلانه عن ولاية أميرالمومنين (ع) بعد الموت. يقولان للميت. من ربک. و ما دينک، و من نبيک و من امامک.

يعني ولايت علي عليه السلام امري است که ملائکه در قبور از آن سئوال مينمايند؛ پس باقي نماند در شرق و غرب و نه در خشکي و دريا مگر آنکه منکر و نکير بعد از مرگ از ولايت اميرالمؤمنين (ع) از او سئوال ميکنند، که بميت مي گويند کيست خداي تو، و چيست دين تو: و کيست پيغمبر تو. و کيست امام تو.

و ديگر از او روايت شده که در جنگ صفين مردي از لشکر شام بميدان آمد و قرآني حمايل و بآواز بلند اين آيه را تلاوت ميکرد: علقمه گويد که من خواستم بجنگ او بروم. اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود يا علقمة مکانک يعني بجاي خود باش؛ و خود متوجه او شد، چون باو نزديک شد فرمود أتعرف النبأ العظيم الذي=



[ صفحه 266]



هم فيه مختلفون يعني آيا مي شناسي که خبر بزرگ که در آن اختلاف نموده اند چيست. گفت نمي دانم، فرمود و الله أنا النبأ العظيم الذي في اختلفتم، و علي ولايتي تنازعتم و رجعتم بعد ما قبلتم. و ببغيکم هلکتم بعد ما بسيفي نجوتم، و يوم غدير قد علمتم، و يوم القيامة تعلمون ما عملتم. يعني قسم به خدا منم آن خبر بزرگ که شما در امر ولايت من اختلاف نموديد؛ و برگشتيد بعد از اينکه ولايت مرا قبول کرديد. و به سبب سرکشي خود هلاک شديد بعد از اينکه به به شمشير من نجات يافتيد: و در روز غدير دانستيد و در روز قيامت مي دانيد که چه کرده ايد.

پس تيغ گذرانيد و سر و دست او را بپرانيد، و اين شعر خواند،



أبي الله الا أن صفين دارنا

و دارکم مالاح في الأرض کوکب



الي أن تموتوا أو نموت و مالنا

و ما لکم عن حومة الحرب مهرب



يعني خدا نخواسته مگر آنکه زمين صفين منزل ما و شما باشد مادامي که ستاره در زمين هويدا است، تا آنکه يا شما بميريد و يا ما بميريم، و نيست براي شما راه فراري از ميدان جنگ،

و حضرت رضا (ع) فرمود که نبأ عظيم اميرالمؤمنين (ع) است که ولايت و فضيلت او در همه کتابهاي آسماني مذکور بود: و بعضي منکر



[ صفحه 267]



شدند؛ و بعضي قبول نمودند. و بعضي اختلاف کردند؛ که آيا وصايت او حق است يا خير و يک دسته در حق او غلو نموده به طرف افراط رفتند، و دسته اي از روي بغض منکر او شده طرف تفريط را اختيار نمودند و مؤمنين يکدل حد وسط را قبول کردند،

و در جمله سوم مراد از علي حکيم اميرالمؤمنين عليه السلام است که در صفحه 37 در قصه ابراهيم (ع) شرح آن گذشت.

اصل - يابن الآيات و البينات، يابن الدلائل الظاهرات، يابن البراهين الواضحات الباهرات، يابن الحجج البالغات، يابن النعم السابغات

ترجمه - اي فرزند آيه ها و معجزات. اي فرزند دليل هاي هويدا اي فرزند برهانهاي روشن آشکارا. اي فرزند حجت هاي رسا: اي فرزند نعمتهاي کامل تمام.

شرح - مراد از آيات ائمه اطهارند، و مراد از بينات هم ايشانند و اين عبارت از قبيل حبيبي قمر بل شمس مي باشد. يعني ايشان آيات و مرائي و مظاهر حقند بلکه آيات بينات واضحه حقند و هم چنين است جمله دوم و سوم يعني ائمه طاهرين (ع) دليلهاي ظاهر، و برهانها و راهنمايان واضح و روشن معرفت و توحيدند، و نيز مراد از حجتهاي بالغه در جمله چهارم و نعمت هاي تمام در جمله پنجم ايشانند، و يا مراد آن است که امام زمان (ع) منسوب به اين امور است يعني علم به آيات قرآني از متشابهات و بينات يعني محکمات يا علم بمطلق



[ صفحه 268]



آيات، و اظهار معجزات اختصاص به آن حضرت دارد.

و همچنين است عبارات ديگر يعني ادله ظاهره و برهانهاي واضحه ي روشن و حجت هاي کافيه همه نزد آن حضرت است:

و نيز واسطه رسيدن نعمت هاي تمام به همه ي موجودات امام زمان (ع) است و در زيارت جامعه است (و بکم ينزل الغيث و بکم يمسک السماء اين تقع الارض الا باذنه. و بکم ينفس الهم. و بکم يشکف الضر) يعني به واسطه شما، خدا باران مي دهد. و به واسطه ي شما آسمان را نگاه مي دارد که بر زمين نيايد مگر به اذن او و به واسطه شما هم و غم مردم را زايل مي کند. و به واسطه ي شما ضرر را از خلق برطرف مي نمايد.